دست برد سمت شبکه های #ضریح و دخیل بست.
دلش مانند دستانش گره خورد به #شش_گوشه_ای که قرار بود حاجت روایش کند، بیقراری میکرد گویی در منجلابی فرو رفته که هیچ راه نجاتی ندارد و دقیقا حس می کرد در منجلاب #گناه فرو رفته و کسی نیست تا دست دلش را بگیرد و او را از این منجلاب نجات دهد و تا منتهی الیه آرزویش یعنی #شهادت برساند.
دلش گرم بود به #ارباب، اربابی که دلش نمی آمد نوکرش بیش از این عذاب بکشد که درخواستش را خواند و امضاء زد و نام #مهدی در زمره #شهیدان ثبت شد.
به گمانم از همان اول مهدی قصه را خوانده بود که زبانش با کلمه ی #شهیدم_من باز شد و تا آخرین لحظه سعی کرد شهید باشد تا شهید شود..💔
مادرش اما نمی خواست شیرینی این #سعادت_ابدی را به کام پسرش تلخ کند که به همه سفارش کرد: این لحظه برای پسرم خیلی شیرین است ، مواظب باشید این شیرینی را به کامش تلخ نکنید.
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی🌷