✅جامعه مدنی
آیاانسان موجودی رهاشده درعالم است؟؟ آیادنیاوجهان مانندساعتی بزرگ توسط خداوندساخته شده وسپس براساس قوانین مکانیکی حاکم برآن به بقاءخودادامه میدهد؟وخبری از ربوبیت مقتدرانه خداوند برتک تک موجودات عالم نیست؟اینهاسوالاتی بودکه الهیات وکلام مسیحیت هرگز نتوانست پاسخی دقیق به آنها بدهد.ازاین رودرقرن هفدهم ودرطلیعه زایش دوران #روشنگری، #دئیسم اصلیترین پاسخ به این سوالات بود.عجالتا روشنفکران #سکولار ودینستیز غربی تصمیم گرفتند خداوند رابه عنوان ساعت سازی دقیق لحاظ کنندکه بعداز خلقت،موجودات رابه حال خودشان واگذارکرده.دئیسم خروجیهای مختلف عقیدتی وسیاسی برای غرب داشت.از جمله ظهور نظریه #قرار_داد_اجتماعی .پیش ازآن خداوندخالقی مقتدر بودکه بعداز آفرینش،انسان راتوسط هدایت تکوینی(عقل وفطرت) وهدایت تشریعی(انبیاءالهی وادیان)ربوبیت میکرد.همچنین حضور او درهمه عرصهها وازجمله در امر حکومت بوسیله قوانین تشریعیاش پابرجا بود.اما دئیسم خدارا تنها یک خالق معرفی میکرد که بعداز خلقت، انسان رابه حال خود واگذارکرده ودرنهایت باهبه کردن عقل به این حیوان ناطق او را در طبیعت رهاکرده.پس انسان به تنهایی حاکم علیالاطلاق خود میباشد.انسان بوسیله عقل وبدون نیاز به هدایت تشریعی میتواند قوانین زندگی خویش راتدوین کرده وبااتکاء به عقلش،سعادت خویش را رقم زند.براساس نظریه قرارداد اجتماعی،انسان دروضعیت اولیه، به صورت انفرادی وآزاد،درطبیعت زندگی میکرد،اماپس از مدتی براثراحساس نیازبه یک زندگی جمعی،طی توافقی قراردادی بین خودوضع کردندکه به موجب آن هرفردحق حاکمیت برخودوامورات زندگی اجتماعیاش رابه دولت واگذار میکند.براین اساس حکومت ریشه الهی ودینی ندارد، زیرا براساس دئیسم،خداوند تنها خالق ماست ودر ربوبیت وتدبیر مانقشی ندارد.لذا انسان بایک توافق اجتماعی زندگی اجتماعی خویش راتدبیر وتمشیت میکند.این دولت که برمبنای قانونگذاری #اومانیستی اداره میشود، #جامعه_مدنی نامیده میشود. البته نظریه منشادنیوی حکومت یاقرارداد اجتماعی، جنسِ عام جامعه مدنی است که بااختصاص یک فصل ممیزمهم،جامعه مدنی درمعنای دقیق خویش محقق میشودوآن عبارت است از سیطره اقتصاد سرمایهداری وتامین منافع طبقه بورژوازی وسرمایهدار.
#جان_لاک به عنوان پدر #لیبرالیسم، جامعه مدنی راحوزه اقتصادِ خصوصی وسرمایه محورمیداند.درواقع جامعه مدنی،حریم اختصاصی طبقه سرمایه دار جهت آزادی درانباشت سرمایه وسودجویی آنهااست.
جامعه مدنی،اجتماعی است که محور حیاتش، آزادی فعالیتهای اقتصادی جهت سودجویی وانباشت ثروت ودم افزونی سرمایه میباشد
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
🔹 #جامعه_مدنی به معنای جامعه #لیبرالی یا #بورژوایی است که بر پایه #سکولاریسم و نظریه #قرارداد_اجتماعی وضع شده.
جامعهای که طبقه سرمایه دارانِ صاحب سود و ثروت پایگاه اجتماعی وعوامل اصلی تحقق آن هستند.
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
27.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ابزار قدرت در دنیای #مدرن
❌ نقدوبررسی این کلیپ در کانال فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅فهم مخدوش
.
♨️محل نزاع:
آنچه سبب بروزمشکلات وظهور مصائب گوناگون برای جوامع مختلف وزندگی انسان مدرن شده، اصالت یافتن #سرمایه وبسط توسعه اقتصادی است.برخلاف آنچه عموم مردم گمان میکنند #توسعه به معنای مجموعه برنامههای مدون وقانونی جهت بهبود زندگیو وضع معاش ورفاه زندگی مردم جامعه نیست.
«توسعه»عبارت است از ايجاد تحولات اقتصادی واجتماعی وسیاسی به منظور تحکیم اقتصاد سرمایهداری ودمافزونی نامحدود سودِ سرمایه وبسط منطق بازار درجامعه.
توسعه بادو ويژگی گسترش #تكنولوژی_مدرن وانباشت وتراكم سرمايه تعريف ميشودكه هردواز ويژگيهای اصلی نظام #سرمايه_داری است.غایت تمام تئوريهای توسعه، ايجاد يك جامعه تكنيكی_صنعتی مدرن و مصرفگرا میباشدكه به دليل مادیگرایی ودنيامداری آنذاتاًدرصددایجاد #عدالت ، ورفع فقروتبعیض درجامعه نمیباشد.
برخلاف گمان رایج، توسعه بر پايه مدلهای رايج غربی به تعميق عدالت اجتماعی ورفع فسادونارسائیهای اقتصادی وگسترش رفاه منجرنمیشود، بلكه ايـن مدلهابـه دليل ماهيت منفعتطلبانه موجب ظهور يك طبقه سرمايه دار تازه به دوران رسیده وپيدايی انبوهی از فقيران و گرسنگان میگردد.مشکلی که دردهههای اخیر باآن مواجه هستیم ایجاد طرحهای توسعه محور کپی شده ازکشورهای غربی توسط دولتمردان واهالی قدرت در ایران بوده که نتیجه آن چیزی جز بروز اقتصاد عقيم وغيرمولد سرمايهدارانه ورانت خوارو
نفتی فعلی ايران نمیباشد.
✔ آنچه دراین بین حائز اهمیت است یافتن راهکاری جهت برون رفت از گرداب مشکلات ایجادشده توسط طرحهای توسعه اقتصادی، درایران میباشد.
♦️سخنان #دکتر_بیژن_عبدالکریمی در کلیپ فوق، طرح اصلی برخی از روشنفکران ایرانی جهت برون رفت از مشکلات فوق است. جان کلام ایشان این است که:
✔برای مبارزه بامشکلات فوق وقدرت یافتن درعرصه بین المللی،نیاز به ابزارهای ازسنخ دنیای سکولار ومدرن هستیم ،یعنی باید قواعدبازی در دوران مدرن رابدانیم واز ماجراجویی وروحیات سلحشوری بسیجیها وسپاهیان احتراز کنیم....وآنچه سبب رفع مشکلات عدیده است دست یافتن به #توسعه میباشد!!!!
♨️دقت بفرمایید...محل نزاع این بود که مساله توسعه اقتصادی_سیاسی سبب بروز مشکلات بسیاری از جمله گسترش فقروفساد وتضعیف عدالت درایران شده...خوب حالا از نگاه شماروشنفکر گرامی راهحل چیست؟؟ راهکار اینه که در بحرمحیط توسعه غربی ولوازم زندگی سکولار شیرجه بزنیم. یعنی تاالان که طرحهای توسعه درایران به سبب اقتدار حاکمیت دینی به طور نصفه ونیمه اجرایی شده و پدرِ ملت را درآورده، وافی مقصود نبوده بلکه باید حاکمیت دین و روحیات دینی وارزشهای نظیر شهادت طلبی، که تحقق گامهای نهایی #سکولاریسم درایران را به تعویق وتاخیرانداخته ومانع از بدبختی وبیچارگی رسمی ملت ایران شده را کنار گذاشته واز توسعه درمعنای حقیقی غربی استقبال کنیم.
به عبارتی ازنگاه ایشان، راه حل نهایی، همان مشکل ابتدایی است!!! مثل اینکه کسی بگوید راه نجات از آتش سوزی خانه این است که کل خانه رابه آتش بکشیم!!!!
#بیژن_عبدالکریمی ایران را دعوت ميكند تا منابع طبيعی و نيروی كار و
قابليتهای اقتصادی خودرابه جولانگاه تركتازی بی قيدوشرط کارتلها وشرکتهای بزرگ سرمايهدار چند مليتی تبديل كنند. تا ملت رنگ وبوی عدالت ورفع فقر راببینند وبچشند!!!!!
توسعه یافتن و تبدیل شدن به یک کشور توسعهیافته یعنی #کاپیتالیستی شدن و در مدار سرمایهداری قرار گرفتن. واین امر مستلزم تعمیق دوقطبی مستضعفین ومستکبرین ،سرمایه داران و محرومین، طبقه پولدار بورژوا وطبقات ضعیف آسیب پذیر درجامعه میباشد.نظیر آنچه در غرب ایجاد شده ودر واکنش به این شکافهای طبقاتی ومحرومیت گروهها وطبقات مختلف مردم جنبشهای اعتراضی نظیر #جنبش_وال_استریت و #جلیلقه_زردها به راه افتاد.
بر فرض که مدلهای توسعه اقتصادی بتوانند از کشوری مثل ایران یک ابرقدرت اقتصادی و تکنیکی بسازد اما آیا سعادت و سلامت بشر بدین طریق تأمین شده است؟؟ آیاکشورهای که به توسعه دست یافتهاند لزوماً کاملتر، سعادتمندتر و سالمتر هستند؟؟
آیا هدف نهایی رسیدن به مدینه فاضلهای مثل آمریکا است که چهل میلیون نفر از مردم آن با فقر دست به گریبان هستند واگر بانکهای تهیه غذا نباشند، این افراد در تامین خوراک ومایحتاج روزانه خود با مشکل مواجه میشوند؟؟آیا به راستی، جز توسعه راهی بهتر برای تحقق آرامش و سعادت و رفاه وجود ندارد؟؟؟
ادامه👇👇
💢به زعم ایشان، ما وفق روحیات عصر وعرفیات تاریخ زیست نمیکنیم.یعنی پارادایم غالب جهان #دموکراسی وخودبنیادی انسان است، ولی مااز حاکمیت دین و #تئو_کراسی سخن میگوییم واین سبب تاخیروغفلت تاریخی ماشده.
این کلام برمبنای تفسیری خطی از تاریخ بیان شده.براین اساس تاریخ یک سیرتکامل خطی دارد که از مراحل ساده وابتدایی واساطیری آغازشده وبه موازات پیچیدهتر شدن ابزار تولید، عقل بشر پیشرفت کرده وسیرتکامل رقم خورده، وعصرفعلی به عنوان اوج تاریخ بشر میباشدکه درآن زیست میکنیم وفراروی از آن وخرق ارادی ساحت این عالم غیرممکن است.
به زعم ایشان تحقق ادوار تاریخی به نحو جبری است همچنین فعلیت وبسط ذاتیات وارزشها ولوازم عرفی هر دوره تاریخی نیز حائز یک ضرورت تاریخی میباشد، که سایر فرهنگها وملیتها بایدحسب اقتضائات آن دوره تاریخی ولوازم پارادایمیاش زیست کنند ورفتار خود را براساس عرفیات حاکم تنظیم کنند.لذا اگر درعصر اساطیر بودیم بایداسطورهای میاندیشیدیم واز عقل واستدلال چیزی نمیگفتیم. البته شناخت عرفیات هرعصر مطلبی دیگراست،اما آنچه ایشان میگوید تاکید برنوعی جبر تاریخی است که هیچ مبنای فلسفی وعرفانی ودینی ندارد.
امااین تفسیرابهامات زیادی دارد
فی المثل باید پرسید نخستین قدمهای که توسط روشنفکران اومانیست قرن هفدهم جهت فراروی ازحاکمیت کلیسا واقتضائات دوران قرون وسطی برداشته شد،آیااز نگاه جناب عبدالکریمی ممدوح است؟یا محکوم؟ آیا رفتارآنها مصداق تاخیر وغفلت تاریخی بوده؟ چرا وقتی دنیای غرب در حاکمیت دین وکلیسا به سرمیبرده،روشنفکران #مدرنیست خواهان فراروی ازآن بودند؟چرا تسلیم اقتضائات وروحیات دینی اصحاب کلیسا نشدند؟؟ آیا براساس اقتضائات عصرخویش عمل کردند؟یا درجهت مخالفت باعرفیات حاکم ودرراستای طرح وبسط جهانبینی ضددینی با اقتضائات وعرفیات زمان مبارزه کردند؟
بایدگفت تاریخ شامل خرق وانکشافها وبسطهای پارادایمی است.دربدایت یک دوره، نسبتی وجودی مطرح میشود واوج میگیرد،سپسآنتیتز آن فعیت یافته وصورت حاکم را خرق میکند وافقی جدید منکشف شده ودوران جدیدی ایجاد میشود.
قطعا انقلاب اسلامی قدمی در جهت خرق نسبت اومانیستی عصرمدرن وانکشاف نسبتمندی وجودی نوینی در تاریخ بشر میباشد.گرچه بسط تفصیلی آن وتاسیس وانشائات ماهوی ایده حکومت دینی زمان بسیاری میطلبد وفعلیتش تدریجی است ودرطول حرکتجوهری انسان مسلمان انقلابی صورت میگیرد، اما برمبنای کلام جناب عبدالکریمی #انقلاب_اسلامی رابه سبب طرح افقی نو وارائه گفتمانی جدید نمیتوان متهم به عقب افتادگی تاریخی کرد.
💢اما اوج تهافتگویی جناب #بیژن_عبدالکریمی آنجاست که از طرفی میگوید (مرگ بر کسی که میگوید به نظام سلطه جهان تن بدهیم) و آنرا نفی میکند واز طرفی وجود روحیات بسیجی ومشخصا خلق وخوی افرادی چون #شهید_سلیمانی را در رفع مشکلات کشور وپیشبرد اهداف انقلابی و استکبارستیز نقد میکند وآنها رامانع میداند.
چگونه میشود از لزوم تحقق اقتضائات عالم مدرن و ضرورت رعایت قواعد بازی توسعه و سرمایه داری سخن گفت ولی تحقق این امر را مستلزم تابعیت در مدار نظام سلطه ندانست؟؟ واز طرفی بلافاصله وجود روحیه سلطه ستیز بسیجی امثال #شهید_سلیمانی در مدیریت سطوح مختلف کشور را نقد کرد؟؟؟
اگر ملاک جناب عبدالکریمی پیشرفت مملکت ونرفتن به زیر یوغ نظام سلطه است که باید گفت این مساله توسط روحیه بسیجی وانقلابی وتقید به همان چهارتا آیه وروایت در کشور محقق شده. وگرنه حاصل تفکر افرادی چون جناب عبدالکریمی که مارا به رعایت قواعد بازی عالم مدرن دعوت میکنند، ظرف سی سال اخیر ومخصوصا طی هشت سال گذشته چیزی جز شکاف طبقاتی وگسترش بی عدالتی وفقروفساد وضربه خوردن از نظام سلطه نبوده. آنچه تاریخ مصرفش درایران به اتمام رسیده تفکر امثال ایشان است که طی چنددهه گذشته سرعت حرکت کشور را به خاطر هماهنگی با دنیا ورعایت قواعد بازی بین المللی کم کردهاند. هرکجا عزم انقلابی جهت رفع مشکلات ایجادشد با گوشه وکنایه روشنفکران ونگاه عاقلانه آنها بامحدودیت مواجه شد.
ایکاش درعرصه مدیریت اقتصادی و همچنین اندیشه نظام ساز کشور، مدیران وتصمیم سازانی با همان روحیه بسیجی #حاج_قاسم داشتیم.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
اشراق:
✅ الهیات طبیعت
وجود امکانی درسه موقف به تمامیت میرسد وبسط تفصیلی پیدامیکند. درابتدابه صورت وجودِبسیط واحدِجمعی ظاهر میشود که حائز جمیع کمالات خَلقی به نحو ظلی است. این مقام راصادر اول میگویند.که مدبر فیوضات الهی ازبرای عوالم ومراتب مادون خود است. لذا همچو عقل که قوای نفسانی وجسمانی راتدبیر میکند، این وجود مدبرو واسطه درفیض برای عالم است. ثبوت صادراول درعالمِ جبروت است. که وعاءتدبیر وتحقق ملائکه وعقول طولی وعرضی است.سهروردی آنهارا انوارقاهره مینامد که برسایرموجودات تقدم رتبی واشراف وجودی دارند. اما سیلان وجودامکانی ادامه یافته وسبب تحقق عالم مثال و صورتهای انفسی ملکوتی میشود. چون وجودعقلی تنزل یافته وتجرد ونورانیتش کم شده تکثربرزخی ملکوتی ظاهرمیشود.لذافاقد آن تجرد عقلی جبروتی است وبه جز تکاثف،حائزسایر اعراض مادی نظیر رنگ وشکل است. وجودامکانی درانتهای حرکت سیلانی خویش درقوس نزول به هیبت وجودطبیعی وجسمانی ظاهرمیشود.
فی الواقع، طبیعت، آخرین مرحله از بسطِ تفصیلی وجودِامکانی است. آخرین تنزلِ فیض حقتعالی که به سبب بُعد از عوالم مافوق، تکاثف وابعاد یافته،به صورت جسم عنصری ذوابعاثلاث درآمده است.
طبیعت، وجودی ملکوتی ومحتجب به خرقه کثرت است که به نهایت تفرد وتنوع درآمده.
طبیعت، همان نور مثالی است که در هیبت کثرات جسمانی وتغایرات مادی ظاهرشده.بدین روی از باطن طبیعت، تپشِ وحدت شنیده میشود زیرا سایه وظل عالم مثال میباشد.
چنانچه نورِ وجودامکانی به شیشه مشبک ماهیات برخورد کرد، انوار رنگی وکثرات خلقی ظاهر شدند.
تکاثرانواعِ نباتی وحیوانی وتعاقب نسل آدمی، همگی کلمات آن صدای قدسی هستند که از مجرای عقل اول، صادر شدهاند.
وجودِ طبیعی جسمانی،توام با حرکت وسیلان میباشد.نهادی ناآرام و حقیقتی بیقرار صفحه عالم جسمانی را فراگرفته. گویی سودای وصال به مبدا اعلی را دارد. حرکت حُبی در تاروپود این خرقه جسمانی ودارِمکان وزمان تنیده شده وخشتِ این گنبد دوار با امتداد وبیقراری زمان عجین شده.
گویی رودخانهای عظیم در ضمیر این طبیعت جریان دارد.موجودات مستقر درطبیعت،چونان امواج بی قرار این حرکت جوهری عظیم هستند که مارادلالت به دارالثبوت ملکوت میدهند.
همه چیز محکوم به ناپایداری ومعنونِ به تزلزل است.هرچه از طبیعت ودنیا بگوییم، تفسیری از زمان میباشد.زیرا زمان ذات هرچیزی است.
ما، نخواهیم ماند، چه اینکه رودخانهای عظیم درضمیر ماجریان دارد.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazar
طبیعت، آخرین مرحله از بسطِ تفصیلی وجودِامکانی است
آخرین تنزلِ فیض حقتعالی که به سبب بُعد از عوالم مافوق، تکاثف وابعاد یافته،به صورت جسم عنصری ذوابعاثلاث درآمده است.
گویی رودخانهای عظیم درضمیر آن جریان دارد
هرچه از طبیعت بگوییم، تفسیری از زمان است
وزمان درانتهای قوس نزول قرار دارد.
همه چیز محکوم به تغییر وتزلزل است زیرا زمان ذات هرچیزی است.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazare
اشراق:
الهیات طبیعت_۲
۱_خلقت عالم به نحو تجلی اسماءوصفات الهی است. وتجلی متضمن رابطه طولی بین موجودات است.گویی از صقعلاهوت حق تعالی، یک اشعه نور صادرشده، نوری که دارای شدت وضعف ومراتب مختلف است. وهر مرتبه حاصلِ تنزل مراتب بالاتر است واز مجلای آن بوجود آمده.بدین معنا که ازمجلای صادر اول به عنوان نخستین مخلوق، عقل دوم ایجادمیشود، وعقل سوم نیز حاصلِ تنزل عقل دوم میباشد واین روال تا پستترین موجود،یعنی هیولایاولی ادامه مییابد. این اشعه نور به موازات تنزلش به مراتب مادون، ضعیف شده لذا کثرت پذیرفته واز وحدت بیرون آمده.
۲_عقل اول که اولین مخلوق وبعداز خداوند، عالیترین مرتبه وجودعالمیاست، فیض وجود را از حق تعالی دریافت کردهودر مراتب مادون خودجاری وساری میکند.
۳_نفس کلی از مجلای عقل کلی ایجاد شده. نسبت به عقل کلی منفعلمیباشد وجنبه قابلی دارد،صور وماهیات وفیض وجودراازعقل کسب کرده وبه تمام موجودات عالم افاضه میکند.نفس کل به مثابه روح عالم است که برجمیع مراتب جهان حکم فرماست وهمچنانکه روح انسان بربدن او سلطه دارد عالم نیز در سیطره نفس کلی است.حکمای مسلمان این نفس رابه نجاروافلاک وموجودات مادون را مانندابزار دست او میدانند.اوعلت تمام تغییرات وحوادث عالم #طبیعت است.
۴_قاعده آناست که:صورتی درزیر دارد، آنچه دربالاستی..یعنی مراتب پائین وجود، سایه وظلِ مراتب شدید وجودی هستند.هرچه درمافوق است به سبب شدت وجودی،وحدت دارد وهرچه در ذیل آن است به سبب تنزل، ضعیف شده وکثرت یافته.
۵_اجسام بسیط اربعه(آتش،هوا،خاک،هوا)
و اجسام مرکب ثلاث(نبات،حیوان،انسان) دارای نَفسِ مجردِمدبر هستند.ازآنجا که هرکثرتی،تنزلِ یک وحدت است، نفوس بسیاری که دردنیاموجودند،تنزلات نفس کلی واحدمیباشند.بنابراین یک نفس مدبرکلی وجود دارد،که نفوسِ افراد همگی تنزل او میباشند.
۶_یکی از قوای نفسکلی امری به نام طبیعت میباشد.درواقع طبیعت اجتماع اجسام مادی بیروح که مجموعهای از قوانین مکانیکی وفیزیکی برآنها حاکم است نمیباشد.طبیعت، نیروی مجردی است که برتمام اجسام دنیا حاکم است ومنشاءآثاروافعال گوناگونآنها میباشد.
براین اساس طبیعت،حقیقتی واحداست که برجانِ درخت وکوه ودریا وگیاه وجسم انسان وخورشید وماه وستارگان وحیوانات و..احاطه دارد.طبیعت همان روحِ فعالی است که براثرمشاهده منظرهای زیبا باروح انسان متحدشده وسبب شعف قلب آدمی میشود.
طبیعت، قوهای از قوای نفس کلی است که باجان انسان پیوند خورده واز دیدن آسمانی پرستاره ویاامواج خروشان دریا مارا به ناکجاآبادی ملکوتی دلالت میدهد.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazar