eitaa logo
پایگاه خبری فریاد نهاوند آنلاین
3.7هزار دنبال‌کننده
79.7هزار عکس
10.5هزار ویدیو
285 فایل
این کانال صرفا جهت اطلاع رسانی اخبار مهم شهرستان نهاوند وکشور واقدامی فرهنگی برای توسعه و پیشرفت این شهرستان تاریخی سرافراز می باشد.... ↩️ ارتباط با ادمین _ تبلیغ و آگهی: @dr_CHEGENI47
مشاهده در ایتا
دانلود
لقمان حکیم گفت من در طی زندگیم با داروهای مختلف مردم را مداوا کردم و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم که هیچ دارویی بهتر از محبت نیست تا فرصت هست به یکدیگر محبت کنیم... @faryadnahavand
💎 یک هفته قبل از وفات مرجع العارفین حضرت آیت الله بهجت رضوان الله تعالي عليه دور آقا نشسته بودند ؛ آقای بهجت فرمودند : امسال برای من ، مشهد خانه اجاره نکنید من امسال حرم امام رضا نمیروم . علی آقا ( پسر آقای بهجت ) گفت : حاج آقا ما فرستادیم همان ساختمان سابق در کوچه باقری را اجاره کنند . آقا فرمودند : زنگ بزنید و بگویید برگرده ، من امسال مشهد نمی روم . علی آقا از جا بلند شد و موضوع را به مادرش گفت ؛ مادرش گفت : آشیخ محمد تقی چی گفتید ؟ آقای بهجت فرمود : سر و صدا نکنید ، من این هفته یکشنبه ساعت پنج بعدازظهر می میرم ؛ عمرم دیگه تمام شده . یک ربع مانده به ساعت پنج بیهوش شدند ؛ علی آقا ایشان را گذاشت داخل ماشین تا به دکتر ببرند ، یک لحظه آقا چشمانشان را باز کردند و آرام گفتند : نبرید ! نبرید ! سر چهارراه بعدی که رسید آقا بلند شدند و دستشان را روی سینه گذاشتند و گفتند : " السلام علیک یا صاحب الزمان " و دقیقاً راس ساعت پنج از دنیا رفتند. آقا این یک هفته آخر عمرشان را شبها تا صبح بیدار بود ، یک لحظه نخوابید ؛ روزها که برایشان غذا می آوردند یک لقمه می خورد و می گفت : " بسم الله و بالله و الیک اعود " خدایا به سوی تو میام . خانم شان میگفت : آقا یک حال دیگری داشتند ، قرآن می خواند و گریه می کرد و می گفت : خدایا خیلی قرآن را دوست دارم ، روز قیامت هم برام قرآن میاری ؟ بعد فرمود برام گریه نکنید . آقا صبح دوشنبه می آمدند حرم حضرت معصومه س . علی آقا میگوید : صبح دوشنبه بعد از زیارت قبر آیات عظام ، آقا دست من را گرفتند و گفتند : پسرم من را اینجا دفن می کنند . من این مطلب را جایی نقل نکردم . صبح روز دفن ، هنگامی که جنازه را آوردیم برای دفن ، دیدم همان جایی است که پدرم آدرس داد ، به آقای مسعودی (تولیت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها) گفتم: چه شد اینجا دفن کردید ؟ آقای مسعودی گفت : هر کجا داخل حرم دنبال قبر رفتیم پیدا نشد ، فقط همین جا را پیدا کردیم . هديه به روح پاك آیت الله العظمی بهجت "قدّس سرّه" اللّهــم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهــم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ایت الله بهجت (ره): استادم سید علی قاضی(اسوه العارفین) را در خواب دیدم به او گفتم چه چیزی حسرت شما در دنیاست که انجام نداده اید؟ ایشان فرمودند:حسرت میخورم که چرا در دنیا فقط روزی یک مرتبه زیارت عاشورا را میخواندم.... 🌻🌻🌻 اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم 🌻🌻🌻 @faryadnahavand
خاتمیٍ کروناییِ سیاست زده محمد رضا خاتمی در حالی که بر اثر ابطلائ به کرونا در بیمارستان بستری است در گفتگو با جماران گفته : الان خیلی موقعیت مناسبی است زیرا یک درد مشترک هم بین مسئولین هم مردم وجود دارد. بزرگترین اشتباه این است که ما کرونا را یک بیماری فرض کنیم که عرض سه الی چهارماه از بین خواهد رفت و ما به وضعیت سابق برمی گردیم. در حالی که ما باید کرونا را یک بیماری فراگیر ببینیم نه فقط بیماری جسمی، یک بیماری اقتصادی، بیماری سیاسی، بیماری روحی و روانی, بیماری بی هویتی، بیماری اعتمادشکن بدانیم. اگر ما به اینصورت نگاه کنیم نه تنها از این بیماری رهایی خواهیم یافت بلکه از مشکلات مزمن هم سربلند بیرون می آییم. ✅کاربری هم نوشته : از شنیدن خبر ابتلای برادر آقای تَکرار به کرونا ناراحت شدم اما وقتی میبینم از روی تخت بیمارستان نسخه رابطه با آمریکا میپیچه و از سیاست اشتباه نظام میگه به این نتیجه میرسم که این بنده خدا رو باید بخاطر زوال عقل بستری کنن نه کرونا... @faryadnahavand
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ میلاد حضرت ابوالفضل‌ العباس (ع) و روز جانباز را به رهبر فرزانه انقلاب🌷جانبازان کشورعزیزمان ایران🌹 و همچنین جانبازان گمنام جبهه مقاومت تبریک و تهنیت عرض میکنیم⚘ @faryadnahavand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعایت می کنم .... یک شب ، تو راه خانه خود گم کنی با دل بکوبی ، کوبه ی مهمانسرای خالق خود را دعایت می کنم .... روزی بفهمی با خدا تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن ، فاصله داری دعایت می کنم .... روزی دلت بی کینه باشد ، بی حسد با عشق دعایت می کنم .... دو دست خالی ات را ، پرکنی از حاجت و با او بگویی : بی تو این معنای بودن ، سخت بی معناست دعایت می کنم ای مهربان همراه .... تو هم ای خوب من گاهی دعایم کن .... @faryadnahavand
♦️شعری برای امشب.... مناظره خسرو با فرهاد در منظومه خسرو و شیرین: نخستین بار گفتش کز کجایی؟ بگفت از دار ملک آشنایی بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند؟ بگفت انده خرند و جان فروشند بگفتا جان فروشی در ادب نیست بگفت از عشقبازان این عجب نیست؟ بگفت از دل شدی عاشق بدین سان؟ بگفت از دل تو می‌گویی من از جان بگفتا عشق شیرین بر تو چونست بگفت از جان شیرینم فزونست بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب بگفت آری چو خواب آید، کجا خواب؟ بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک بگفت آنگه که باشم خفته در خاک بگفتا گر خرامی در سرایش بگفت اندازم این سر زیر پایش بگفتا گر کند چشم تو را ریش بگفت این چشم دیگر دارمش پیش بگفتا گر کسیش آرد فرا چنگ بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ بگفتا گر نیابی سوی او راه بگفت از دور شاید دید در ماه بگفتا دوری از مه نیست در خور بگفت آشفته از مه دور بهتر بگفتا گر بخواهد هر چه داری بگفت این از خدا خواهم به زاری بگفتا گر به سر یابیش خوشنود بگفت از گردن این وام افکنم زود بگفتا دوستیش از طبع بگذار بگفت از دوستان ناید چنین کار بگفت آسوده شو که این کار خامست بگفت آسودگی بر من حرام است بگفتا رو صبوری کن درین درد بگفت از جان صبوری چون توان کرد؟ بگفت از صبر کردن کس خجل نیست بگفت این دل تواند کرد، دل نیست بگفت از عشق کارت سخت زار است بگفت از عاشقی خوشتر چه کار است؟ بگفتا جان مده بس دل که با اوست بگفتا دشمنند این هر دو بی دوست بگفتا در غمش می‌ترسی از کس بگفت از محنت هجران او بس بگفتا هیچ هم خوابیت باید بگفت ار من نباشم نیز شاید بگفتا چونی از عشق جمالش بگفت آن کس نداند جز خیالش بگفت از دل جدا کن عشق شیرین بگفتا چون زیم بی‌جان شیرین؟ بگفت او آن من شد زو مکن یاد بگفت این کی کند بیچاره فرهاد؟ بگفت ار من کنم در وی نگاهی بگفت آفاق را سوزم به آهی چو عاجز گشت خسرو در جوابش نیامد بیش پرسیدن صوابش به یاران گفت کز خاکی و آبی ندیدم کس بدین حاضر جوابی شاعر:حکیم نظامی @faryadnahavand
جلسه ستاد پیشگیری و مقابله با ویروس کرونا امروز ساعت چهار عصر به ریاست ناصری فرماندار نهاوند در راستای اجرای طرح فاصله گذاری اجتماعی تشکیل گردید . ◀️ناصری ضمن تبریک حلول ماه شعبان و اعیاد شعبانیه از مردم فهمیم شهرستان نهاوند به منظور جدی گرفتن هشدارها جهت جلوگیری از ابتلا به بیماری کرونا و همکاری با ستاد پیشگیری تشکر نمودند. @faryadnahavand
نجوایی از موضع غربت با حضرت حجت کجایی پس گل نرگس؟! ۵ بچگی‌های‌مان سی‌چهل سال پیش نبود! ما اطفال اول‌الزمان بودیم! هم‌سایه‌ی ازل! سایه‌ی «آدم» بالای سرمان بود! نفس در هوای «حوا» می‌کشیدیم! یک چیزهایی از یادمان هست هنوز! نوح را دیده بودیم! دیده بودیم ابراهیم را آن زمان که داشت خشت روی خشت کعبه می‌گذاشت! ما هم‌بازی اسماعیل بودیم در کوه فاران! نمرود در گوش ما نیز سیلی زده بود! ما زخم تاریخ بر دل داریم! تازیانه‌ی بی‌رحم‌ترین پادشاهان! و انقلاب ابراهیم هنوز در خاطرمان هست! بت‌شکن بزرگی بود! تبرش را دیده بودیم! و دیده بودیم که انتقام ما را گرفت! یک‌چیزهایی یادمان هست! ما موحدهای عصر دیروزیم! وادی به وادی رفتیم با اسحاق! با یعقوب! کلبه‌ی ما نیز احزان بود! ما فقط دو آبادی با کنعان فاصله داشتیم! صدای ضجه‌های پیامبر پیر خدا به خانه‌های گلی ما نیز می‌رسید؛ کجایی یوسف؟! صحرا به صحرا گشتیم دنبالت، آخر مژدگانی می‌داد یعقوب! دلش هوس پیرهن پسر کرده بود! روشنای دیده می‌خواست! نور بصر! رفتیم مصر! با کاروان برادران! ما از ناحیه‌ی مقدسه‌ی حوا، نسب‌مان به می‌رسید! یا ایهاالعزیز! ما هم بچه‌های آدمیم! خورده‌ایم به پست قحطی! خسارت‌زدگانیم! پیمانه‌ی خالی آورده‌ایم! سفرمان دراز است، ره‌توشه می‌خواهیم! برادری کن برادر! کمی آرد، کمی گندم، کمی جو، کمی ارزن، کمی کرامت، یا کریم! کمی عشق، کمی محبت، کمی عزت، یا عزیز! ببخش ما را! عمدی نداشتیم! شیطان گول‌مان زد! جبران می‌کنیم! اصلا چرا تو را انداختیم در چاه؟! تقصیر یهودا بود! ما در جناح ابلیس نبودیم! فریب‌مان داد! جبران کردیم با موسی! صبح‌ها برای ام‌موسی نان می‌گرفتیم! و دانه می‌پاشیدیم برای یاکریم‌های حیاطش! دعا می‌کردیم موسی سالم به دنیا بیاید! نیل، بوی اسفند ما را گرفته بود! یادمان هست! یادمان هست که حواس‌مان بود مبادا فرعون، بی‌پیامبرمان کند! باورمان نشد کلیم‌الله کوچک، سر از کاخ فرعون درآورده باشد! تا مرز کفر رفتیم! نزدیک بود باطل شویم، حضرت حق نگذاشت! ما بچه‌های جبهه‌ی بودیم! بازی‌گوش‌های پشت‌خط بادیه! سنگ می‌زدیم به شیشه‌ی قطاری که هنوز نیفتاده بود روی ریل! ما از ازل، کمی تخس بودیم! انگار می‌کردیم شایعه باشد، دروغ باشد، در تصورمان نمی‌گنجید! نه، در تصورمان نمی‌گنجید که خدا زحمت بزرگ‌کردن موسی را عدل انداخته باشد گردن فرعون! و در کاخ فرعون! عمه‌خانم می‌گفت: «خدا کم کارهای عجیب و غریب نمی‌کند!» عمه‌خانم، مادر شهید بود! شهیدی هم‌اسم موسی که هنوز وصیت‌نامه‌اش یادمان هست! وصیت کرده بود ام‌موسی را تنها نگذاریم! سفارش کرده بود پنج‌شنبه‌ها به مادرش سربزنیم! و به مادر موسی کلیم‌الله! ما از دور، آن‌ورتر از طور، از نزدیکی‌های هور، دیدیم که موسی دارد در حیاط کاخ فرعون، بازی می‌کند! آسیه محافظش بود! و فرعون برایش شکلک درمی‌آورد تا موسی بخندد! همان موسایی که داشت دنبالش می‌گشت! ایمان‌مان به خدا بیشتر شد! به روح ابراهیم درود فرستادیم! دیگر به هیچ‌چیز شک نداشتیم! حتم کردیم صحت روایت پشه را! و باز به روح ابراهیم درود فرستادیم! و دوباره حواس‌مان جمع موسی شد! و چه زود موسی تنها شد! گریه کردیم! گریه کردیم و هم‌سینه‌ی مسافر سینا شدیم! دل‌مان با کلیم بود! ذکرمان یا کریم بود! پیاده می‌رفتیم وادی مقدس طوی تا دم غروب! تا غم غروب! عمود به عمود شمردیم و... الله‌اکبر! ناگهان عیسی را دیدیم؛ روح‌الله را که در آغوش مادر، زبان به سخن می‌گشود، حال آن‌که نوزادی بیش نبود! @faryadnahavand
جلسه ستاد پیشگیری و مقابله با ویروس کرونا امروز ساعت ۱۶ عصر به ریاست ناصری فرماندار نهاوند در راستای اجرای طرح فاصله‌گذاری اجتماعی تشکیل شد. ✅ناصری ضمن تبریک حلول ماه شعبان و اعیاد شعبانیه از مردم فهمیم شهرستان نهاوند به منظور جدی گرفتن هشدارها جهت جلوگیری از ابتلا به بیماری کرونا و همکاری با ستاد پیشگیری تشکر نمود. ✅فرماندار نهاوند گفت: طبق این طرح تردد به شهرستان مستلزم آن است که اشخاص بومی و ساکن نهاوند باشند. ✅تمام تلاش و امکانات جهت حفظ جان مردم بکار گرفته شده و به دلیل در میان بودن جان مردم هیچ‌گونه کم‌کاری پذیرفته نخواهد بود. ✅✅وی در خاتمه توصیه‌ی مهم خود به مردم را، روز سیزدهم فروردین در منزل ماندن جهت حفظ سلامتی خود و خانواده بیان کرد. روابط عمومی فرمانداری شهرستان نهاوند @faryadnahavand
امام على عليه السلام: چه زود مى گذرد ساعات روز و روزهاى ماه و ماه هاى سال و سال هاى عمر! ما أسرَعَ السّاعاتِ فِي اليَومِ، و أسرَعَ الأيّامَ فِي الشَّهرِ، و أسرَعَ الشُّهورَ فِي السَّنَةِ، و أسرَعَ السّنينَ (السَّنَةَ) فِي العُمرِ! نهج البلاغه، از خطبه 188 @faryadnahavand