💠 #ولايت_فقيه در متون اسلامى
💠ولايت مطلقه فقيه از منظر قانون اساسى و امام راحل
2⃣ بخش دوم
نظریه حضرت امام (رحمه الله) درباره حوزه اختيارات ولى فقيه ـ كه مورد قبول اكثريت فقهاى شيعه مى باشد ـ اين است كه فقيه همه اختيارات لازم حكومتى امام معصوم (علیه السلام) را دارد و هر نوع #ولايتى كه در حوزه رهبرى جامعه براى امام معصوم ثابت شده، براى فقيه نيز ثابت است؛ به جز آنچه كه به دليل خاص از مختصات معصوم (علیه السلام) شمرده شده است (از قبيل پاره اى از اختياراتى كه پيامبر (صلی الله علیه وآله) در حوزه مسائل خصوصى افراد داشته اند).
🔶از اختيارات حكومتى ياد شده، به «ولايت مطلقه» تعبير مى شود كه به اختصار به توضيح آن مى پردازيم:
كلمه «مطلق» يا «مطلقه» در لغت به معناى آزادى، رهايى و ارسال در برابر «مشروط» (Conditional) و يا در برابر «نسبى» (Relative) است.
كاربرد اين واژه در علوم اعتبارى از نظر دايره «وسعت اطلاق» بسيار متفاوت است. به عبارت ديگر هر كجا كه اين واژه به كار مى رود، بايد به دقت در نظر داشت كه مراد از آن اطلاق در برابر كدامين قيد است؛ مثلاً «مطلقه»(Absolutist) در نظام هاى سياسى غالبا به رژيم هاى فاقد قانون اساسى يا نامقيد به قانون، گفته مى شود؛ ولى در نظام «ولايت فقيه» معانى ديگرى دارد:
1. يكى از معانى «ولايت مطلقه فقيه» اين است كه حوزه اختيارات فقيه محدود و مقيد به عرصه خاصى مانند امر قضاوت و امور حسبه نيست؛ بلكه شامل همه امور اجتماعى مى شود و در واقع #رهبرى_سياسى_و_اجتماعى را در بر مى گيرد. در اين معنا «ولايت مطلقه» همان معنايى را دارد كه امروزه از «ولايت فقيه» فهميده مى شود و افزوده شدن كلمه «مطلقه» چيزى بر آن نمى افزايد؛ بلكه صرفا نقش توضيحى و تأكيدى دارد.
2. معناى ديگر، آن است كه اگر «مصالح اهم اجتماعى» مسلمانان، با يكى از احكام اوليه شرعى ـ كه از نظر اهميت در رتبه پايين ترى قرار دارد ـ در تزاحم قرار گيرد، ولى فقيه ـ كه موظف به #حفظ_مصالح عالى جامعه اسلامى است ـ با جهت حفظ مصالح اهمّ آن، مى تواند؛ بلكه بايد به طور موقّت آن حكم شرعى اولى را تعطيل كند و مصالح اهم جامعه را بر آن مقدم بدارد. به عنوان مثال در فقه اسلامى، تخريب مسجد حرام است؛ اكنون اگر به تخريب مسجدى جهت خيابان كشى حاجت افتاد، چه بايد كرد؟ ديدگاه مخالف ولايت مطلقه بر آن است كه صرف مصلحت اهمّ اجتماعى، مجوّز تخريب مسجد و امثال آن نيست و تا زمانى كه كار به ضرورت نرسد، نمى توان به آن دست زد؛ ليكن براساس نظريه «#ولايت_مطلقه» لازم نيست حكومت اسلامى آن قدر صبر كند كه براى جامعه، مشكلات زيادى فراهم شود و كارد به استخوان برسد تا آن گاه از سر ناچارى و براى خروج از بن بست و انفجار اجتماعى، مسجد را تخريب كند. در غير اين صورت هميشه از قافله تمدن عقب خواهيم ماند و در مشكلات دست و پا خواهيم زد و شارع مقدس به چنين چيزى راضى نيست. براساس اين معنا روشن مى شود كه:
#ولايت_مطلقه_فقيه از قواعد رافع تزاحم است؛ يعنى، مطلق بودن ولايت، گره گشا در تزاحم احكام اوليه و مصالح اهمّ اجتماعى موقت است.
از طرفى ولايت مطلقه خود مقيد به #قيودى است؛ نه اينكه از هر حيث مطلق باشد. قيودى كه در اعمال ولايت مطلقه وجود دارد، عبارت است از:
#مصلحتِ اهم بودن و اجتماعى بودن.
به عبارت ديگر ولى فقيه نمى تواند:🔻
1. #دل_خواهانه و بدون رعايت مصالح جامعه اقدامى كند.
2. مصلحت مورد نظر در اينجا مصالح #امت است؛ نه مصلحت #شخص ولى فقيه.
3. تنها مصالحى را مى تواند بر احكام نخستين مقدم بدارد كه از نظر اهميت داراى #رتبه بالاترى بوده و #شارع مقدس راضى به ترك آنها نباشد.
✅به کانال فدک بپیوندید👇
@fadak_velayat
🌹#رتبه و شأن حضرت زهرا (س)
سوال
آیا فاطمه زهرا (س) به لحاظ رتبه و شأن از همه پیامبران غیر از حضرت محمد (ص) برتر است؟
پاسخ
از نظر اسلام ارزش انسانها در پیشگاه خداوند متعال به تقوای آنان است. قرآن میفرماید: «یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوبًا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ» [i] «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!»
طبق این آیه شریفه هر چه درجه تقوی بالاتر باشد فرد متقی نزد خداوند گرامیتر است و این درجات در میان انبیاء و معصومین علیهم السلام نیز وجود دارد که همه انبیاء از نظر درجات در یک سطح نیستند و در مرتبه انبیاء ملاکات و معیارهای بسیار دقیقی است که خداوند متعال بر اساس آنها بر درجات و مقام انبیاء میافزاید.
اما در مورد مقام حضرت زهرا (س) روایات زیادی آمده است که دلالت بر بزرگی مقام ایشان در نزد خداوند میکند. با تعابیری که درباره هیچ کدام از معصومین صحبت نشده است. از جمله بعضی از احادیث پیامبر اکرم (ص) که هم در منابع شیعه و هم در منابع برادران اهل سنت آمده است:
رسول اکرم (ص) فرمودند: «همانا خداوند با غضب فاطمه (س) غضب میکند و با رضایت او راضی میشود.» [ii]
رسول اکرم (ص) فرمود: «نخستین کسی که وارد بهشت میشود فاطمه (س) دخترم است...» [iii]
اما در مورد اینکه مقام حضرت زهرا (س) از همه پیامبران بالاتر است نیز دو روایت در بحار الانوار آمده است که ما در اینجا آن دو روایت را نقل میکنیم:
علامه مجلسی از کتاب علل الشرایع حدیثی از جابر از امام صادق (ع) نقل میکند که از آن حضرت پرسیدم: چرا فاطمه زهرا (س) را زهراء نامیدهاند؟ حضرت فرمود: زیرا خداوند او را از نور عظمت خود آفرید. پس وقتی که آن نور تابید، آسمان زمین روشن شد و چشمان ملائکه را خیره ساخت، آنان سجده کردند و پرسیدند ای پروردگار ما، این نور چیست؟ پس خداوند به آنان وحی کرد که نوری از نور من است که در آسمان زمین آن را از عظمت خود خلق نموده ام و آن را از صلب یکی از پیامبرانم خارج کرده ام و آن را بر تمام پیامبران برتری بخشیدهام و از این نور، امامانی خارج شدهاند که برای برپایی فرمان من قیام می کنند و مردم را به حق من هدایت میکنند و من آنها را بعد از پایان یافتن وحی و نبوت جانشین خود در زمین کردهام. [iv]
این روایت با صراحت دلالت دارد بر اینکه حضرت زهرا (س) بر تمام انبیاء برتری دارد.
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر حضرت علی علیه السلام نبود که با حضرت زهرا (س) ازدواج نماید از زمان حضرت آدم تا روز قیامت هیچگونه کفو و همتایی برای آن حضرت پیدا نمیشد. [v]
این روایت نیز دلالت میکند که مقام و درجه هیچ کس به جز حضرت علی (ع) به مقام حضرت زهرا (س) نمیرسد. البته وجود مقدس خاتم الانبیاء پیامبر اکرم (ص) از این بیان خارج است که در جای خود ثابت است که آن حضرت اشرف مخلوقات الهی است.
مسلم است که ائمه علیهم السلام راستگوترین افراد هستند و در این کلام خود حقیقتی را بیان کرده اند که از پیامبر اکرم (ص) به آنها رسیده است. و پیامبر اکرم (ص) نیز از خود چیزی نمی گوید؛ بلکه آنچه را از خداوند به او رسیده است بیان میکند. و خداوند متعال هر مقامی را بر اساس شایستگی و سعی و تلاش فرد به او میبخشد و فرموده است: « وَ أَنْ لَیْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی » یعنی «و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست.» [vi]
[i] حجرات، آیه 13- ترجمه آیت الله مکارم.
[ii] اسد الغابه، ج 7، ص 224- کنز العمال، ج 13، ص 674- ینابیع المودة، ج 1، ص 170
[iii] کنز العمال، ج 6، ص 29- میزان الاعتدال، ج 2، ص 131
[iv] علل الشرایع، ص 179، باب 143، ج 1- بحار الانوار، ج 43، ص 12، حدیث 5- کشف الغمه، ج 2، ص 464
[v] ناسخ التواریخ، ج 1، ص 46- علل الشرایع، ص 178، باب 143، حدیث 3- بحار الانوار، ج 43، ص 10- اصول کافی، ج 1، ص 524، حدیث 10
[vi] سوره النجم، آیه 39 – ترجمه آیت الله مکارم.
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
@fadak_velayat
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─