eitaa logo
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡‌•°
8.5هزار دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
12.1هزار ویدیو
572 فایل
°• ❀﷽ ﴿مولاعلے(علیه السلام): هماناعفیف وپاڪدامݧ فرشتہ اےازفرشتہ هاست♥‌°﴾ . همھ چیزصلواتیست |میهمان مادَرماݧ حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)هسٺیم . خادم : 📩|| @Farmandehh313 تبادلاٺ: 📋| @khademha شعبات: 🛒🛍 @Organic_saraye_bamboo@postersazi
مشاهده در ایتا
دانلود
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡‌•°
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست امام خامنه ای سلام رفقا قرار از امروز با شهدا اشنا بشیم هر هفته بایک شهی
...شهید مصطفی صدرزاده با نام جهادی سید ابراهیم مصطفی صدرزاده متولد ۱۹ شهریور1۳۶۵ درشهرستان شوشتراستان خوزستان در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد . پدرش پاسداروجانبازجنگ تحمیلی و مادرش ازخاندان جلیله سادات هستند. مصطفی 11 ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس ازدوسال به شهرستان شهریاراستان تهران نقل مکان ودرآنجا ساکن گردید . ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت درمساجد وهیئت های مذهبی، انجام کارهای فرهنگی وعضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردند، دردوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند، همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی وجلسات سخنرانی و.... برای آنان بودند. نتیجه ازدواج ایشان در سال ۸۶،دختری ۷ ساله به نام فاطمه و پسری ۷ ماهه به نام محمد علی است. مصطفی صدرزاده درسال۹۲برای دفاع از دین و حرم بی بی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم داوطلبانه به سوریه عزیمت و به بعلت رشادت درجنگ با دشمنان دین، فرماندی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن دردرگیری با داعش، ظهرروزتاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹4 در عملیات محرم درحومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت . j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#شهید_ابراهیم_صدرزاده #عکس_باز_شود👆👆👆 j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡‌•°
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست امام خامنه ای سلام رفقا قرار از امروز با شهدا اشنا بشیم هر هفته بایک شهی
شهيد صدرزاده به روايت غلامرضا صابري پدر شهيد مهدي صابري سيد‌ابراهيم مانند پسرم بود غلامرضا صابري پدر شهيد مهدي صابري، ساكن قم و اهل افغانستان كه به‌واسطه دوستي پسرش با سيد‌مصطفي (سيد‌ابراهيم) صدر‌زاده آشنا بود در باره وي مي‌گويد: مهدي و سيد‌ابراهيم با هم بسيار صميمي بودند، به قدري كه يكديگر را داداش صدا مي‌كردند و بسيار با هم در ارتباط بودند. نوع رفاقت و جنس دوستي‌شان خيلي معنوي و زيبا بود. من گاهي كه از چرايي اين همه ارتباط سؤال مي‌كردم، پسرم مهدي مي‌گفت پدر جان سيد‌ابراهيم فرمانده گردان عمار لشكر فاطميون است و من هم زير دستش. مهدي آن زمان فرماندهي يكي از گروهان‌ها را بر عهده داشت بعد از شهادت مهدي، رفت‌و‌‌آمد‌هاي سيد‌ابراهيم به خانه ما بيشتر شد. ايشان من را پدر و همسرم را مادر خطاب مي‌كرد. من هم مانند مهدي وابسته منش و رفتار سيد‌ابراهيم شده بودم و تعلق خاطر خاصي به سيد داشتم و به داشتن فرزند ديگري چون سيد‌ابراهيم افتخار مي‌كردم. او مانند پسرم مهدي بود كه توانست مدت‌ها جاي خالي او را برايم پر كند آنچه در خصوصيات اخلاقي سيد‌ابراهيم بيش از هر چيزي نمايان بود، تبعيت محض از ولايت فقيه بود. ايمان و تقواي سيد‌ابراهيم مثال‌زدني بود. شهيد مهدي يك هيئت به نام هيئت علي‌اكبر داشت كه سيد‌ابراهيم مي‌آمد و در آنجا براي جوانان صحبت مي‌كرد. سيد خطاب به جوانان مي‌گفت اگر بخواهيم به جايي برسيم بايد كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا را در جامعه محقق كنيم. بايد از ولايت تبعيت كنيم زيرا در اين صورت است كه به پيروزي خواهيم رسيد يك ماه قبل از شهادت سيد‌ابراهيم به سفر زيارتي سوريه مشرف شديم. در حرم حضرت زينب (س) خلوت كرده بودم و حال عجيبي داشتم. سيد‌ابراهيم در حالي كه پسرش محمد‌علي شش ماهه را در آغوش داشت، كنارم آمد و گفت پدر در حق من دعا كن بروم پيش سيد‌مهدي. دعاي خاص كن ، به سيد ابرهيم گفتم برايم سخت است كه اين دعا را بر زبانم جاري كنم. برايت همان را مي‌خواهم كه در بين‌الحرمين براي پسر شهيدم از امام حسين خواستم. از آقا خواستم كه هر چه به صلاح دنيا و آخرت است خداوند پيش پايش قرار دهد j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡‌•°
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست امام خامنه ای سلام رفقا قرار از امروز با شهدا اشنا بشیم هر هفته بایک شهی
من بعد خودت با صدای خوش تحریرت اذان بگو یکی از خصوصیت‌های بارز شهید صدرزاده تاکید بر نماز اول وقت بود، همیشه اذان نماز صبح مقر را سید ابراهیم می‌گفت.ما به دلیل اینکه بحث تبلیغ را انجام می‌دادیم و مستمر به نقاط مختلف سفر می‌کردیم نمی‌توانستیم روزه بگیریم اما او روزه می‌گرفت و برای سحری بیدار می شد یک روز نماز صبح را با صدای سید بیدار شدم، توی مقر قدم میزد و لابه لای هر بند از اذانش فریاد میزد و می‌گفت:برادرها وقت نماز شده برپا،دلاورا بلند شوید وقت نماز است.ما هم از آن به بعد سر به سرش می‌گذاشتیم و با اینکه صدای خوبی هم نداشت (با خنده) می‌گفتیم بعد از این با صدای خوش خودت اذان بگو! علاقه عجیب به روضه داشت همیشه به بحث معنویات عنایت داشت خصوصا روضه، کاری به مستمعین متنوع نداشت خودش تنهایی برای خودش می‌خواند اغلب اوقات که در ماشین هم مسیر می‌شدیم می‌گفت شیخ یک روضه و یا مدح مولا را برایم بخوان از تیپ و قیافه اش معلوم بود بچه تهران است با ماشین فرمانده تیپ آمده بود توی مقر و برای اولین بار او را دیدم از تیپ و قیافه اش معلوم بود که بچه تهران است و به بچه های تیپ فاطمیون نمی‌خورد از همان لحظه عاشق سید شدم و رویش را بوسیدم. تکه کلام های خاصی داشت، یک تسبیح هم در دستش بود که همیشه همراهش بود، آن تسبیح را هدیه گرفتم و گفتم حاجی من مطمئنم که شما شهید می‌شوید این را می‌خواهم به یادگار داشته باشم، در جواب گفت: من رو سیاه کجا و شهادت کجا و حرف را عوض کرد j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
شهید صدرزاده همه جوره با خدا معامله کرده بود هر کاری می‌کرد خدا را در نظر می‌گرفت اصلا همه جوره با خدا معامله کرده بود و در اکثر کارهایی که قصد انجام داشت استخاره میزد حتی کاری که در ظاهر به نفعش هم بود اگر استخاره بد می آمد انجام نمی‌داد عکس سه نفره شهید صدرزاده با مداح معروف حاج مهدی سلحشور برای روضه خوانی به سوریه آمده بود، شهید صدرزاده که این را شنید گفت: من حتما باید در مراسم حاج مهدی شرکت کنم و با ماشین رفتیم آن‌ قدر تند و سریع و با استرس حرکت کرد، اما به آخر مراسم رسیدیم و دم در با آقا مهدی یک عکس 3 نفره هم انداختیم سید ابراهیم در قله ایمان ایستاده است استاد اخلاقی داشتیم که شهید صدرایی و شهید مهدی صابری خیلی با این بزرگوار صمیمی بودند، این استاد اخلاق در یکی از جلساتش گفته بود حدیثی داریم که می‌گویند ایمان دارای مراتبی است و من یک جوان بسیجی به نام" سید ابراهیم "می‌شناسم که در قله ایمان ایستاده است برادر شهید حسن قاسمی که با سید ابراهیم صدرزاده رفیق بود تعریف می‌کرد: بعد از شهادت داداش حسن، آقا سید آمد خانه مان چادر مادرم را بوسید، ظرف می‌شست و خلاصه در آن چند روزی که مهمان ما بود حسابی کمک می‌کرد j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
عکس #شهید_ابراهیم_صدرزاده عکس باز شود👆👆👆👆 j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
بسم‌رب‌الشهدای و الصدیقین خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست‌،‌ سپاس خدایی را که بر سر ما منت نهاد و از میان این همه مخلوق ما را انسان خلق کرد. شکر خدایی را که از میان این‌همه انسان ما را خاکی مقدس به نام ایران قرار داد. و شکر خدایی را که به بنده پدر و مادر و همسر صالح عطا کرد. و شکر بی‌پایان خدایی را که محبت شهدا و امام شهدا را در دلم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم. خدایا از تو ممنونم بی‌اندازه که در دل ما محبت سید علی‌خامنه‌ای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزید‌های دوران را بشناسیم و جلوی آنها سر خم نکنیم. از تمام دوستان و آشنایان در ابتدای وصیت‌نامه خویش تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش‌ دهند تا گمراه نشوند. زیرا ایشان بهترین دوست شناس و دشمن شناس است. از پدر و خانواده عزیزم تقاضا دارم برای بنده بی‌تابی و ناراحتی بیش‌ از حد نکنند و اشک‌ها و گریه‌های خود را نثار اباعبدالله و فرزندان آن بزرگوار کنند. پدر و مادر و همسرم و دخترم از شما تقاضا می‌کنم بنده‌رو ببخشید و از خدا بخواهید بنده‌رو ببخشد چقدر در حق پدر و مادر کوتاهی کردم چقدر شما را به دردسر انداختم فقط خدا شاهد تلاش شما بود که در زمان جنگ باید سختی و مشقت از من نگه‌داری کردید و بعد از جنگ هم برای درس‌خواندن من چقدر سختی کشیدید. فقط خدا می‌داند که چقدر نگران کرده‌ام اذیت کرده‌ام و شما تحمل کردید زیرا تلاش‌ می‌کردید تا فرزندتان عاقبت‌ به خیر شود از شما ممنونم که همیشه انتخاب را به عهده خودم گذاشتید. حتی وقتی در نوجوانی می‌خواستم به نجف برای تحصیل بروم مخالفت نکرده و از اینکه همیشه به نظر من احترام گذاشتید ممنونم حالا هم از شما خواهش می‌کنم یکبار دیگر و برای آخرین بار به نظرم احترام بگذارید و از هیچ‌کس و از هیچ نهادی دلخور نباشید مبارزه با دشمنان خود آرزوی بنده بود و فقط خدا می‌داند برای این آرزو چقدر ضجه زدم و التماس کردم ممکن است بعضی‌ها به شما طعنه بزنند اما اهمیت ندهید بنده به راهی که رفتم یقین داشتم. از همسر عزیزم می‌خواهم که بنده را ببخشد زیرا که همسر خوبی برای او نبودم. به همسر عزیزم می‌گویم می‌دانم که بعد از بنده دخترم یتیم می‌شود و شما اذیت می‌شوید اما یادت باشد که رسول خدا فرموده: هرکس که یتیم شود خدا سرپرست اوست ایمان داشته باش که خدا همیشه با توست. آرزو دارم که دخترم فاطمه،‌فاطمی تربیت شود یعنی مدافع سرسخت ولایت، از دوستان،‌ آشنایان و فامیل و هرکس که حقی گردن ما دارد تقاضا می‌کنم بنده حقیر با ببخشد زیرا می‌دانم که اخلاق و رفتار من آنقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم و این شما حتی که نصیب ما شد لطف و کرم و هدیه خدا بوده و مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم چقدر بچه‌های ما یتیم شدند،‌ زن‌ها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست،‌ دل امام زمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضی‌ها نگه‌داشته نشد و برادارن و خواهران من ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن ما که رفتیم... آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند بی‌بی زینب آن زمانی که شما در شام‌ غریب بودید گذشت دیگر به احدی اجازه نمی‌دهیم به شما و به سلاله حسین(ع) بی‌احترامی کند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده. بی‌بی‌جان انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم بی‌بی عزیزم مرا قاسم خطاب کن مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن و من‌الله توفیق مصطفی صدر زاده j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•