🔹مهمترين و حساسترين مسئله هر ملتى، همين مسئله حكومت و ولايت و مديريت و حاكميتِ والاى بر آن جامعه است، اين تعيينكنندهترين مسئله براى آن ملت است.
🔹ملتها هركدام به نحوى، اين قضيه را حل كردهاند؛ ولى غالباً نارسا و ناتمام و حتّى زیانبخش ... بدون تشكيل حكومت و بدون دستگاه اجرا و اداره، كه همه جريانات و فعاليتهاى افراد را از طريق اجراى احكام تحت نظام عادلانه درآورد، هرجومرج به وجود مىآيد و فساد اجتماعى و اعتقادى و اخلاقى پديد مىآيد.
🔹 پس براى اينكه هرجومرج و عنانگسیختگی پيش نيايد و جامعه دچار فساد نشود، چارهاى نيست جز تشكيل حكومت و انتظام بخشيدن به همه امورى كه در كشور جريان مىيابد...
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
🔹امام بزرگوار ما در اين مدت در عين هدايت مردم و گستردن دامنه آگاهى همگانى و كشاندن توده ميليونى به مبارزه، اندیشه حكومت اسلامى را نضج و قوام بخشيد و در مقابل دو مكتب رایج سياسى عالم؛ يعنى حكومت ديكتاتورى حزبى كمونيستى در شوروى سابق و چين... و حكومتهاى پارلمانى غربى كه سلطه سرمايهداران و كمپانيها بر فكر و اخلاق و سرنوشت مردم به نام دموكراسى بود، راه اسلامى را مطرح كرد كه در آن بر دو عنصر دين و انسان بهطور اساسى تكيه شده و ايمان دينى و ارادت مردمى بزرگترين شاخصه آن است.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
🔹بشر در طول تاريخ، بيشترين خطا و گنهکاری و بىتقوايى خود را در عرصه حكومتدارى نشان داده است. گناهانى كه از سوى حاكمان و زمامداران و مسلطان بر سرنوشت مردم سرزده است، با گناهان بسيار بزرگ افراد معمولى و عادى قابلمقایسه نيست.
🔹در اين عرصه، بشر كمتر از خرد و اخلاق و حكمت بهره برده است... كسانى كه خسارت اين بىخردى و بىمنطقى و فساد و گناه آلودگی را پرداختهاند، آحاد افراد بشر ـ گاهى مردم يك جامعه و گاهى مردم جوامع متعدد ـ بودند. اين حكومتها در آغاز به شكل استبداد فردى بودند؛ بعد با تحول جوامع بشرى، بهصورت استبداد جمعى و سازمانيافته درآمدند.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
🔹سلطنت و ولايتعهدى همان است كه اسلام بر آن خط بطلان كشيده و بساط آن را در صدر اسلام در ايران و روم شرقى و مصر و يمن برانداخته است.
🔹رسول اكرم "صلیالله علیهوآله" در مكاتيب مباركش كه به امپراتور روم شرقى و شاهنشاه ايران نوشته، آنها را دعوت كرده كه از طرز حكومت شاهنشاهى و امپراتورى دستبردارند؛ از اينكه بندگان خدا را وادار به پرستش و اطاعت مطلقه خود كنند دستبردارند؛ و بگذارند مردم خداى يگانه و بیشريك را، كه سلطان حقيقى است، بپرستند.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
🔹يك برههاى از زمان، نگاه به پيشرفت، نگاه غربى بود... امروز در ذهن و فكر مسئولان و بهصورت يك گفتمان عمومى در ذهن نخبگان و فرزانگان، نقشه پيشرفت غربى كشور رد شده است؛ غلط از آب درآمده است.
🔹علتش هم اين است كه... خود انديشمندان غربى... زبان به انتقاد گشودهاند؛ هم در زمينههاى اقتصادى، هم در زمينههاى اخلاقى، هم در زمينههاى سياسى. همان چيزى كه به آن افتخار ميكردند بهعنوان ليبرال دموكراسى، امروز موردانتقاد است؛ پس اين هم نقشه پيشرفت نيست.
🔹امروز ما اینها را ميدانيم. البته نقشه پيشرفت اسلامى ـ ايرانى چيست؟ اين بايد تدوين شود، بايد روشن شود، بايد ابعاد و زوايايش مشخص شود؛ اين كار بهطور كامل انجام نگرفته است و بايد بشود.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
🔹ولايت، يعنى حاكميت و سرپرستى در جامعه اسلامى، طبیعتاً چيزى جدا از ولايت و سرپرستى و حكومت در جوامع ديگر است. در اسلام، سرپرستى جامعه، متعلق به خداى متعال است.
🔹هيچ انسانى اين حق را ندارد كه اداره امور انسانهاى ديگر را به عهده بگيرد. اين حق، مخصوص خداى متعال است كه خالق و منشئ و عالم به مصالح و مالك امور انسانها، بلكه مالك امور همه ذرات عالم وجود است. خود اين احساس در جامعه اسلامى، چيز كمنظيرى است.
🔹هيچ قدرتى، هيچ شمشير برّايى، هيچ ثروتى، حتى هيچ قدرت علم و تدبيرى، به كسى اين حق را نمىدهد كه مالك و تصميمگيرنده درباره سرنوشت انسانهاى ديگر باشد. اینها ارزش هستند. حق توليت امور و زمامدارى مردم را به كسى اعطا نمىكند. اين حق، متعلق به خداست.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
🔹خداى متعال، اين ولايت و حاكميت [خود] را از مجارى خاصى اعمال مىكند... آنوقتی ... كه حاكم اسلامى و ولى امور مسلمين، چه بر اساس تعيين شخص ... و چه بر اساس معيارها و ضوابط انتخاب شد، وقتى اين اختيار به او داده مىشود كه امور مردم را اداره بكند، باز اين ولايت، ولايت خداست؛ اين حق، حق خداست و اين قدرت و سلطان الهى است كه بر مردم اعمال مىشود.
🔹 آن انسان ـ هركه و هرچه باشد ـ منهاى ولايت الهى و قدرت پروردگار، هيچگونه حقى نسبت به انسانها و مردم ديگر ندارد. خود اين، يك نکته بسيار مهم و تعيينكننده در سرنوشت جامعه اسلامى است.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم