🔹...آزادی، برابریِ انسانها، عدل اجتماعی، خودآگاهی افراد جامعه، مبارزه با کژی و زشتی، ترجیح آرمانهای انسانی بر آرزوهای شخصی، توجه و یاد الهی، نفی سلطههای شیطانی و دیگر اصول اجتماعی نظام اسلامی و نیز اخلاق و رفتار شخصی و تقوای سیاسی و شغلی، همه و همه ملهم و زائیدهی آن جهانبینی و برداشت کلی از جهان و انسان است.
🔹 اسلام نظامهای مبتنی بر زور و قلدری و زایندهی ظلم، جهل، اختناق، استبداد، تحقیر انسان و تبعیض نژادها، ملتها، خونها و زبانها را رد میکند و غلط میشمرد، و با هر آن نظام و کس که به ستیزهی نظام اسلامی کمر بندد، با شدت و مقاومت میستیزد، و بجز آنان با همهی انسانها -چه هم کیش و چه ناهم کیش- به محبت و مساعدت امر میکند. بر چنین پایهها و با چنین هدفهایی انقلاب اسلامی در ایران پدید آمد، و نظام جمهوری اسلامی را بنا نهاد.
۱۳۶۶/۶/۳۱
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_اول
#قسمت_دوم
🔹جهانبینی و بینش اسلامی، فصول متعددی دارد...
رکن دوم [آن] تکریم انسان است؛ یا میتوانیم به آن بگوییم انسان محوری. البته انسان محوری در بینش اسلامی، بهکلّی با اومانیسم اروپای قرون هجده و نوزده متفاوت است. آن یک چیز دیگر است، این یک چیز دیگر است. آن هم اسمش انسان محوری است؛ اما اینها فقط در اسم شبیه همند.
🔹انسان محورىِ اسلام، اساساً اومانیسم اروپایی نیست؛ یک چیز دیگر است. «الم تروا انّ الله سخّر لکم ما فی السّموات و ما فی الأرض» کسی که قرآن و نهجالبلاغه و آثار دینی را نگاه کند، این تلقّی را بهخوبی پیدا میکند که از نظر اسلام، تمام این چرخ و فلک آفرینش، بر محور وجود انسان میچرخد. این شد انسانمحوری.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_اول
#قسمت_سوم
📌حال براساس اینها یک نتایج عملی به دست میآید و وظایفی برعهده انسانهایی که معتقد به این مبانیاند، قرار میگیرد. فرق نمیکند؛ چه حکومت اسلامی باشد و حاکمیت و قدرت در دست اهل حق باشد، چه حکومت اسلامی نباشد -فرض کنید مثل دوران حکومت طاغوت باشد، یا انسانی باشد که در بین کفّار زندگی میکند- این وظایفی که عرض میکنم، در هر دو حالت بر دوش یکایک انسانها هست. این وظایف چیست که اینها نتایج عملی آن بینش است؟ من چند نقطه از این وظایف را مطرح میکنم:
🔹یک وظیفه عبارت است از عبودیت و اطاعت خداوند. چون عالَم مالک و صاحب و آفریننده و مدبّر دارد و ما هم جزو اجزاء این عالَمیم، لذا بشر موظف است اطاعت کند. این اطاعت بشر به معنای هماهنگ شدن او با حرکت کلی عالم است؛ چون همه عالم «یسبّح له ما فی الّسموات و الأرض»؛ «قالتا اتینا طائعین».
🔹 آسمان و زمین و ذرات عالم، دعوت و امر الهی را اجابت میکنند و بر اساس قوانینی که خدای متعال در آفرینش مقرّر کرده است، حرکت میکنند. انسان اگر برطبق قوانین و وظایف شرعی و دینی که دین به او آموخته است - عمل کند، هماهنگ با این حرکتِ آفرینش حرکت کرده؛ لذا پیشرفتش آسانتر است؛ تعارض و تصادم و اصطکاکش با عالم کمتر است؛ به سعادت و صلاح و فلاحِ خودش و دنیا هم نزدیکتر است.
🔹 البته عبودیت خدا با معنای وسیع و کامل آن مورد نظر است؛ چون گفتیم توحید، هم اعتقاد به وجود خداست، هم نفی الوهیّت و عظمت متعلق به بتها و سنگها و چوبهای خودساخته و انسانهای مدّعىِ خدایی و انسانهایی که اسم خدایی کردن هم نمیآورند، اما میخواهند عمل خدایی کنند.
👈 پس در عمل، دو وظیفه وجود دارد:
🔻یکی اطاعت از خدای متعال و عبودیت پروردگار عالم،
🔺دوم سرپیچی از اطاعت «انداد الله»؛ هر آن چیزی که میخواهد در قبال حکمروایی خدا، بر انسان حکمروایی کند.
🔹 ذهن انسان فوراً به سمت این قدرتهای مادّی و استکباری میرود؛ البته اینها مصادیقش هستند؛ اما یک مصداق بسیار نزدیکتر دارد و آن، #هوای_نفس ماست.
👈شرط توحید، سرپیچی کردن و عدم اطاعت از هوای نفس است؛ که این «اخوف ما اخاف»
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_اول
#قسمت_چهارم
🔹دوم، هدف گرفتن تعالىِ انسان است؛ تعالىِ خود و دیگران. این تعالی شامل تعالىِ علمی، تعالىِ فکری، تعالىِ روحی و اخلاقی، تعالىِ اجتماعی و سیاسی -یعنی جامعه تعالی پیدا کند- و تعالىِ اقتصادی است؛ یعنی رفاه امور زندگی مردم. همه موظّفند برای این چیزها تلاش کنند: گسترش و پیشرفت علم برای همه؛ حاکمیت اندیشه سالم و فکر درست؛ تعالىِ روحی و معنوی و اخلاقی، خُلق کریم و مکارم اخلاق؛ پیشرفت اجتماعىِ بشری -نه فقط جنبههای معنوی و علمی و اخلاقی یک فرد، بلکه جامعه هم مورد نظر است- و پیشرفت امور اقتصادی و رفاهی انسانها، و بایستی مردم را به سمت رفاه و تمتّع هرچه بیشتر از امکانات زندگی پیش ببرند. این یکی از وظایف همه است؛ مخصوص دوره قدرت و حکومت هم نیست؛ در دوره حکومتِ غیر خدا هم این وظیفه وجود دارد.
۷۹/۹/۱۲
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_اول
#قسمت_پنجم
🔹اولین کار پیامبر مکرم، اِثارهی عقل است... قدرت تفکر را در یک جامعه تقویت کردن. این حلال مشکلات است.
🔹عقل است که انسان را به دین راهبرد میدهد، انسان را به دین میکشاند. عقل است که انسان را در مقابل خدا به عبودیت وادار میکند. عقل است که انسان را از اعمال سفیهانه و جهالت آمیز و دل دادن به دنیا باز می دارد؛ عقل این است. لذا اول کار این است که تقویت نیروی عقل و خرد در جامعه انجام بگیرد؛ تکلیف ماهم این است.
۱۳۸۸/۴/۲۹
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_اول
اسلام، دین توحید است
و توحید یعنی رهایی انسان از عبودیت و اطاعت و تسلیم در برابر هر چیز و هر کس به جز خدا؛
یعنی گسستن بندهای سلطهی نظامهای بشری؛
یعنی شکستن طلسم ترس از قدرتهای شیطانی و مادی؛
یعنی تکیه بر اقتدارات بی نهایتی که خداوند در نهاد انسان قرار داده و از او بکارگیری آنها را همچون فریضهایی تخلف ناپذیر، طلب کرده است؛
یعنی اعتماد به وعده الهی در پیروزی مستضعفین بر ستمگران و مستکبران به شرط قیام و مبارزه و استقامت؛
یعنی دلبستن به رحمت خدا و نهراسیدن از احتمال شکست ...
و خلاصه یعنی خود را مرتبط و متصل به اقیانوس لایزال قدرت و حکمت الهی دیدن و به سمت هدف اعلی، با امید و بی تشویق شتافتن.
همهی عزت و اعتلایی که به مسلمین وعده داده شده، در سایه چنین ایمان و درک روشن و عمیقی از توحید است.
۱۳۶۹/۳/۱۰
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_اول
🔹انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد... هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند. و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را میآموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواستهها و امیال خود تنظیم نماید.
🔹 و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذاری برای بشر تنها در اختیار خدای تعالی است. همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است.
🔺صحیفه امام، ج۵، ص ۳۸۸
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_اول
🔹«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ». خدا و پیامبر، شما را به زندگی و مایهی حیات طیب و پاکیزه دعوت میکند. حیات طیبه فقط خوردن و لذت بردن... نیست.
🔹 ...حیات طیبه، عبارت از این است که این زندگی در راه خدا و برای رسیدن به هدفهای عالی باشد. ... برای انسان، هدف اعلی عبارت از وصول به حق، رسیدن به قرب باریتعالی و تخلق به اخلاق الهی است. انسان برای رسیدن به آنچنان هدفی، ابزارهای مادی و معنوی را لازم دارد. غذا لازم است اما برای اینکه انسان به سمت هدف حرکت کند.
🔹نظام اسلامی ... همچنین اصرار دارد که روح و دل انسان میباید از یک صفا و تلالو و نورانیت و برادری و فداکاری نسبت به انسانهای دیگر و عبودیت و بندگی و اخلاص نسبت به خدای متعال برخوردار باشد. اسلام و سایر ادیان الهی، این را برای مردم میخواهند.
🔹...اسلام میخواهد انسانها را آنچنان بالا ببرد، دلها را آنچنان نورانی کند، بدیها را آنچنان از سینه من و شما بیرون بکند و دور بیندازد، که ما آن حالت لذت معنوی را در همه آنات زندگیمان، نه فقط در محراب عبادت، بلکه حتی در محیط کار، در حال درس، در میدان جنگ، در هنگام تعلیم و تعلم و در زمان سازندگی احساس کنیم. " خوشا آنان که دائم در نمازند" یعنی این.
...این حیات طیبه است.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_اول
🔹ما معتقديم -و اين جزو بديهيات اسلام، بلكه بديهيات همه اديان است- كه انسان، فقط در سايه ارتباط و اتصال با حق تعالى است كه مىتواند به تكامل و تعالى دست پيدا كند... سرّ مسئله در اين است كه انسان بتواند خودش را به عبوديت الهى متّصف كند.
🔹عبد، يعنى تسليم اراده و حكم خدا و شريعت الهى [شدن]. لُبّ تمام دستورات و احكام و فرامين الهى و شرايع انبيا، همين يك كلمه است و شايد پيامبران خدا، قبل از آنكه مقام نبوت براى آنها انتخاب بشود و خداى متعال آنها را به نبوت سرافراز كند، به عبوديت سرافراز كرده باشد.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_اول
روح عبوديت و احساس بندگى در مقابل خداوند، همان چيزى است كه انبياى الهى از اول تا آخر، تربيت و تلاششان متوجه اين نقطه بوده است، كه روح عبوديت را در انسان زنده كنند. سرچشمه همه فضائل انسانى و كارهاى خيرى كه انسان ممكن است انجام بدهد ـ چه در حوزه شخصى، چه در حوزه اجتماعى و عمومى ـ همين احساس عبوديت در مقابل خداست. نقطه مقابل اين احساس عبوديت، خودبينى و خودخواهى و خودپرستى است؛ منيت است. اين منيت است كه در انسان، منشأ همه آفات اخلاقى و عوارض و نتايج عملى آنهاست... اگر اين خودبينى و خودخواهى در مقابل خداوند متعال باشد ـ يعنى انسان خود را در مقابل پروردگار قرار بدهد ـ نتيجه آن در انسان، طغيان است.
طاغوت؛ طاغوت هم فقط پادشاهان نيستند؛ هركدام از ما انسانها ممكن است در درون خودمان ـ خداى نكرده ـ يك طاغوت و يك بت تربيت كنيم و پرورش بدهيم. در مقابل خدا سركشى كردن و خودبينى داشتن، نتيجهاش عبارت از رشد طغيان در انسان است. اگر اين خودبينى در مقابل انسانهاى ديگر باشد، نتيجهاش ميشود ناديده گرفتن حقوق ديگران؛ تجاوز و دستدرازى به حقوق اين و آن. اگر اين خودبينى در مقابل طبيعت واقع بشود، نتيجهاش ميشود تضييع محيط طبيعى؛ يعنى آنچه كه امروز به حق درباره مسئله محيط زيست در دنيا اهتمام هست.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_اول
🔹هدف تمام پيامبران، كشاندن مردم به صراط مستقيم است و صراط مستقيم هم يعنى عبوديت؛ «وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ». بايد مردم را به عبوديت الهى كه همان صراط مستقيم است، سوق دهيد. البته اين عبوديت، در زمينه اخلاق، در زمينه عمل فردى و در زمينه عمل اجتماعى كاربرد دارد، كه وقتى بحث عمل اجتماعى پيش آمد، آنوقت بحثهاى سياسى، تحليلهاى سياسى ـ تبيين سياسى ـ هم در حوزه كار شما قرار مىگيرد.
🔹اشتباه كسانى كه در گذشته مسائل سياسى را از تبليغ كنار مىگذاشتند، در اين بود كه عبوديت را به منطقه فردى منحصر مىكردند. آنها اينجا را غلط مىفهميدند و غلط عمل مىكردند. بله! هدف، كشاندن مردم به عبوديت است؛ منتها عبوديت منطقه وسيعى در زندگى انسان دارد و آن منطقه، به عمل شخصى منحصر نيست. وقتى كه عمل جامعه، عمل يك مجموعه عظيم انسانى و مردم يك كشور، عمل اقتصادى، عمل سياسى و موضعگيريهاى سياسى مشمول بحث عبوديت شد، آن وقت دعوت شما هم مىتواند شامل اين مسائل باشد و بايد هم باشد...
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_اول
🔹حاكميّت خدا، يعنى نجات و سعادت انسانها. حاكميت دين خدا، يعنى پاسخگويى به نيازهاى اساسى انسانها. هر نيازى كه انسانها دارند ـ نيازهاى معنوى، نيازهاى مادى، فردى، اجتماعى، دنيوى، اخروى و همه و همه ـ در ظلّ حاكميت دين خدا تأمين مىشود.
🔹سرّ، معنا و باطن زندگى و حيات انسان، اين است: متوجه يك مبدأ و تكليف بودن. منتظر يك الهام بودن. گوش به فرمان يك مبدأ حاكم و قادر و صاحب اختيار از غيب بودن؛ اين، اصل قضيه است.
🔹اگر کسی این سئوال را بکند که «به چه دلیل میگويید ولایت امر در اختیار خدا و مال خداست؟» جواب این است که این ناشی از یک فلسفه طبیعی است که در جهانبینی اسلام مشخص و معین شدهاست؛ در جهان بینی اسلام، همه چیز عالم از قدرت پروردگار ناشی میشود: «وَ لَهُ ما سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهارِ»؛ هر آنچه در روز و شب آرمیده است، از آنِ خداست.
🔹 وقتی که همه پدیدههای خلقت مال اوست و حکومت تکوینی بر همه چیز در اختیار اوست حکومت قانونی و تشریعی هم باید در اختیار او باشد...
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
ولايت الهى به پيغمبر منتقل شد. از پيغمبر هم ـ بهاتفاق همه مسلمين ـ ولايت و حكومت به غيرِ پيغمبر منتقل شده است. حالا به كى منتقلشده؟ اين، بين فِرَق مسلمين، محل اختلاف است. شيعه دراینبین، معتقد است كه ولايت پيغمبر منتقل شده است به ائمه معصومين كه دوازده نفرند ... اگر آن روز امّت اسلامى، نصب پيغمبر را درست و با معناى حقيقىِ خودش درك مىكرد و تحويل مىگرفت و دنبال علىبنابىطالب "علیهالسلام" راه مىافتاد و اين تربيت نبوى استمرار پيدا مىكرد و بعد از اميرالمؤمنين هم انسانهاى معصوم و بدون خطا، نسلهاى بشرى را مثل خودِ پيغمبر، پىدرپى زير تربيت الهىِ خويش قرار مىدادند، بشريت بسيار زود به آن نقطهاى مىرسيد كه هنوز به آن نقطه نرسیده است. علم و فكر بشرى پيشرفت مىكرد؛ درجات روحى انسانها بالا مىرفت؛ صلح و صفا در بين انسانها برقرار مىشد و ظلم و جور و ناامنى و تبعيض و بىعدالتى از بين مردم رخت برمىبست. اينكه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها... فرمود اگر دنبال على راه مىافتاديد، شما را به چنين سرمنزلى هدايت مىكرد و از چنين راهى مىبرد، به همين خاطر است.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
🔹ولايت الهى به پيغمبر منتقل شد. از پيغمبر هم ـ بهاتفاق همه مسلمين ـ ولايت و حكومت به غيرِ پيغمبر منتقل شده است. حالا به كى منتقلشده؟ اين، بين فِرَق مسلمين، محل اختلاف است. شيعه دراینبین، معتقد است كه ولايت پيغمبر منتقل شده است به ائمه معصومين كه دوازده نفرند ...
🔹اگر آن روز امّت اسلامى، نصب پيغمبر را درست و با معناى حقيقىِ خودش درك مىكرد و تحويل مىگرفت و دنبال علىبنابىطالب "علیهالسلام" راه مىافتاد و اين تربيت نبوى استمرار پيدا مىكرد و بعد از اميرالمؤمنين هم انسانهاى معصوم و بدون خطا، نسلهاى بشرى را مثل خودِ پيغمبر، پىدرپى زير تربيت الهىِ خويش قرار مىدادند، بشريت بسيار زود به آن نقطهاى مىرسيد كه هنوز به آن نقطه نرسیده است.
🔹علم و فكر بشرى پيشرفت مىكرد؛ درجات روحى انسانها بالا مىرفت؛ صلح و صفا در بين انسانها برقرار مىشد و ظلم و جور و ناامنى و تبعيض و بىعدالتى از بين مردم رخت برمىبست. اينكه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها... فرمود اگر دنبال على راه مىافتاديد، شما را به چنين سرمنزلى هدايت مىكرد و از چنين راهى مىبرد، به همين خاطر است.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
🔹ما معتقد به «ولايت» هستيم؛ و معتقديم پيغمبر اكرم "صلیالله علیهوآله" بايد خليفه تعيين كند و تعيين هم کرده است. آيا تعيين خليفه براى بيان احكام است؟ بيان احكام خليفه نمیخواهد.
🔹خود آن حضرت بيان احكام میكرد. همه احكام را در كتابى مینوشتند و دست مردم میدادند تا عمل كنند. اينكه عقلاً لازم است خليفه تعيين كند، براى حكومت است. ما خليفه میخواهيم تا اجراى قوانين كند. قانون مجرى لازم دارد.
🔹 در همه كشورهاى دنيا اینطور است كه جعل قانون بهتنهایی فايده ندارد و سعادت بشر را تأمين نمیكند. پس از تشريع قانون، بايد قوه مجريهاى به وجود آيد. در يك تشريع يا در يك حكومت اگر قوه مجريه نباشد، نقص وارد است. ... ضرورت اجراى احكام و ضرورت قوه مجريه و اهميت آن در تحقق رسالت و ايجاد نظام عادلانهاى كه مايه خوشبختى بشر است، سبب شده كه تعيين جانشين مرادف اتمام رسالت باشد.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
🔹در اسلام ولی امر، آنکسی است که فرستاده خداست، آنکسی است که خودِ خدا معین میکند... او پیغمبر و امام را معین میکند و برای بعد از امام نیز صفاتی را معین میکند که اینها بعد از ائمه هدا معصومین حاکم بر جامعه اسلامی هستند.
🔹پس «ولی» را خدا معین میکند؛ خودش ولی است، پیغمبرش ولی است. امامها ولی هستند، امامهای خاندان پیغمبر، تعیینشدهاند که دوازده نفرند و در رتبه بعد کسانی که با یک معیارها و ملاکهای خاصی تطبیق بکنند و جور بیایند. آنها از برای حکومت و خلافت معین شده اند.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
🔹... اما در دوران غيبت، يعنى در همان دورانى كه ما هم معتقديم كه امام معصومى در جامعه وجود ندارد؛ آن حكومت متعلق به كى باشد بهتر است؟
🔹عقیده ما و اعتقاد به ولایتفقیه اين را میگويد كه همان حكومتى كه متعلق به خدا بود و منتقل به پيغمبران و پيغمبر اسلام شد، در اين دوران منتقل میشود به يك انسانى كه طهارت و تقوا [را] در حدّ عدالت داشته باشد؛ انسان پاكيزه و باتقوایی باشد؛ گناه نكند؛ ظلم نكند؛ گرايش به دشمنان خدا پيدا نكند؛ مطيع امر خدا باشد؛ با هواى نفس خود مخالفت كند؛ بر نفس خود كنترل داشته باشد؛ اين يك شرط. علاوه بر آن، به احكام اسلامى و به قرآن كاملاً مسلط باشد؛ يعنى قدرت فقاهت داشته باشد؛ بتواند اسلام را بفهمد؛ دين را بشناسد؛ احكام الهى را از مستندات آن كشف كند؛ با قرآن مأنوس باشد؛ با سنّت اُنس داشته باشد و توانايى استنباط داشته باشد. علاوه بر آن ـ يعنى از غير فقاهت و عدالت ـ درايت و كفايت هم لازم است؛ انسانى باشد كه داراى درايت لازم باشد؛ هوشمند باشد؛ زمان را بشناسد؛ دشمنان اسلام را بشناسد؛ دنيا را بشناسد.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
🔹علمای دين در اسلام، پيشروان اصلاح و ترقى و پيشرفت ملتاند. اين مسئوليت برعهده عالمان دين گذاشته شده است... فقط مسئله اين نيست كه ما حكم شريعت و مسئله دينى را براى مردم بيان كنيم. كار علماء كار انبياء است. «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَا».
🔹 انبياء كارشان مسئلهگویى فقط نبود. اگر انبياء فقط به اين اكتفا ميكردند كه حلال و حرامى را براى مردم بيان كنند، اینکه مشكلى وجود نداشت؛ كسى با اینها درنمیافتاد. در اين آيه شريفه «الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ»، اين چه تبليغى است كه خشيت از مردم در او مندرج است كه انسان بايد از مردم نترسد در حال اين تبليغ.
🔹 اگر فقط بيان چند حكم شرعى بود كه ترس موردى نداشت كه خداى متعال تمجيد كند كه از مردم نميترسند؛ از غير خدا نميترسند. ... چه بود اين رسالتى كه ...بايد جنود الله را براى او بسيج كرد، ... انبياء براى اقامه حق، براى اقامت عدل، براى مبارزه با ظلم، براى مبارزه با فساد قيام كردند، براى شكستن طاغوتها قيام كردند.
🔹 ...مبارزه با همه آن چيزى است كه مظهر آن عبارت است از طاغوت؛ با شرك، با كفر، با الحاد، با فسق، با فتنه؛ اين وظیفه ماست. ما نميتوانيم آرام بنشينيم، دلمان را خوش كنيم كه ما چند تا مسئله گفتيم.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
🔹مهمترين و حساسترين مسئله هر ملتى، همين مسئله حكومت و ولايت و مديريت و حاكميتِ والاى بر آن جامعه است، اين تعيينكنندهترين مسئله براى آن ملت است.
🔹ملتها هركدام به نحوى، اين قضيه را حل كردهاند؛ ولى غالباً نارسا و ناتمام و حتّى زیانبخش ... بدون تشكيل حكومت و بدون دستگاه اجرا و اداره، كه همه جريانات و فعاليتهاى افراد را از طريق اجراى احكام تحت نظام عادلانه درآورد، هرجومرج به وجود مىآيد و فساد اجتماعى و اعتقادى و اخلاقى پديد مىآيد.
🔹 پس براى اينكه هرجومرج و عنانگسیختگی پيش نيايد و جامعه دچار فساد نشود، چارهاى نيست جز تشكيل حكومت و انتظام بخشيدن به همه امورى كه در كشور جريان مىيابد...
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
🔹امام بزرگوار ما در اين مدت در عين هدايت مردم و گستردن دامنه آگاهى همگانى و كشاندن توده ميليونى به مبارزه، اندیشه حكومت اسلامى را نضج و قوام بخشيد و در مقابل دو مكتب رایج سياسى عالم؛ يعنى حكومت ديكتاتورى حزبى كمونيستى در شوروى سابق و چين... و حكومتهاى پارلمانى غربى كه سلطه سرمايهداران و كمپانيها بر فكر و اخلاق و سرنوشت مردم به نام دموكراسى بود، راه اسلامى را مطرح كرد كه در آن بر دو عنصر دين و انسان بهطور اساسى تكيه شده و ايمان دينى و ارادت مردمى بزرگترين شاخصه آن است.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
🔹بشر در طول تاريخ، بيشترين خطا و گنهکاری و بىتقوايى خود را در عرصه حكومتدارى نشان داده است. گناهانى كه از سوى حاكمان و زمامداران و مسلطان بر سرنوشت مردم سرزده است، با گناهان بسيار بزرگ افراد معمولى و عادى قابلمقایسه نيست.
🔹در اين عرصه، بشر كمتر از خرد و اخلاق و حكمت بهره برده است... كسانى كه خسارت اين بىخردى و بىمنطقى و فساد و گناه آلودگی را پرداختهاند، آحاد افراد بشر ـ گاهى مردم يك جامعه و گاهى مردم جوامع متعدد ـ بودند. اين حكومتها در آغاز به شكل استبداد فردى بودند؛ بعد با تحول جوامع بشرى، بهصورت استبداد جمعى و سازمانيافته درآمدند.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
🔹سلطنت و ولايتعهدى همان است كه اسلام بر آن خط بطلان كشيده و بساط آن را در صدر اسلام در ايران و روم شرقى و مصر و يمن برانداخته است.
🔹رسول اكرم "صلیالله علیهوآله" در مكاتيب مباركش كه به امپراتور روم شرقى و شاهنشاه ايران نوشته، آنها را دعوت كرده كه از طرز حكومت شاهنشاهى و امپراتورى دستبردارند؛ از اينكه بندگان خدا را وادار به پرستش و اطاعت مطلقه خود كنند دستبردارند؛ و بگذارند مردم خداى يگانه و بیشريك را، كه سلطان حقيقى است، بپرستند.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
🔹يك برههاى از زمان، نگاه به پيشرفت، نگاه غربى بود... امروز در ذهن و فكر مسئولان و بهصورت يك گفتمان عمومى در ذهن نخبگان و فرزانگان، نقشه پيشرفت غربى كشور رد شده است؛ غلط از آب درآمده است.
🔹علتش هم اين است كه... خود انديشمندان غربى... زبان به انتقاد گشودهاند؛ هم در زمينههاى اقتصادى، هم در زمينههاى اخلاقى، هم در زمينههاى سياسى. همان چيزى كه به آن افتخار ميكردند بهعنوان ليبرال دموكراسى، امروز موردانتقاد است؛ پس اين هم نقشه پيشرفت نيست.
🔹امروز ما اینها را ميدانيم. البته نقشه پيشرفت اسلامى ـ ايرانى چيست؟ اين بايد تدوين شود، بايد روشن شود، بايد ابعاد و زوايايش مشخص شود؛ اين كار بهطور كامل انجام نگرفته است و بايد بشود.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
🔹ولايت، يعنى حاكميت و سرپرستى در جامعه اسلامى، طبیعتاً چيزى جدا از ولايت و سرپرستى و حكومت در جوامع ديگر است. در اسلام، سرپرستى جامعه، متعلق به خداى متعال است.
🔹هيچ انسانى اين حق را ندارد كه اداره امور انسانهاى ديگر را به عهده بگيرد. اين حق، مخصوص خداى متعال است كه خالق و منشئ و عالم به مصالح و مالك امور انسانها، بلكه مالك امور همه ذرات عالم وجود است. خود اين احساس در جامعه اسلامى، چيز كمنظيرى است.
🔹هيچ قدرتى، هيچ شمشير برّايى، هيچ ثروتى، حتى هيچ قدرت علم و تدبيرى، به كسى اين حق را نمىدهد كه مالك و تصميمگيرنده درباره سرنوشت انسانهاى ديگر باشد. اینها ارزش هستند. حق توليت امور و زمامدارى مردم را به كسى اعطا نمىكند. اين حق، متعلق به خداست.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
🔹خداى متعال، اين ولايت و حاكميت [خود] را از مجارى خاصى اعمال مىكند... آنوقتی ... كه حاكم اسلامى و ولى امور مسلمين، چه بر اساس تعيين شخص ... و چه بر اساس معيارها و ضوابط انتخاب شد، وقتى اين اختيار به او داده مىشود كه امور مردم را اداره بكند، باز اين ولايت، ولايت خداست؛ اين حق، حق خداست و اين قدرت و سلطان الهى است كه بر مردم اعمال مىشود.
🔹 آن انسان ـ هركه و هرچه باشد ـ منهاى ولايت الهى و قدرت پروردگار، هيچگونه حقى نسبت به انسانها و مردم ديگر ندارد. خود اين، يك نکته بسيار مهم و تعيينكننده در سرنوشت جامعه اسلامى است.
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم