🔻 « لیس للانسان الا ما سعی»
هر اندازه که سعی و کوشش کنی دارا هستی. «و أنّ سعیه سوف یری» سعیش دیده میشود. سعی ما با ما هست. سعی ما همیشه در همه جا همراه ماست، و در آخرت، ما با آن سعی کار داریم.
🔖پس سعی ما از بین نرفته است. ظاهر و جنبه عرضی آن را نگاه نکن. شما از شش یا هفت سالگی به مدرسه رفتی و دست به قلم گرفتید و نوشتید. اول یک الف کج و معوج نوشته اید و بر اثر تکرار و پشت کار می بینید که الان چه خوش می نویسید. الان آن جنبه عرضیت که صورت عمل و ظاهر آن است باقی نیست، ولی سعیش را داراست.
🔖سعی این چند ساله که می نوشت و تعلیم گرفت و مدرسه رفت همین ملکات و اندوخته ها و ارتقا و اعتلای وجودی که پیدا کرده است می باشد. آن کس که مکتب نرفت و تمرین نکرد، این اعتلای وجودی را ندارد ولی آن شخص سعی خود را الان (یری) می بیند و دارد و همیشه در همه جا با اوست، کتاب می نویسد، سخن می گوید، سعیش را پیاده می کند صنایع دارد، تصرفات روحی دارد. الان خودش سعی این چند ساله اش را در همین نشئه می بیند.
🔖مسئله روشن است. این نشئه و آن نشئه ندارد «إنما تنتقلون من دار الی دار». تمام سعی این چند ساله همه با شماست. همین شما هستید که اینجا نشسته اید، دیگری نیست. سعی شما همین خودتان هستید. هر کسی که هر گونه خودش را ساخت، همان است.
🔖از جناب امام صادق (ع) (در معاد بحار) سوال شده است که مردم به کجا می روند؟
امام فرمودند: به سوی عملشان می روند و هر کسی از خود جدا نمی شوند و هر کسی با خودش هست.
📚 صد و ده اشاره ص۴۸
👤علامه حسن زاده آملی
╰๛---๛---๛--------------------
⌜@falsafeh_nazari⌟
🔻بدانکه الفِ حروف تهجی مرکب است از سه نقطه، نقطۀ اول را روح القدس خوانند، نقطه متوسط را روح الله، و آخرین را روح الامین؛ و این سه نقطه را سه ظاهر است، ظاهر روح القدس را نفس واحده خوانند، و ظاهر روح الله را نفس واجده، و ظاهر روح الامین را واخذه. واجده و واخذه دو صفتاند، نفس واخذه را نبوت خوانند و نفس واجده را ولایت و نفس واحده را الهیت؛ از سبب آنکه الهیت را نیز ظاهری است و باطنی چنانکه میفرماید:
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ(حدید/۳).
انبياء واصفانِ صورت الهیاند، و اولیاء کاشفانِ آن معنی، همچنانکه آدم را تعلیمِ اسماء کردند و آن ابتداءِ نبوت بود، و هر روز شریعت در ترقی بود، تا به وقت مصطفی(ص)، و در مصطفى(ص) وضع صُوَر الهی تمام شد که:
أُوتِیتُ جَوامِعَ الكَلِمِ.....و...بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق.
و مراد از این وضع صور الهی است که عالم دو است: غیب و شهادت. هر چه در عالم شهادت است، هر یکی را در عالم غیب باطنی است، که این صورت بدان معنی باطن قایم است و نبی آن است که حقایق را از باطن به ظاهر میآورد، و هر معنی را صورتی پدید میکند، و ولی آن است که کشف آن معنی میکند، و معنی هر چیزی آن است که مقصود آن چیز است.
علی الخصوص حروف تهجی که اصلی است در کلمات، و وضع الهی است، و هر یکی را از این حروف، ظاهری هست و باطنی؛ و ظاهر مُنبی است از باطن و اصل در حروف، نقطه است؛ و از نقطه به خط میرسد و از خط به سطح، و از سطح به جسم و حقیقت جسم نقطه است.
پس حقیقت کلام از نقطه پیدا میشود، همچنانکه الف اشارت است به الهيت، ومرکب است از سه نقطه، و از الف به ب میآید که اشارت است به روحِ منفوخ، که مرتبۀ بیانِ الهیت است، چنانکه می فرماید:
وَ نَفَختُ فِيهِ مِن رُوحِي (صاد/۷۲)
و از ب به ت میآید که اشارت است به عقل کل که مرتبۀ تبیان الهیت است، و از ت به ث میآید که مرتبۀ ثورانِ الهیت است، و آن سه نقطۀ ث اشارت است به آدم (ع).
📚مجموعه رسائل، رساله الحروف
👤شاه نعمت الله ولی
╰๛---๛---๛--------------------
⌜@falsafeh_nazari⌟
🔻 چون #حلاج را برای كشتن آوردند، نخست دست راستش بريدند سپس دست چپ و سپس پايش. حلاج ترسيد كه از رفتن خون، رويش به زردی گرايد. آنگاه دست بريده به چهره نزديك كرد و خون بر آن پاشيد تا زردی آن پنهان دارد. آنگاه خواند:
خويشتن را به بيماریها تسليم نداشتم مگر اينكه میدانستم كه وصل، مرا حيات دوباره میبخشد جان عاشق از آن رو شكيباست كه آنكه او را به درد مبتلا داشته است، درمان كند...
و چون آويختندش، گفت: ای ياور ناتوانان! مرا در ناتوانیام درياب! و چنين خواند: مرا چيست؟ جفا نكرده، بر من جفا میرانند، و نشانه های هجران، پنهان نمیماند. تو را میبينم كه مرا در هم میآميزی و مینوشی. و پيمان تو اين بود كه مرا نيآميخته بنوشی...
و چون به مرگ روی آورد، چنين گفت:
لبيك! ای آگاه به راز و زمزمهی من. لبيك! ای مقصد و مقصود من! تو را خواندم. بل، تو مرا به خويش خواندی. آيا من تو را مناجات كردم يا تو مرا؟ عشق به مولايم، مرا به ناتوانی و بيماری كشانده است. و چگونه از مولای خويش به مولايم شكايت برم؟ از روحم، وای بر روحم! و افسوس كه من خود اصل غوغايم ...
📚 كشكول، دفتراول
👤#شیخ_بهایی
╰๛---๛---๛--------------------
⌜@falsafeh_nazari⌟
رساله عشق.pdf
7.37M
📚ترجمه فارسی کتاب "رساله عشق "
👤نویسنده:شیخ الرئیس ابوعلی سینا
🔖 تصحیح: سید محمد مشکوة
╰๛---๛---๛-------------------
⌜@falsafeh_nazari⌟
زندگی نامه ابوعلی سینا.pdf
3.19M
📚 کتاب "زندگی نامه ابوعلی سینا "
👤نویسنده: احمد علامه فلسفی
╰๛---๛---๛-----------------
⌜@falsafeh_nazari⌟
🔻 معبد فلسفه
به اعتقاد عموم اندیشمندان هدف جمعیت #اخوان_صفا از گردآوری دایره المعارف بزرگ رسائل، ایجاد هماهنگی بین #دین و #فلسفه بوده است. اما تلقی آنها از فلسفه مانند طريق #مشائیونی چون #ابن_رشد نمیباشد.
فلسفه بنظر اخوان صرفا شامل استدلال وقياس محض نیست، بلکه آنرا با #حکمت که ودیعهای الهی است یکی میدانستند، و #حکمت نیز معرفتی است که از عالم ملکوت بر انسان نازل شده تا افق نگاهش با علم اعلی گسترش یافته و جان وقلبش با نور آن اعتلا یابد.
فضای فکری اخوان نسبت به فلسفه را میتوان به نگاه #هرمسیان نزدیک دانست. در نگاه #اشراقیونی چون #فيثاغورث و #سقراط غایت فلسفه صرفا پرداختن به اختلافات و جدالهای مَدرَسی و ظاهری نیست، بلکه فلسفه از سنخ حکمت است و به نگاه و عمل انسان مرتبط میباشد، بدین معنا فلسفه باید باید با تهذیب نفس وتكامل اخلاقی توام باشد. اِخوان الصفا از فلسفهای که توام با قیل وقال بوده و از حکمت بی بهره برحذر بودند. چنانکه در پایان رساله "حیوان شناسی" در فصل منازعه بین حیوانات و انسان، طوطی انسان را چنین خطاب می کند:
(واما درباره بالیدن شما به این که در بین شما فیلسوف منطقی یافت میشود بدانید که از آنان زائدهای بشما نرسد بلکه آنان شما را گمراه و بی ایمان خواهند ساخت، زیرا انسان را از راهی که خداوند تعیین کرده است منحرف میسازند و با آراء مختلف خود اثر مقررات دینی را از بین میبرند.)
به زعم جمعیت اِخوان فلسفه توسط ادريس نبی(ع) آورده شده واساسا جزئی از مذهب ایشان بوده است، لذا همانطور که برخی از اهالی حران که خود را پیرو جناب ادریس میدانند و #فيثاغوریان_شرقی نامیده میشوند، فلسفه صرفا مباحث استدلالی اختلافی نیست بلکه توام با اعمال و عبادات اشراقی میباشد.
عبادات فلسفی اخوان ماهی سه بار در ابتدا و وسط وبین بیست وششم واخر هرماه انجام میگرفت. در شب اول افراد خطابه ای شخصی میخواندند ودر شب دوم متنی درباره عالم خلقت قرائت میشد که باید زیر گنبد پرستاره آسمان و در جهت ستاره قطبی انجام میشد.
و درشب سوم سرودی فلسفی بنام
«دعای افلاطون یامناجات ادریس» یا «زبور سری ارسطو» قرائت میشد و به این صورت دوره عبادات ماهانه خاتمه مییافت.
علاوه براین شبهای عبادت، اخوان سه عید بزرگ فلسفی را در موقع ورود خورشید به برج حَمَل و سرطان و میزان نام برده و این ایام را با اعیاد اسلامی عیدفطر و عيد اضحی و عید غدير و مِن باب تمثيل مترادف با فصلهای بهار و تابستان و پائیز منطبق میساختند، لکن برای فصل زمستان یک روز در صومعه بجای عید مقرر کرده و آن روز را بیاد زمانی که اصحاب کهف در غار خوابیده بودند می گذرانیدند .
این رابطه بین فلسفه و احکام عبادی
چنین میرساند که اِخوان بیشتر وارث مکتب هرمس وفيثاغوریان جدید بودند.
#محسن_بهرامی
╰๛---๛---๛------------------
⌜@falsafeh_nazari⌟