💠 #ویژه
از شهدای خانطومان بخوانیم(!)
📨کاروان عشق به #حضرت_زینب_س_
🎬 #قسمت_چهارم
از روز ۱۷ فروردین فرماندهان محورها، گردانها، و... برای توجیه بیشتر وارد #خان_طومان شدند وشب درکنار برادران شیرازی ماندند.
ازصبح۱۸ فروردین خط پدافندی خان طومان راتحویل گرفتیم گردان به گردان باهم صورتجلسه کردند.
قرار شد که ازظهر #۱۸فروردین کاملا خط پدافندی #خان_طومان توسط یگان جدید (۲۵کربلا) هدایت شود.
ساعت حدود۱۱/۳۰ ظهر هنگام بود که خبر شهادت یکی از برادران فاطمیون اعلام شد.
خبر راجویا و بررسی کردیم که چگونگی شهادت معلوم شود و این شهید چه کسی است و چه ویژگی دارد.؟
نام اولین شهید درخان طومان از زمان حضور #لشکر_۲۵_کربلا.
#سید_غفور_حسنی بود.
ماه رجب، فیض جهاد وشهادت ؟
واقعا این شهید عزیز چه توفیقی خداوند به او داده بود.
این شهید؛ سید بود
این شهید؛ بیش از یکماه روزه داربود.
این شهید؛ با روحیه ایثارگری خود بجای دوستش که مشکل داشت مانده بود.
این شهید؛ مسولیت تامین مایحتاج مادر و خواهران را در غیاب پدر شان داشت.
عشق به ولایت، دفاع از حرم اهل بیت (ع) او را به سوریه کشانده بود.
اولین هدیه الهی در این مرحله از ماموریت شهید سید غفور حسنی از برادران فاطمیون بود.
روحش شاد وراهش گرامی باد.
درود بر شهدا و خانواده های شهدای فاطمیون.
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه
از شهدای خانطومان بخوانیم(!)
📨کاروان عشق به #حضرت_زینب_س_
🎬 #قسمت_ششم
#شهید_حبیب_الله_قنبری
حدود یکماهی بود که برادر بهمن قنبری بدنبال حضور درسوریه به هردری میکوبید.
برادر بهمن دوست قدیمی بنده ازدوران دفاع مقدس بود و ما درسال های دوران دفاع مقدس خاطرات زیادی باهم داشتیم.
ازطرفی بنده حقیر کاملا توانایی ومهارت ایشون رامیدانستم.
تلفن همراهم زنگ خورد. برادر بهمن قنبری تماس گیرنده بود.
جواب دادم باهم احوالپرسی کردیم .میدانستم که دوستان قدیمی بدنبال پرواز هستند. لذا حدس زده بودم که برادر بهمن چه میخواهد بگوید.
برادر بهمن گفت : حاجی بدنبال رفتن به اونطرف هستم.
گفتم:کجا؟
گفت:سفرعشق
به شوخی گفتم : آمدی دیرامدی ، حالا چرا؟
گفت:آمدم و با آمادگی اومدم.
گفتم:تفضل (بفرمایید)
قولی بهش دادم و این قول ها همیشه بااین اشاره همراه بود ان شاالله
به امید خدا
مجوز رابا اشک هایتون از حضرت زینب (س) بگیرید.
یکهفته قبل ازاعزام تماس گرفتم
گفتم: بهمن آماده ای؟
بهمن گفت:بله حاجی خیلی وقت ها قبل آماده شده ام.
گفتم:سفرعشق نزدیکه.
گفت:خداروشکر و برای چند نفر دیگر ضامن شد که بیایند.
گفتم:بهمن جان اصلا مقدور نیست.
فقط خودت بیا و به کسی هم اطلاع نده.
بهمن چشم گفت وخدا حافظی کردیم.
شب موعود فرارسید. سه شبانه روز زودتر سفرعشق آهنگش بصدا دراومد.
ساعت حدود۱۰/۳۰ شب بود با بهمن تماس گرفتیم که امشب خودت رابه لشکر برسون ...
وقتی که برادر بهمن به جمع کاروان عشق پیوست ؛ اکثرا بهمن را نمیشناختند هرفردی ازنگاه خود به بهمن مینگریست.
جوانها :بهمن را پیر وشاید ناتوان
#شهید_محمود_رادمهر و بچه هایتوپخانه وادوات کامل ازتوانایی بهمن آگاه بودند.
بنده حقیر فهمیدم که ابهامی در اذهان مسافرین عاشق وجود داره که سریعا وارد عمل شدم وبا اطلاع رسانی نگاه به بهمن عوض شد.
سفر آغاز شد. ایستگاه به ایستگاه رفتیم تا به بهترین مکان #سوریه رسیدیم. اشکها جاری دلها آشفته ، آرزوها زیاد ، مطالبات از حضرت هم زیاد بود. و هر فردی راز خواسته های خود را با بی بی دوعالم میگفت.
دراین بین بهمن حج خود را #جهاد میدانست .احتمالاً ارزوی #شهادت داشت ؛ چون بهمن ورحیم وشعبان وصادق نژاد .شیرزاد. ید ا.(..و...
از جاماندگان آن دوران طلایی بودند .
کاروان عشق به کربلای #خان_طومان رسید ومنتظر ماند.
حماسه هارقم خورد و بهمن عزیز یکی از این حماسه سازان بود.
چشمان دیدبانان بصیر شواهد #لشکر۲۵کربلا آرامش واسایش را از تکفیری ها گرفته بود.
در میمنه ومیسره جبهه لشکر دو شیرمرد مازنی عرصه را بر دشمنان تنگ کرده بودند ...
#جهاد وتلاشهایشان با هدیه جانشان درراه دوست محقق گردید
فانی درمعبود شدند و عند ربهم یرزقون گشتند، شربت شهادت رادر غروب ۱۶ اردیبهشت نوشیدند.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠💠 #ویژه
از شهدای خانطومان بخوانیم(!)
📨کاروان عشق به #حضرت_زینب_س_
🎬 #قسمت_ششم
#شهید_حبیب_الله_قنبری
حدود یکماهی بود که برادر بهمن قنبری بدنبال حضور درسوریه به هردری میکوبید.
برادر بهمن دوست قدیمی بنده ازدوران دفاع مقدس بود و ما درسال های دوران دفاع مقدس خاطرات زیادی باهم داشتیم.
ازطرفی بنده حقیر کاملا توانایی ومهارت ایشون رامیدانستم.
تلفن همراهم زنگ خورد. برادر بهمن قنبری تماس گیرنده بود.
جواب دادم باهم احوالپرسی کردیم .میدانستم که دوستان قدیمی بدنبال پرواز هستند. لذا حدس زده بودم که برادر بهمن چه میخواهد بگوید.
برادر بهمن گفت : حاجی بدنبال رفتن به اونطرف هستم.
گفتم:کجا؟
گفت:سفرعشق
به شوخی گفتم : آمدی دیرامدی ، حالا چرا؟
گفت:آمدم و با آمادگی اومدم.
گفتم:تفضل (بفرمایید)
قولی بهش دادم و این قول ها همیشه بااین اشاره همراه بود ان شاالله
به امید خدا
مجوز رابا اشک هایتون از حضرت زینب (س) بگیرید.
یکهفته قبل ازاعزام تماس گرفتم
گفتم: بهمن آماده ای؟
بهمن گفت:بله حاجی خیلی وقت ها قبل آماده شده ام.
گفتم:سفرعشق نزدیکه.
گفت:خداروشکر و برای چند نفر دیگر ضامن شد که بیایند.
گفتم:بهمن جان اصلا مقدور نیست.
فقط خودت بیا و به کسی هم اطلاع نده.
بهمن چشم گفت وخدا حافظی کردیم.
شب موعود فرارسید. سه شبانه روز زودتر سفرعشق آهنگش بصدا دراومد.
ساعت حدود۱۰/۳۰ شب بود با بهمن تماس گرفتیم که امشب خودت رابه لشکر برسون ...
وقتی که برادر بهمن به جمع کاروان عشق پیوست ؛ اکثرا بهمن را نمیشناختند هرفردی ازنگاه خود به بهمن مینگریست.
جوانها :بهمن را پیر وشاید ناتوان
#شهید_محمود_رادمهر و بچه های توپخانه وادوات کامل ازتوانایی بهمن آگاه بودند.
بنده حقیر فهمیدم که ابهامی در اذهان مسافرین عاشق وجود داره که سریعا وارد عمل شدم وبا اطلاع رسانی نگاه به بهمن عوض شد.
سفر آغاز شد. ایستگاه به ایستگاه رفتیم تا به بهترین مکان #سوریه رسیدیم. اشکها جاری دلها آشفته ، آرزوها زیاد ، مطالبات از حضرت هم زیاد بود. و هر فردی راز خواسته های خود را با بی بی دوعالم میگفت.
دراین بین بهمن حج خود را #جهاد میدانست .احتمالاً ارزوی #شهادت داشت ؛ چون بهمن ورحیم وشعبان وصادق نژاد .شیرزاد. ید ا.(..و...
از جاماندگان آن دوران طلایی بودند .
کاروان عشق به کربلای #خان_طومان رسید ومنتظر ماند.
حماسه هارقم خورد و بهمن عزیز یکی از این حماسه سازان بود.
چشمان دیدبانان بصیر شواهد #لشکر۲۵کربلا آرامش واسایش را از تکفیری ها گرفته بود.
در میمنه ومیسره جبهه لشکر دو شیرمرد مازنی عرصه را بر دشمنان تنگ کرده بودند ...
#جهاد وتلاشهایشان با هدیه جانشان درراه دوست محقق گردید
فانی درمعبود شدند و عند ربهم یرزقون گشتند، شربت شهادت رادر غروب ۱۶ اردیبهشت نوشیدند.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه از شهدای خانطومان بخوانیم!
🔖 #روزه_داری_شهید_رحیم_کابلی
💠 #قسمت_یازدهم
#شهید_رحیم_کابلی مجاهد جامانده از کاروان دفاع مقدس بود.
بزرگمردی که هیچگاه آداب وفرهنگ واعتقادات کسب شده ازدوران #دفاع_مقدس را فراموش نکرد وبلکه با برنامه ریزی واهتمام جدی تر دنبال نمود.
بخاطر دلتنگی اش وفراق ازدوستان شهیدش بی صبرانه بدنبال سفر پایانی بود.
ادب، اخلاق، زبان صادق، شفاف گوییش ، اخلاص، طبع شوخ و... رادر خود داشت.
ولی درخلوت خود رازها وامال پرواز داشت.
#روزه_داری یکی از اقدامات ورفتار انسان سازی شهید رحیم بود.
درمدت حضور یکماهش در #خان_طومان حدود ۱۰تا۱۵ روز روزه داشت.
ماه رجب درخان طومان وکسب فیض شهید رحیم از روزه های مستحبی این ایام بافضیلت.
شهید رحیم یک شکارچی قهار بود.
شکارش ؛ مهار نفس سرکش و خصلتهای تحمیلی این نفس بود. ( #جهاداکبر)
درکمینگاه رزم هم دشمنان تکفیری را شکار میکرد.
درروز #عید_مبعث۹۵ شهید رحیم روزه داربود.
وبااین شرایط به شکار تکفیری پرداخت. وبا طهارت کامل درونی وبیرونی پس افطار جهادی به مواضع دشمن هجوم برد ودر نبردی سنگین به #شهادت رسید.
روحش شاد وراهش پررهروباد.🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه
از شهدای خانطومان بخوانیم!
🔖 #کاروان_عشق به حضرت زینب (س)
💠 #قسمت_سیزدهم
درعملیات و تهاجم سنگین دشمنان تکفیری به مواضع #خان_طومان در تاریخ های ۱۶و ۱۷اردیبهشت ۹۵ . مقاومت عاشورایی توسط رزمندگان #لشکر۲۵ درمقابل آنان صورت گرفت.
رزمندگان اسلام ضمن دفاع عاشورایی بصورت تاخیری موضع به موضع جابجا وعقب میامدن.
دشمن تکفیری باتمام توان ودیوانه وار فشار می آورد. نیروها هم به نبرد تن به تن مانع ازرسیدن دشمنان به اهدافشان میشدند.
برای کمک رسانی وپشتیبانی از نیروهای گردان های یاسر ومالک که درشهرک خان طومان بودند باید راه دسترسی باز شده ودر کنترل خودی قرار میگرفت.
لذا نیروهای احتیاط دراختیار یگان قرارگرفت.
هماهنگی های لازم با برادر #رحیم_کابلی که کارهای خط راانجام می داد انجام گرفت. برادر رحیم درسمت چپ و برادر #علی_عابدینی درسمت راست درحال مقابله بودند.
مقرر شده بود که برای اجرای عملیات بهم دست بدهند وبه مواضع دشمن هجوم ببرند. بابی سیم باهم هماهنگ شدند و منتظر دیدار واخرین هماهنگی ها.
برادر رحیم: علی علی / رحیم
برادر عابدینی: بگوشم بفرما
رحیم : علی جان کجایی؟
علی :نزدیک شما هستم. وچند دقیقه دیگر به شما ملحق میشم.
رحیم:علی جان بیا که باهم یک کار ویژه داریم.
علی: تاچند دقیقه دیگه پهلویت هستم
رحیم: یاعلی
چند دقیقه بعد بهم رسیدند وعاشقانه به صف دشمن زدند وبا هم به #شهادت رسیدند وعندربهم یرزقون گشتند .
#شهدای عزیز #خان_طومان
شهدشیرین شهادت برشما گوارا باد. 🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه از شهدای خانطومان بخوانیم!
🔖 #کاروان_عشق به حضرت زینب (س)
💠 #قسمت_چهاردهم
پس از نبردهای ۲۰و ۲۱ فروردین ۹۵ در #خان_طومان حلب بود ؛
حمله دشمنان تکفیری سنگین بود ولی به لطف پروردگار عالم با رزم بی امان #مدافعان_حریم حرم وتحمیل تلفات وخسارات به آنان سپری شده بود.
جلسه ای درمقر تاکتیکی یگان تشکیل شد . نماینده ومشاور عالی فرماندهی نیروی #قدس درجلسه حضور یافت.
گزارش گیری محدود انجام گرفت.
تذکرات لازم جهت آمادگی بیشتر داده شد.
درجمع حاضرین #شهید_محمدتقی_سالخورده که فرمانده گردان #عمار بود پرواز کرده بود وجای خالیش کاملا مشهود بود.
سپس نماینده فرماندهی سپاه درسوریه سخنانی را از زبان فرماندهی دروصف حماسه سازی #لشکر۲۵ گفت واز جانفشانی شهدا وجانباران ورزمندگان لشکر قدردانی نمود.
آن حماسه مقاومت عاشورایی دراردوگاه خودی ودشمن زبانزد شده بود.
خودی ها به رزم لشکر۲۵ می بالیدند.
ودشمنان تکفیری لرزیدن که عاشقان عاشورایی حضرت زینب (س)چه ها خواهند کرد.
یادوخاطره شهدای این مرحله از مردان غیور #خان_طومان گرامی باد 🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه از شهدای خانطومان بخوانیم!
🔖 #کاروان_عشق به حضرت زینب (س)
💠 #قسمت_پانزدهم
یکی از روزهای حضورمان درخان طومان به اتفاق #شهید_رحیم_کابلی نشسته بودیم و در کنار هم ازخاطرات تلخ وشیرین سالهای #دفاع_مقدس میگفتیم.
یادوخاطره شهدای دفاع مقدس مارا برای رسیدن به مقام والای شهیدان تشنه تر میکرد.
آه از درون دل...
آه از فراق دوستان ...
آه از کم توفیقی...
آه از بی لیاقتی...
آه از عملکرد نامناسب...
آه از گرفتاریهای سازمانی وغیرسازمانی
و...... را بزبان میاوردیم وحسرت میخوردیم .
اخه من و شهید رحیم از سال۶۳ آشنایی ، برادر ، دوست و همسنگر بودیم و همنشینی های زیادی داشتیم. درخلوت ما در #خان_طومان پسرش علی آقا وارد شد. روبوسی ومصافحه و کمی صحبت کردیم.
بشوخی گفتم اقا رحیم صحنه عجیبی هست پدروپسر درکنار هم.
گفتم احساست چیه اقا رحیم؟
شهید رحیم که مجاهد میدانهای سخت بود.
بالبخندی ملیحانه گفت:
خداراشکر که هم خودم و هم پسر درخدمت انقلاب اسلامی هستیم.
ادامه داد بخدا آرزوی بزرگ #جهادیم این بود که یک روزی من وپسرم علی آقا باهم درصف جهاد باشیم.
الحمد الله امروزه آن آرزو جهادیم محقق شد دیگر خیالم جمع شد.
از خانواده وهمسرش خیلی تعریف میکرد که ازش ممنون هستم. از دختر ودامادش تعریف کرد و خدای مهربان راشاکر بود.
گفت: دیگه آماده و اماده ام.
فهمیدم که پایان راه شهید رحیم #کربلای_خان_طومان هست واو پرواز خواهد کرد و به آرزوی دیرینه اش خواهد رسید.
ازهم جداشدیم رحیم وپسرش بسمت شهر الحاضر رفتند وما با آه وناله های خود ماندیم.
روحش شاد وراهش پررهروباد.🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قیمت این لحظه ها چند؟!
تحویل وسایل شهید #خان_طومان،
#شهید_علیرضا_بریری 🌹
به خانواده
29.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایتی تکان دهنده از مجاهداتهای شهدای مدافع حرم #خانطومان ☝️
🌹شهدا را یاد کنید تا آنها هم شما را نزد ابا عبدالله الحسین یاد کنند.
👌هر چند حجم فایل بالاست ...اما به حق #شهدا احترام بگذاریم
📌 #اینجوری_شهید_دادیم حالا یه عده چسبیدند به #صندلی_قدرت و یادشون رفته صدقه سر چه کسانی به اینجا رسیدند ...
#آمدیم_تا_انتقام_سیلی_زهرا_بگیریم
#خان_طومان
#مدافعان_حرم
•آن روزی که تکفیری ها می خواستند
#خان_طومان را از چنگ ما درآورند و
حـــمله شدیدی کردند، مـــی شنیدم که
#محمود پشت بی سیم فریـــاد میـزد:
#أين_الرجبیون ؟ أين الرجبیون؟!
•امروز اول #ماه_رجب هست ! بشتابید
به سوی دشمن! خدا شما را صدا می زند!
ندا فرستاده است! خدا امروز فرشتگانش
را به زمین فرستاده است!
•رجزهایش همه را به گریه شوق انداخته
بود. چنان شور و حمـــاسه ای در نــیروها
ایجاد شده بود که همه سر از پا نـشناخته
به سمت خط هجوم می بردند...
📒منبع : کتاب شهیـــد عزیـــز
"مجموعه خاطرات شهید رادمهر"
به روایت هـــمرزم شهیـــد.
💚ماه مبارک رجب ، ماه رحمت و برکت الهی مبارک.این فرصت باارزش رو قدر بدونیم. سال (۹۵) ماه رجب بود که شهدای خانطومان و شهید رادمهر به فیض شهادت نایٔل شدند ...
✨ #شبتون_شهدایی ✨🌙