#فریادنهاوند
همان چشمهایی که خواب خوش شبانه را بر خود حرام میکرد تا دل به درددل خردترین رزمنده دوکوهه بسپارد! در جبهه، پیر و جوان و سردار و سرباز، همه و همه راز چشمهای همت را فهمیدند؛ آن دم که عاقبت متوجه شدند آن پیکر بیسر، پیکر همت است! چشمهایش! چشمهایی که خریدارش خدا شد! در افق مجنون! و در غروب طلایی طلائیه! خدا اینجور سرمهی شهادت میکشد بر چشم بندگان عاشقش! و از من اگر از دستاورد انقلاب اسلامی بپرسی، قبل از راه و برق و موشک و نانو، اشاره میکنم به همین همت! و چشمهایش! چشمهایی که متصل به چشمهی روحالله بود! و سرچشمهی اخلاص! بهبه از کلام همت، آنجا که میگوید؛ «اگر قلم برمیداری، اگر قدم برمیداری، همه و همه برای رضای خدا باشد»! بله که عاقبت، چشمهای همت به من فهماند که «خرمشهر را خدا آزاد کرد»! و ما همه به همت بدهکاریم! اگر چشم همت نبود، نگاه محسن حججی از که میخواست الگو بگیرد؟! و اگر پیکر بیسر همت نبود، کجا میخواست در راه معشوق سر ببازد شهید سرجدای مدافع حرم؟! حق آن است که بگوییم؛ احمد کاظمیها، محسن حججیها را ساختند! و این، اذعان خود شهیدان نسل معاصر نیز هست! ملتی که دیروزش ابراهیم هادی داشته باشد، باید هم امروز به هادی ذوالفقاری بنازد! ما با وجود «چشم همت» و «لبخند خرازی» و این نشان ذوالفقار حاجقاسم، هیهات! برای یک لحظه هم از «مقاومت» خسته و پشیمان نمیشویم! احسنت به مکتب جبهه و فرهنگ جنگ که حقیقتا انسانساز است و مروج اخلاق! آنجا که «آقاعزیز» در لباس فرماندهی ارشد سپاه به «حاجقاسم» تبریک میگوید! این خود «نشان تواضع» است! و نشانهی آدمیت! چشم همت، روشن! همرزمانش از کربلای ۴ و کربلای ۵ گذشتند و به خود #کربلا رسیدند! و تا #قدس_شریف نیز راهی نیست انشاءالله! ما با «خمینی» لرزیدن کسرای شرق را دیدیم و با «خامنهای» در حال تماشای لرزش کسرای غربیم! سالیانی است که در منطقه، نه خبری از پترائوس هست و نه خبری از عمرسلیمان! سلیمانی اما با اسد میآید! و رئیسجمهور ما برخلاف همتای یانکی گاوچرانش در روز روشن و در نهایت عزت و احترام به عراق میرود! این هم کمک مقاومت به اقتصاد! و مدد سلیمانی به دیپلماسی! کاش دولت قدر چشم همت را بداند! اگر جایی سرافرازیم، مال آن نگاه و آن نور است و اگر جایی مغلوب، مال جدایی از راه همت است! حاجقاسم با همت است که این همه میدرخشد! دولت هم کاش #همت را پیدا کند! اساسا هر دولتی که چشمش به صدقهی اجنبی باشد، یعنی همت را گم کرده! من نیز در اوج جهالت، توهم زده بودم مالدینی حتی قادر است روی شبهات من هم تکل ببندد! نه! آنکه مرا نگه داشت، همت بود! سلام و صلوات خدا بر شهید حاجمحمد ابراهیم همت! آخرین بار که متنی اختصاصی برای همت نوشتم، برمیگشت به سال ۸۸ با این عنوان: «سردار! حریف ما فتوشاپ نیست!» هنوز هم طولانیترین یادداشتم برای همت است که آن را سالها پیش از ۸۸ نوشتم و در قسمت ضمائم کتاب «نه ده» قابل مطالعه است؛ «حاجهمت بزرگتر بود یا بزرگراه همت؟!» آن ایام هنوز بزرگراه همت، از غرب بدل به خرازی و از شرق تبدیل به زینالدین نشده بود لیکن بزرگراهی با نام ۳ شهید، استعاره از آن است که نه برای همت، اسمش مهم بود، نه برای شهیدان خرازی و زینالدین! توی مخاطب، همهی همتهای این متن را تعویض کن با نام باکری و باقری! هیچ خللی در متن وارد نمیآید! برای امثال آقاعزیز و حاجقاسم، اول جنگ و جهاد با نفس مطرح است، بعد مصاف با دشمن! همان که شهید چیتسازیان گفت؛ «اگر میخواهی از سیمخاردار دشمن بگذری، ابتدا باید از سیمخاردار نفس خودت عبور کنی!»
#حسین_قدیانی
@faryadnahavand