eitaa logo
فلسفه نظری
2.1هزار دنبال‌کننده
455 عکس
74 ویدیو
64 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
24.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻به مناسبت بزرگداشت مرحوم گفتگو با دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی: هانری کُربَن وقتی آزادی علامه‌ طباطبایی را دید فهمید او کجا و هایدگر کجا؟! هانری کربن هنری که داشت این بود که فیلسوفی در جهان امروز نبود که او ندیده باشد؛ هایدگر، ژیلسون و امیل‌بریه را دیده بود و نزدشان درس خوانده بود. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 💠فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
🔸همه کارهای خدای سبحان با کن فیکون حل است، کارها از آن نظر که به خدای سبحان استناد دارد ثابت است، تدریجی نیست ولی از این چهره که به عالم طبیعت مرتبط است، تدریجی و متغیر است. 🔻شرح اسفار اربعه، استاد جوادی آملی، جلد۹، جلسه ۱۲۶ 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
يا مَنْ هُوَ اخْتَفَى لِفَرْطِ نورِهِ الظّاهِرُ الْباطِنُ فى ظُهورِهِ تو آنی که از شدت نورانیت پنهانی ای کسی که از شدت ظهور ناپیدا مینمایی 🔻برخی این بیت حاجی سبزواری در منظومه را مُخِّ حکمت دانسته اند 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
🔸حقیقت وجود آنگاه موجب ظهور دیگر اشیاء می شود که از صرافت خود تنزل نماید؛بنابراین در مقام ذاتِ هستی مطلق، یعنی وجود واجب، به مصداق"کان الله و لم یکن معه شیء" هیچ یک از مجردات عالیه و موجودات نازله، ظهور نداشته و تنها اوست که ظاهر است. 🔻رحیق مختوم: شرح حکمت متعالیه،ج۱،ص۴۷۳ 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ ⌜@falsafeh_nazari
✅ شعر که توسط به نگارش درآمد یکی میل است با هر ذره رقاص کشان هر ذره را تا مقصد خاص رساند گلشنی را تا به گلشن دواند گلخنی را تا به گلخن اگر پویی ز اسفل تا به عالی نبینی ذره‌ای زین میل خالی ز آتش تا به باد از آب تا خاک ز زیر ماه تا بالای افلاک همین میل است اگر دانی ، همین میل جنیبت در جنیبت ، خیل در خیل 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
🔻ابراهیم ادهم پیش از آن که مُلک بلخ بُگذارد، مال‌ها بَذل کردی و به تن طاعت‌ها کردی، و گفتی: «چه کنم؟ و این چگونه است که گشایش نمی‌شود؟» تا شبی بر تخت خُفته بود، ناگاه بانگِ قدم نهادنِ تند بر بامِ کُوشک بِدو رسید، چنان که جمعی می‌آیند و می‌روند و بانگ قدم‌هاشان می‌آید از کوشک. شاه می‌گوید با خود که: «این پاسبانان را چه شد؟ نمی‌بینند این‌ها را که بر این بام می‌دوند؟» باز از آن بانگ‌ها او را حیرتی و دِهشَتی عجب می‌آمد، چنان که خود را و سَرا را فراموش می‌کرد و نمی‌توانست که بانگ زند و سلاح‌داران را خبر کند. در این میانه یکی از بام کوشک سر فرو کرد، گفت: «تو کیستی بر این تخت؟» گفت: «من شاهم. شما کیستید بر این بام؟» گفت: «ما دو سه قطار اُشتُر گم کرده‌ایم. بر این بام کوشک می‌جوییم.» گفت: «دیوانه‌ای؟ اُشتُر را بر بام کوشک گم کرده‌ای؟ اینجا می‌جویند اُشتُر را؟» گفت: «دیوانه تویی. خدا را بر تخت مُلک جویند؟ خدا را اینجا می‌جویی؟» همان بود. دیگر کس او را ندید. برفت و جان‌ها در پی او. 📚مقالات شمس تبریزی 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari