eitaa logo
فـرهنـگ اراڪ
1.3هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
660 ویدیو
56 فایل
فـعالیـت هاے فرهنـگـے و هـنرے شهـر اراڪ #روشـناے_اراک 📱ارتبـاط بـا ادمیـن: @Khademshohadiran
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پنجِ پنج
📚 وطنِ پایدار تیر ماه از نیمه گذشته بود که زمزمه‌ی عملیات رمضان را شنید. دلش در سینه بی‌تابی می‌کرد. در جای خود، غلطی زد. خواب به چشم‌هایش نیامد. آرام از جایش برخاست. سکوت همه‌ی سنگر‌ را فرا گرفته بود. کار هر شبش بود. یکی یکی نیروهایش را از نظر گذراند. انگار خود را مسئول مراقبت از جان تک تکشان می‌دانست. بار امانتداری روی دوشش سنگینی می‌کرد. از سنگر بیرون رفت. وضو گرفت و در دل شب با خدای خودش نجوا کرد. از خدایش خواست که فردا نیز مثل همیشه هوایش را داشته باشد. مبادا فرماندهی گردان مغرورش کند. مبادا جلوتر از او رزمنده‌ای برای فدا شدن پا تند کند. آخر چهار ساله بود که دیگر گرمای دستان پدر را بر سرش حس نکرد. شاید امروز و اینجا دلش نمی‌خواست فرزندی مثل او، طعم یتیمی را بچشد. عملیات که شروع شد مثل همیشه جلودار بود. فریاد زد: _تيرها و تركش‌ها! اگر با كشته شدن من، وطنم پايدار می‌ماند، مرا در برگيريد. چیزی نگذشت که در اولین روز عملیات رمضان، تیر سربی از میانه‌ی پیکرش رد شد. خون بر زمین جاری شد. وطن پایدار ماند. ✍اعظم چهرقانی تقدیم به شهید محمد طاهر لطفی (فرمانده گردان) 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۹روز مانده تا....... روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣📣📣 مهم و فوری 🆘 🔔 فارس من منتشر کرد 🇮🇷 🖌 فقط با یک امضا از اقدام شجاعانه و انقلابی سردار رادان حمایت کنید ✅ ضد انقلاب سعی داره از الان برای ناامن کردن جامعه در شهریور اقدام کنه. با حمایت از پویش زیر فتنه دشمنان را خنثی کنید: https://www.farsnews.ir/my/c/209700 این پویش را برای همه دوستاتون بفرستید. برای تمام کسایی که فکر می کنید برای حجاب دغدغه دارن و احتمال می دید که امضا کنه بفرستید. یاعلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پناهیان: شنیدم مساجدی هستند که صف‌های ابتدایی آن را بازنشستگان تشکیل می‌دهند؛ مسئول بسیج آن محل زنده است یا مرده؟! ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─     @farhang_arak https://eitaa.com/joinchat/3492216849C6e1424eaac
ماه حزن 🏴هرگاه ماه محرم فرا می‌رسید، پدرم موسی بن جعفر علیه السلام دیگر خندان دیده نمی‌شد و غم و افسردگی و اندوه بر او غلبه می‌یافت تا آن که ده روز از محرم می‌گذشت، روز دهم محرم که می‌شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. آغاز ماه عاشقی حضرت ارباب اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام)خدمت همه عاشقان حضرت، تسلیت باد🖤 ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─     @farhang_arak https://eitaa.com/joinchat/3492216849C6e1424eaac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از پنجِ پنج
📚 به نام خلق می‌کشیم دیوار‌نگاره میدان امام خمینی(ره) من را به سی سال قبل برد. سوم تا پنجم مرداد سال ۶۷. جنازه‌هایی که در این میدان، هرکدام به یک طرف افتاده بودند. از کودکِ عروسک به بغل که در خون خود می غلطید تا زنِ باردار که در راه بیمارستان، ترور شد و هیچ وقت فرصت در آغوش کشیدن فرزند را به خود ندید. روزی که همه بیماران بیمارستان را به‌ روی هم ریختند و به رگبار بستند. برایشان فرقی نداشت. از بیمارانِ بستری که صدای ناله و نفرین‌شان بلند بود تا آنهایی که سِرُم به دست، در انتظار خالی شدن تخت‌ها، از درد به خود می‌پیچیدند. از پزشکان و پرستاران تا نیروهای امدادی و بسیجی، همه و همه از دم گلوله‌ها گذشتند. بیمارستانی که در طول جنگ، مجروحین زیادی را نجات داد، قتلگاه عده زیادی از پیرمردان، کودکان و زنان بی‌گناه شده بود. تمام شهر مثل آتش می‌سوخت. سهم‌ مردمش از شعار آزادیِ خلق؛ کشتار در روزهای تابستانی بود که منافقین ازشان به تنگ آمده بودند. همه جا رنگ ترس و وحشت داشت. هرکسی که می‌توانست با زن و بچه فرار می‌کرد. کسی هم که نمی توانست، محکوم بود به مرگ. همان روز من هم پا تند کردم به سمت خانه تا همسرم را راضی کنم، دست از خانه و زندگی بکشد و محله را ترک کنیم. در را که باز کردم همسرم با رنگ پریده و صورت خراشیده جلویم ظاهر شد. وحشت زده بود. مدام انگشت اشاره‌اش را به سمت اتاق تکان می‌داد. به داخل اتاق که پا گذاشتم و دخترک سه ساله‌ام را دیدم، شوکّه شدم. او هنگام بازی در حیاط، سرش از دمِ تیغ شغال‌ها گذشته و حالا در گوشه‌‌ای از اتاق به تماشای ما نشسته بود. نمی توانستم تصمیم بگیرم: "برای عزایش اشک ماتم بریزم و سینه چاک کنم، یا اول دفنش کنم تا همین سر جدا شده‌اش دوباره به دست شغالان نیفتد؟! نکند پوست سرش را مثل کودک همسایه، جلوی چشم‌هایمان جدا بکنند؟" به خودم نهیب زدم: " نه. نه! نباید مجال از دست داد. باید برای زن و بچه‌‌ام کاری کنم. حداقل آنها را نجات بدهم." زبان پسرم بند آمده بود. بالاخره پا روی دلم گذاشتم و دخترم را به خدا سپردم. دست پسر را گرفتم و با مادرش، خانه را به قصد کوه و بیابان ترک کردیم. رادیوِ مجاهدین خلق بعد از سه روز جنایت، به مردم کرمانشاه نوید داد که فردا به سوی آنها روانه می‌شوند. اما این‌بار فردایی به خود ندیدند... 💠💠💠💠 🍃 برگی از جنایات مجاهدین خلق در اسلام آباد غرب و شکست‌شان توسط دلاورمردان اراکی در پنجِ پنجِ شصت و هفت ✍فرهوده جوخواست 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۸ روز مانده تا..... روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با سلام مراسم عزاداری دهه اول ماه محرم از امروز 28 تیر راس ساعت 6 صبح با سخنرانی حجت الاسلام صمدی و مداحی حاج منصور درجاتی در حسینیه عاشقان ثارالله برگزار می گردد. میهمان سفره اهل بیت (ع) باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 در زیر خیمه اش همه یک خانواده ایم ▪️مراسم شیرخوارگان حسینی محرم الحرام ۱۴۴۵ 🎤بانوای: حاج مجتبی تاجیانی کربلایی مهدی قدیری کربلایی ایمان سمیعی 📆 جمعه ۳۰ تیر ماه ، ساعت ۱۰ صبح 🕌 اراک،خیابان امام خمینی (ره)،خیابان ملت،حسینیه عاشقان ثارالله هیئت رزمندگان اسلام اراک 🆔️ @meheyat_ir
🛑 روضه خوانی امام رضا (ع) ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻 كانَ أبي (عليه‏السلام) إذا دَخَلَ شَهرُ الُمحَرَّمِ لا يُرى ضاحِكا ، وكانَتِ الكَآبَهُ تَغلِبُ علَيهِ حَتّى تَمضِيَ عَشرَةُ أيّامٍ، فإذا كانَ يَومُ العاشِرِ كانَ ذلكَ اليَومُ يَومَ مُصيبَتِهِ وحُزنِهِ وبُكائهِ ، و يَقولُ : هُوَ اليَومُ الَّذي قُتِلَ فيهِ الحُسَينُ. 🔺 چون ماه محرّم مى‏‌رسيد ، كسى پدرم (امام _کاظم علیه السلام) را خندان نمى‌‏ديد . غم و اندوه بر او چيره بود تا آن كه ده روز مى‏‌گذشت ، روز دهم (عاشورا) روز سوگوارى و اندوه و گريه او بود و مى‏‌فرمود : عاشورا ، روزى است كه حسين(عليه‌‏السلام) در آن كشته شد . 🔻در ادامه حدیث : اى فرزند شبيب ! آيا روزه هستى ؟ عرض كردم : روزه ندارم . امام فرمود : در اين روز ، حضرت زكريا (ع) دعا كرد و از خداوند خواست تا به او فرزندى عنايت كند ، خداوند دعاى او را اجابت فرمود ... ♦️سپس فرمود : ای پسر شبيب ! همانا محرم ماهی است كه ؛ مردم زمان جاهليت در اين ماه ظلم و كشتن افراد را به خاطر حفظ حرمت اين ماه ، حرام می دانستند ؛ اما اين امت [ گروه بنی اميه و طرفداران آن ها كه خود را از امت اسلام می دانستند ] ، حرمت اين ماه و حرمت پيامبرش را نشناختند و در اين ماه ، ذريه و فرزندان ايشان را كشتند و زنانش را اسير و اموالش را غارت كردند . خداوند آن ها را هرگز نيامرزد ...   🔻يَا ابْنَ شَبِيبٍ ! إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ. 🔺 اى فرزند شبيب ! اگر می خواهى برای چیزی گريه كنى ، برای حسين بن على (عليه السلام) گريه كن كه او را مانند کبش (گوسفند) سر بريدند و هيجده نفر از خاندان او را كه همانند آن‏ها در زمين نبودند ، با وى كشته شدند . آسمان و زمين براى كشته شدن او گريه كردند . 🔻 يَا ابْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عليه السلام أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ جَدِّي عليه السلام مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ . 🔺 ای پسر شبيب ! پدرم ، از پدرش از جدش امام باقر (عليه السلام) نقل كرده است ،‌ هنگامی كه جدم حسين (عليه السلام) كشته شد ، آسمان خون و خاك سرخ باريد . 🔻 يَا ابْنَ شَبِيبٍ ! إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ (عليه السلام) حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيراً . 🔻يَا ابْنَ شَبِيبٍ ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) . 🔻 يَا ابْنَ شَبِيبٍ ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ وَ آلِهِ صلي الله عليه وآله فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ . 🔻 يَا ابْنَ شَبِيبٍ ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ (عليه السلام) فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً . 🔻 يَا ابْنَ شَبِيبٍ ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَه . 🔺 اى فرزند شبيب ! اگر بر حسين (علیه السلام) گريه کردی تا اين كه اشكهايت بر گونه‏ هايت جارى شود ، خداوند همه گناهان تو را می آمرزد ، بزرگ باشد يا كوچك اندك باشد يا زياد . 🔺 اى فرزند شبيب ! اگر می خواهى خداوند را ملاقات كنى در حالى كه گناه نداشته باشى ، حسين (عليه السلام) را زيارت كن . 🔺 اى فرزند شبيب ! اگر مي خواهى در بهشت جاى گيرى و با محمد و آل محمد ، هم‏نشين گردى ، قاتلان حسين را لعنت كن. 🔺 اى فرزند شبيب ! اگر می خواهى ثواب شهداى كربلا را داشته باشى ، هر گاه ياد آنها را كردى بگو : « يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً » 🔺 اى فرزند شبيب ! اگر می خواهى با ما در درجات بلند قرار گيرى ، در هنگام اندوه ما اندوهگين باش و در وقت خوشحالى ما خوشحالى كن ، به ولايت اهل بیت تمسک بجویید و بدان اگر كسى سنگى را دوست داشته باشد ، خداوند روز قيامت او را با همان سنگ ، محشور مي كند. 📚 وسایل الشیعة ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─     @farhang_arak https://eitaa.com/joinchat/3492216849C6e1424eaac
هدایت شده از پنجِ پنج
📚 بال برد نبوغ آسا نمی‌دانستم اسمش را درست شنیدم یا نه؛ اما چیزی را که شنیدم سرچ کردم. صفحات گوگل را پشت سر هم بالا پایین می‌کردم. هلی برد هلی بر هلی... بالاخره پیدایش کردم. باید تکنیک جالبی باشد. روی صفحه کلیک کردم. خواندم: در پنجم مردادماه، سال ۶۷ در عملیات مرصاد از تاکتیک خاصی به نام هلی‌برن استفاده شد. این تاکتیک، ریسک بسیار زیادی برای نیروها داشت. در‌ این نبرد، نیروها و تجهیزات از طریق بالگرد به منطقه مورد نظر منتقل می‌شد. حاشیه‌ی سمت چپ صفحه، عکس شهیدی توجه‌ام را جلب کرد. روی عکس کلیک کردم. احتمالا باید مربوط به این عملیات باشد: شهید حمیدرضا ناظم‌زاده، متولد تهران. مشتاق شدم بیشتر راجع‌ به ایشان بدانم. اولین سطر از وصیت‌نامه‌ی شهید توجه‌ام را جلب کرد. «هر وقت که امام صلاح بداند باید در همه سنگرها خدمت کنیم. تا چون کوفیان برای حسین نباشیم. شما هم مرا دعا کنید در این امر بتوانم از گذشته‌ای تاریک به آینده‌ای نورانی ارتقاء یابم.» ذهنم با خواندن این جمله درگیر شد‌. حتما من هم در این دوران وظیفه ای دارم. باید بدانم امام زمانم مرا در کدام سنگر فرا می‌خواند؟ تا من هم به این آینده روشن برسم. ادامه متن‌ را خواندم: ایشان جوانی بیست و سه ساله بود که به‌ همراه برادرش به جبهه اعزام شد. او در عملیات مرصاد که در ۶۷/۵/۵ اتفاق افتاد به خیل شهدا پیوست. ⚜تقدیم به شهدای غیور عملیات مرصاد⚜ ✍️نرجس خوش‌گفتار 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۷ روز مانده تا..... روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گلـبرگ ســرخ
🏴 📝 سال‌ها بود مانده بود در آن جزیره، بی‌بال و پر، سرگردان و زمین‌گیر. فطرس داشت تاوان کوتاهی‌ای که کرده بود را پس می‌داد. هفتصد سالی بود که تنها مشغول عبادت بود. يك روز جبرییل را دید. پرسید: کجا می‌روی؟ جبرییل گفت: خدا به محمد پسری داده، می‌روم تبريك بگویم. فطرس گفت: من را هم ببر، شاید محمد دعایم کند، پر و بالم سوخته! جبرئیل فطرس را برد پیش پیامبر. بعد از تبريک، فطرس به پیامبر گفت چه بر سرش آمده. پیامبر گفت: پر و بال و بدنت را بمال به این نوزاد و برگرد سرجایی که از اول در آن مامور بودی. فطرس خودش را مالید به حسین و پَر پرواز پیدا کرد. موقع رفتن به پیامبر گفت: من به خاطر حقی که این بچه بر گردنم پیدا کرد، هر کس، هر جا، به حسین سلام بدهد، سلامش را ابلاغ می‌کنم. 🌱اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین. 📕کتاب قصه کربلا 📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید. ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از پنجِ پنج
📚 رزمنده ام؛ شرمنده ام آرام گوشه‌ای نشسته بود. سرش پایین بود. توان چشم توی چشم شدن با پدر و مادر شهدا را نداشت. سخت است، فرمانده باشی و یکی یکی نیروهایت جلوی چشمانت پَر پَر شوند. سخت است، قضاوت مردمی که به خیال خودشان، بچه‌هایشان را جلوی گلوله فرستادی تا شهید شوند! حرف‌ها را می‌شنید و دَم نمی‌زد، برای خودش هم سوال بود چرا دعایش اجابت نمی‌شود. آرام فاتحه‌ای خواند. دلش پَر کشید به روزهای قبل، شوخی و خنده بچه‌های گردانش جلوی چشمانش رژه رفت. بچه‌هایی که با خنده به فرمانده می‌گفتند: این بار هم شهید نمی‌شوی. - فرمانده گردان را چه به شهید شدن. -اگر قرار بود شهید شوی تا الان شده بودی. یادآوری خاطرات، لبخند تلخی را گوشه‌ای لبش آورد. هربار بعد از هر عملیات، با کوله باری از خاطرات دوستان شهیدش بر‌می‌گشت. این بار اما سخت تر از همیشه گذشت؛ از سه گردانی که با خود برده بود، تنها یک گردان مانده بود. بغض داشت خفه‌اش می‌کرد. هوای شهر برایش سنگین بود. یارای ماندن در شهر را نداشت. دوستانش را قسم داد، حق برادری را ادا کنند. آری! چه برادرانه در آغوشش گرفتند؛ وقتی که چند ماه بعد، پیکرش روی دوش مردم شهر تشییع شد. تقدیم به شهید علی اصغر فتاحی(فرمانده گردان) ✍اعظم چهرقانی 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۶ روز‌ مانده تا ..... روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖مراسم گرامیداشت روز ایثار و مقاومت شهر اراک «سالروز شهادت ۲۰۷ شهید اراکی در دوران دفاع مقدس» 🔖سخنران: سردار علی فدوی (جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) 🎼 اجرای گروه سرود ۲۰۷ نفره شهدای پنج مرداد _گروه سرود سرو با همراهی: حاج مسعود پیرایش 🎤با نوای: حاج محمود قاسمی 📌زمان: چهارشنبه ۴ مرداد ماه ۱۴۰۲، ساعت ۹:۳۰ صبح 📌مکان: مصلی بیت المقدس اراک 🔻با نشر این پوستر در زنده نگهداشتن یاد شهدا سهمی داشته باشید🔺 ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─     @farhang_arak https://eitaa.com/joinchat/3492216849C6e1424eaac
هدایت شده از یادواره نیوز
به مناسبت پنج مرداد؛ روز مقاومت و ایثار اراک منزل چهارم؛ یادواره خانگی شهید جعفر نوروزی روایت گری: حاج نبی الله غریبی و حاج سعید وفایی خاطره گویی: فرزندان شهید از پدر شعرسرایی: سرکار خانم رحمانی پور اجرای سرود پنج مرداد مداحی: کربلایی مهدی خلج 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها کانال تخصصی و جامع اطلاع رسانی یادواره های شهدای کشور 〰️〰️〰️〰️ 💠 در ایتا دنبال کنید👇 ┈┈••✾❀🔘⚫️🔘❀✾••┈┈• @yadvarehnews https://eitaa.com/joinchat/3581608139C9c301dff47
هدایت شده از پنجِ پنج
📚 الگوی داعش چاقو را محکم کشید. خون فواره زد. لبخندی روی لبش نشست. به روبه رو نگاه کرد. اهالی وحشت‌زده به گوشه‌ای گریختند. صدای جیغ‌ها ممتد شد. گره‌ای به ابروانش انداخت. وسط هیاهو فریاد کشید: هر کسی با ما همراه نشه همین بلا سرش می‌آد. یادتون باشه ما برای آزادی خلق، مخالف‌ها رو سر می‌بریم. سکوت توی کوچه‌ها دوید. صدای حرکت ماشین‌ها به گوش رسید. گرد و خاک در هوا پخش شد. همراه لشکری از زنان روسری قرمز و مردان اسلحه به دست به دل روستا زد. بعضی از مردان کرد مقابله کردند اما ایستادن در مقابل ۷۵۰۰ نفر و ۱۳۰۰ تانک و نفربر کار آسانی نبود. به همراه رفقایش قتل و عام کرد و باز هم به جلو رفت. بعضی از رفقایش مغازه‌ها را به آتش کشیدند. بعضی دیگر به طرف مردم بی‌گناه شلیک کردند. تمام مدت می‌خندید. چهره‌ی آدم‌های ترسیده دیدنی بود. گوشش بیانیه‌های زیبایی را می‌شنید. حرف‌هایی از جنس صلح و آزادی که روی کاغذ برای خلق در نظر گرفته بودند. نگاهی به دور و بر کرد. مبارز طلبید. چاقوی توی دستش را به کمر گذاشت و جایش را با اسلحه عوض کرد. برنامه‌هایش را مرور کرد. باید هرچه زودتر به تهران می‌رسید. رفقایش در زندان منتظر او و همراهانش بودند. همراهی آن‌ها با این لشکر یعنی تیر خلاص؛ یعنی تصرف ایران. صدام بیراه نگفته بود. انگار همه چیز برای پیروزی مهیا بود. شیرینی بُرد، لبخند پهنی به روی صورتش نشاند. چیزی تا محقق شدن آرزویشان نمانده بود. همراه بقیه قدم برداشت. از دیدن خون‌ها، خانه‌های آتش زده و وحشت مردم لذت می‌برد. درستش همین بود. یا باید موافق من و همرزم‌هایم می‌شدند یا چیزی جز مرگ در انتظارشان نبود. زن و مرد، کودک و جوان هم فرقی ندارد. تا انتهای روستا رفتند. آفتاب بعد از ظهر مرداد بر سرش تیغ می‌کشید. قدم زدن در خاک ایران برایش حسی غیر قابل وصف داشت. با خودش فکر کرد: "خوب شد همراه بقیه آمدم." همگی به راحتی ۱۴۵ کیلومتر را در خاک ایران جلو آمدند. قصر شیرین، سرپل ذهاب، کرند غرب حالا هم اسلام آباد، بعد هم... لبخند روی لبش خشک شد. رنگ از صورتش پرید. نیروهای ایرانی یکی‌ یکی از هلی‌کوپتر پایین می‌پریدند. با خودش فکر کرد محال است بتوانند مقابل ما بایستند. به خود امیدواری داد تا ترس از پا درش نیاورد. تیراندازی قوت گرفت. هم زبان بودند اما در مقابل هم تیر می‌ انداختند. گوشه‌ای پناه گرفت. زنان و مردان یکی پس از دیگری بر زمین افتادند. ترس به همه تنش ریخت. فریاد زد: _پناه بگیرید. _ پناه بگیرید. صدایش لرزید. آفتاب غروب کرد. طلوع صبح باز هم بارش آتش شروع شد. سه روز آتش بر سر هم ریختند. کسی گفت: نیروهای اراک اینجا چه کار می‌کنن؟ مگه قرار نبود جنوب باشن؟ مقاومت بی‌فایده بود. باید به تپه‌های اطراف پناه می‌برد. جانش را برداشت تا فرار کند. سوزش عجیبی توی سینه‌اش حس کرد. فریاد زد: _ کمک. صدا در گلویش ماند. بر زمین افتاد. اما گوش‌هایش می‌شنید. " عقب نشینی کنید. تعداد تلفات بالا رفته. این بار هم نشد. هرکسی می‌تونه فرار کنه." صدای "الله‌اکبر"نیروهای مقابل را که شنید فهمید کار تمام شده است. بازهم ایران تصرف نشد! ✍️فرشته عسگری 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۵ روز مانده تا...... روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گلـبرگ ســرخ
🏴 📝 حُر به بهانه آب دادن به اسب سوار شد و کم کم از لشکر عُمَر دور شد. یک نفر از سپاه گفت: چه کار میخواهی بکنی حر؟ میخواهی به حسین حمله کنی؟ جوابش را نداد. بدنش می‌لرزید.حالش عادی نبود. همان سپاهی گفت: هیچ وقت ندیده بودم از جنگ بترسی و بلرزی. به خدا اگر از من می‌پرسیدند شجاع ترین آدم کوفه کیست، تو را می‌گفتم، این چه وضعی‌ست که تو داری؟ حر گفت: خودم را بین بهشت و جهنم می‌بینم و به خدا حتی اگر پاره پاره بشوم و بسوزانندم هیچ چیز را به بهشت نمی‌فروشم. بعد به اسبش هی زد و به تاخت رفت سمت سپاه کوچک حسین. 🌱الهی العفو به حق الحسین علیه‌السلام 📕کتاب قصه کربلا 📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید. ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
هدایت شده از پنجِ پنج
🔴 📌درباره پنجِ پنج ۱۳۶۱ و عملیات رمضان بیشتر بدانیم. رزمندگان استان مرکزی در طول دوران دفاع مقدس روزهای پرخاطره و مهمی را در تاریخ این سرزمین ثبت و ضبط کردند و یکی از آن ایام پر فروغ، ماه رمضان سال ۱۳۶۱ شمسی است. روزی که بزرگترین نبرد زمینی دفاع مقدس بعد از جنگ جهانی دوم انجام شدو رزمندگان اسلام با رمز مبارک یا صاحب الزّمان ادرکنی پا در منطقه عملیاتی شلمچه و شرق بصره گذاشتند و حماسه ای دیگر خلق کردند. از روز بیست و دوم تیر تا هشتم مردادماه، ۶۰۰ رزمنده حاضر در عملیات رمضان از استان مرکزی در ۵ مرحله به دشمن بعثی یورش بردند. بعد از مرحله چهارم این عملیات دشمن با تجهیز نیروها قصد حمله و تصرف جاده اهواز و خرمشهر را داشت که گردانی به فرماندهی شهید رحیم آنجفی پیش دستی کرد و به قصد بهم ریختن سازمان دشمن به خط زدند. بچه های جان برکف و مخلص رزمنده خط آنها را هم شکستند و پیشروی کردند.به دلیل استفاده دشمن از تانک ها و یگان های زرهی انبوه ،۱۸۷ نفر از فرزندان این سرزمین به شهادت رسیدند و ۷۲ تن از آنان مفقود شدند. پیکرهای مطهر آنها در خاک دشمن باقی ماند و امکان بازگرداندنشان فراهم نشد. روزهای بعد که باقی رزمنده ها تلاش کردند تا به خط دشمن نفوذ کنند و پیکرهای مطهر شهدا را برگردانند، دشمن سفاک بعثی، کل منطقه را به آب بست و شهدای مظلوم در همانجا دفن شدند‌‌ برای اولین بار در کشور، مردم شهید پرور اراک تصمیم گرفتند در مراسمی نمادین به جای پیکرِ ۷۲ شهید جا مانده در منطقه‌ی نبرد، ۷۲ دسته گل به تعداد شهدای کربلا را از مسجد آقاضیاءالدین به سمت گلزار شهدا تشییع کنند و در قطعه‌ای مستقل به خاک بسپارند‌. پیکر مطهر برخی از شهدای این عملیات پس از گذشت مدت زیادی، در سال‌های ۱۳۷۳ و ۱۳۷۶ تفحص و در بهشت زهرای اراک به خاک سپرده شد. پیکر بعضی از این شهدا نیز مثل شهید حمید جهان‌پناه برای همیشه در همان منطقه عملیاتی ماند. یاد حماسه آفرینی های مردان این سرزمین از ذهن ها و خاطره ها هرگز پاک نمی‌شود و در تاریخ جاودانه خواهد ماند. 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
هدایت شده از پنجِ پنج
🔴 📌درباره پنجِ پنج ۱۳۶۵ و بمباران پنج کارخانه شهر اراک بیشتر بدانیم. استان مرکزی یکی از استان های مهم صنعتی کشور در دوران دفاع مقدس به شمار می‌آمد. اراک، مرکز استان، به دلیل استقرار صنایع بزرگ، با ۲۷ حمله‌ی هوایی، پس از پایتخت، میان شهرهای غیر مرزی، دومین هدف اصلی دشمن محسوب می‌شد. صنعت استان با خلاقیت و ابتکار نیروهای مهندس و کارگر به کمک جبهه‌ها آمدند و واحد مهندسی را راه‌اندازی کردند؛ از طراحی و تولید و نصب پل های شناور در مناطق جنگی تا ساخت ماشین آلات و ادوات جنگی مثل نفربر و نی‌کوب و لودرهای کوتاه برای زدن خاکریز و حتی ساخت گلوله های مختلف توپ و خمپاره. همه‌ اینها حاصل زحمت رزمندگان استان مرکزی در بخش مهندسی رزمی بود. این خدمات آنقدر افزایش پیدا کرد که فرماندهان جنگ، لشکری را برای استان تدارک دیدند؛ لشگری تحت عنوان لشکر مهندسی، رزمی ۴۲ قدر. این لشکر با نیروهای فنی و مهندسی کارخانه ها و صنایع استان مرکزی پشتیبانی می شد. دشمن بعثی متوجه این موضوع شد و از آنجایی که تاب مقاومت با نیروهای خط مقدم جبهه را از دست داده بود، بیشتر از پیش، کینه‌ی رزمندگان مهندسی را به دلش چنگش انداخت. مردم اراک در بمباران‌های مناطق مسکونی و کارخانجات صنعتی غیر نظامی، حدود ۹۰۰ شهید و جانباز، تقديم نهضت خویش کردند. نقطه‌ی اوج این مقاومت تاریخی، روز ۱۳۶۵/۵/۵ بود که ۵ کارخانه‌ی بزرگ شهر (آلومینیوم، واگن پارس، آذرآب، ماشین‌سازی و هپکو) مورد حملات هوایی گسترده‌ی دشمن قرار گرفت. با تقدیم ۸۷ شهید و ۲۹۰ جانباز غیر نظامی‌ در یک روز، برای مردم این سرزمین، حماسه‌‌ی درخشان دیگری خلق شد. هدف دشمن متجاوز، تخریب روحیه‌ی مقاومت و اخلال در حیات اقتصادی کشور بود، اما مردم سلحشور و کارگران مقاوم کارخانجات اراک، آنها را ناکام گذاشتند. مردم در پاسخ این حملات جنایت بار، برای بازسازی صدمات وارده، با همبستگی و همدلی بیشتر و بسیج شبانه‌روزی، صبح روز بعد، زنگ همه‌ی کارخانجات را طبق معمول همیشه به صدا درآوردند. بدین ترتیب قلب تپنده‌ی صنعت کشور، زیر آتش وحشیانه‌ی دشمن، حتی یک روز متوقف و تعطیل نشد. بر مزار گلگون کفنان این روز تاریخی، نام کارخانه‌ها‌ به عنوان محل شهادت درج شده. این فرزندان به خون غلطیده‌ی اراک، در کنار دیگر شهیدان جنگ شهرها، در قلب گلزار شهدای اراک به خاک سپرده شدند و مامن دیگری برای عاشقان جبهه‌ی حق ساختند. 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
هدایت شده از پنجِ پنج
🔴 📌درباره پنجِ پنج ۱۳۶۷ و عملیات مرصاد بیشتر بدانیم. دشمن زخم خورده بعثی، پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، به استفاده از نوکران منافق صفت خود، دل سپرد و آنها را با انواع تجهیزات نظامی، از مرز سر پل ذهاب به سوی ایران روانه کرد. لشکر ۷۱ روح الله استان مرکزی از غرب کشور عازم جنوب کشور شده بود که از طرف فرماندهان جنگ خبر رسید منافقین با حمایت رژیم بعث وارد مرزهای کشور عزیزمان شده. ستون منافقین تا نزدیکی کرمانشاه، پیشروی کرد. لشکر ۷۱ حضرت روح الله، که یک ماه قبل از این حادثه تاسیس شده بود، مامور شد، قوای منافقین را در هم بکوبد؛ منافقینی که دستشان به خون ۱۷ هزار شهید از مردم مظلوم کشور آلوده بود. منافقین در شهرهای اسلام آباد و کرند به خانه ها و بیمارستانها حمله کردند و تعداد زیادی از مردم را به شهادت رساندند، به مزارع کشاورزی هم یورش بردند و همه را به آتش کشیدند. اما در نهایت، اسلحه ها و مهمات های پیشرفته ای که آمریکا و کشورهای غربی در اختیار منافقین قرار داده بود، هیچکدام نتوانست کاری از پیش ببرد و بچه های تکاور و شیرمردان گردان های علی بن ابی طالب، روح الله و قمربنی هاشم استان مرکزی به همراه سایر رزمندگان از کشور عزیزمان جانانه جنگیدند و جهنمی را برای منافقین و ماشین آلات جنگیشان ساختند که هیچ وقت در تاریخ فراموش نخواهد شد. گردان همیشه پیروز علی بن ابی طالب علیه السلام با همراهی سردار شهید عبدالله خسروی ، همچون ذوالفقار حیدر کرار، در سه راهی اسلام آباد، کمر دشمن منافق را شکستند و بدین ترتیب، به برکت خون مطهر ۶۲ شهید این عملیات، برگ زرین دیگری بر تاریخ مجاهدت‌، ایثار و مقاومت امت اراک ثبت شد. ۴۱ شهید آن حماسه بزرگ، روز پنجم مرداد به آسمان پر کشیدند. در این عملیات حدود ۲ هزار نفر از منافقین به درک واصل شدند و عده ای هم اسیر شدند و بقیه‌ هم فرار کردند. دست‌مریزاد به این همه غیرت و سلحشوری لشکر روح الله. 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj