.
.
#تباهیات🚶🏻♂
بازنده
اون کسی نیست که میبازه
بازنده اون کسیه که حریفش میشه هموطنش !
#کیمیا_علیزاده
#یهروسریافتادولییهچفیهبالارفت :)
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 زشته برا شیعه غدیر غذا نده!
#استوری
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4227🔜
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#کنترل_ذهن برای #تقرب 20 🔶 عرض کردیم که انسان موجودی هست که علاقه های مختلفی توی وجودش هست و اگه عل
⭕️ ببینید دین صرفا به آدم نمیگه که دنبال علاقه های بدت نرو.
نمیگه که من میدونم تو از این کار خوب خوشت نمیاد ولی باید انجام بدی!
✅بلکه حرف اصلی دین یه چیز دیگه هست...
میدونید دین به آدم چی میگه؟
👈میگه عزیز دلم؛ "تو چرا علاقه هات رو تغییر نمیدی؟ "
✅ خب علاقه هات رو تغییر بده! این که خیییلی راحت تره.😊
✔️ اگه آدم علاقه هاش رو #تغییر بده حسادتش از بین میره. تکبرش از بین میره، در کل از همه علاقه های بد راحت میشه.
حالا یه سوال!
- واقعا آدم میتونه همه علاقه هاش رو تغییر بده؟
- بله حتما. انسان میتونه تمااااام علاقه هایی که توی وجودش داره رو تغییر بده.✔️
🔶 ببخشید حاج آقا! یعنی اگه آدم علاقه هاش رو تغییر بده میتونه به مرگ هم علاقمند بشه؟🙄😐
بله! حتی به مرگ هم میتونه علاقمند بشه!😊
میتونه از کل دنیا دل بکنه.
🌹 خدا به آدم زور نمیگه...
میگه عزیز دلم بیا کم کم علاقه هات رو تغییر بده.
آروم آروم باهات کار میکنه...
⭕️ میدونید مهم ترین فرق فرهنگ زشت تمدن #غرب با تمدن #دینی چیه؟
در فرهنگ بردگی غربی که خود اروپایی ها هم ازش ناراحتن به آدم ها میگن "برو دنبال علاقه هات".
✅ اما دین چی میگه؟
👈 میگه اول علاقه هات رو تغییر بده. بعد برو دنبالشون... 👌
اول علاقه هات رو طراحی و مدیریت کن بعدش هر چقدر خواستی برو دنبالشون...
✨و این فوق العاده ترین عملیاتی هست که در زندگی بشر میتونه اتفاق بیفته...
💕😊💥🎉 انقدر جذابه که نگو....
خیییلی سرگرم کننده و نشاط آور و قدرت آفرین...
خدایا کاش تونسته باشم مطلب رو به خوبی توضیح بدم!😥
از شما بزرگواران خواهش میکنم اگه درسی رو متوجه نشدید یکی دو بار دیگه هم بخونید.
✅ برای بنده خیییلی مهمه که مخاطبم گرفته باشه که دقیقا مطلب چیه.
ان شالله جلسه بعدی بیشتر صحبت میکنیم🙏
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#قسمت_بیستم
#قسمت_دوم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4228🔜
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس #پارت270 گریه هایم که تمام شد همانجا نشستم و به روبرویم زل زدم. باصدای اذا
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس
#پارت271
آن شب حرفهایی که می خواستم به آرش بگویم را چندبار با خودم مرور کردم. باخودم فکر کردم بعد از شنیدن حرفهایم چه عکس العملی از خودش نشان میدهد...
صبح زود تازه آفتاب رونمایی کرده بود که آرش تلفن زد و گفت، چنددقیقه دیگر میرسد. آماده شوم و پایین بروم.
فوری آماده شدم. برای دیدنش دلم لک زده بود. آنقدر دل تنگش بودم که یک لحظه شک کردم در گفتن حرفهایی که آماده کرده بودم.
جلوی درخانه که رسیدم به خودم تلنگری زدم وچند تا نفس عمیق کشیدم و سعی کردم در ذهنم موقعیت خودم و خانواده آرش را از نظر بگذرانم.
آرش ازماشین پیاده شد و دسته گل خیلی قشنگی را به طرفم گرفت وسلام کرد.
جوابش را دادم. تردیدکردم در گرفتن دسته گل، جلوترامد و گفت:
–قابل نداره.
حسابی به خودش رسیده بود، پیراهن مشگی تنش نبود، لباس ستی که آن روز برایش خریده بودم را پوشیده بود. چقدر برازندهاش بود. همان آرش سرزندهی من شده بود. چقدردلم برایش رفت.
دسته گل را گرفتم و تشکر کردم. لبخند زد. گوشهی چادرم را دو دستی گرفت و روی صورتش گذاشت ونفس عمیقی کشید و گفت:
–این یه ماه برام یه قرن گذشت راحیل، دلم برات یه ذره شده بود.
دلم بد جور لرزید. غصه هایم یادم امد، حرفهایی که می خواستم بگویم، همهشان به فکرم هجوم آوردند و شیرینی دیدنش را تلخ کردند. ناخواسته غم در چشم هایم ریخت. آرش نگاهی به من انداخت و به طرف ماشین رفت. درش را باز کرد.
–،بیابشین تعریف کن ببینم چی شده. چرا خوشحال نیستی؟ برای عوض کردن جو، گلها را بو کردم.
–چقدرقشنگن. بعد نفسم را بیرون دادم و آرامتر گفتم:
–تو همیشه خوش سلیقه بودی. دستش را روی فرمان ستون کرد و سرش را به آن تکیه داد و به چشمهایم زل زد.
صورتم داغ شد.
برای این که از آن حال و هوا بیرون بیاییم پرسیدم:
–راستی بچه چطوره؟
–ذوق کرد و گوشیاش را از جیبش درآورد و عکسهایش را نشانم داد. یک بچهی خیلی ریز و ضعیف داخل یک اتاقک شیشهایی کوچک قرار داشت.
–چقدر کوچیکه.
–آره، خب زود دنیا امده. دکتر گفت اگه خوب تغذیه بشه، زود وزن میگیره.
–میشه گوشیت روبدی؟
گوشیاش را دستم داد و ماشین را روشن کرد و راه افتاد و بعد شروع کرد در مورد سارنا حرف زدن.
–میتونم ورق بزنم؟
با لبخند نگاهم کرد و گفت:
–متعلق به خودته، اجازه گرفتن میخواد؟
لبخند زدم و انگشتم را روی صفحهی گوشیاش سُر دادم. عکسها یکییکی از نظر گذراندم. در یکی از عکسها مژگان کنار اتاقک شیشهایی با لباس بیمارستان ایستاده بود و لبخند میزد و با رضایت به دوربین نگاه میکرد. به نظر افسرده با ناراحت نمیآمد. حسود نبودم ولی آن لحظه این حس نمیدانم از کجا خودش را به من رساند. طاقت نداشتم، نتوانستم تحمل کنم و آن عکس را پاک کردم. در عکس بعدی مژگان دسته گل قشنگی در دست داشت و همان لبخند روی لبهایش بود. چقدر گلهای آن دسته گل شبیه همین دسته گل من بودند. نگاهی به دست گل خودم که روی پایم بود انداختم و بعد آن عکس را هم پاک کردم. بعد از چند عکس از نوزاد به عکسهای خودمان رسیدم. تمام عکسهای خودم و آرش را از گوشیاش پاک کردم. باید کمکش می کردم.
آرش همانطور که از روزهای آیندهی سارنا میگفت نگاه مشکوکی به گوشیاش انداخت. کارم تمام شده بود، صفحهی گوشی را خاموش کردم و تحویلش دادم.
–خب حالا زود بگو راحیل که از دیشب فکر و خیال دیونم کرده. دیروز چی شده بود؟
مامان از دستت ناراحت شده بود که همینجوری رفتی.
میگفت اون از روز خاک سپاری اینم از امروز.
چطور میگفتم که تحمل کردن حرفهای دیگران صبر ایوب میخواهد که من ندارم. چطور میگفتم نگاه مادرت از حرفهای فامیلت هم بدتر است. چطور حرفهایی که شنیده بودم را برایش توضیح میدادم.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس #پارت271 آن شب حرفهایی که می خواستم به آرش بگویم را چندبار با خودم مرور ک
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس
#پارت272
آرش*
جوری نگاهم میکرد که احساس کردم حرفهای خوبی نمیخواهد بگوید. بالاخره بعد از کلی مِن ومِن گفت:
–برنامه ات چیه آرش؟
باتعجب نگاهش کردم وگفتم:
–قراره حرف بزنیم دیگه.
–نه، کلا، آینده رو میگم.
–فردا بریم آزمایش، بعدشم عقد دیگه...
–به مامانت برنامهات روگفتی؟
ازکلمه ی مامانت احساس خطر کردم. ترسیدم راستش را بگویم، ترسیدم بگویم مادرم بارها ازمن خواسته که اجازه بدهم به راحیل زنگ بزند وبرایش توضیح بدهد که ما دیگر نمی توانیم باهم ازدواج کنیم.
مادر میگفت به نفع خود راحیل است. میدانستم حرفهای مادر مال خودش نیست. او هم راحیل را دوست داشت. ولی بین دو راهی مانده بود. هر بار که مادر این حرف را میزد، می گفتم من بدون راحیل نمی توانم زندگی کنم. اگر شما میگویید با مژگان محرم بشوم خب میشوم. اما من فقط راحیل را میخواهم. البته هر چند وقت یک بار فریدون هم فشار میآورد.
–آره گفتم.
–خوب نظرشون چیه؟
–مگه مهمه راحیل؟ مگه ما می خواهیم با نظر این و اون زندگی کنیم؟
ناراحت شد.
–مادرآدم این و اون نیست. پس مادرت راضی نیست. اتفاقا مامان منم راضی نیست. بعد کمی مِن و مِن کرد و ادامه داد:
–البته نه که ناراضی ناراضی باشهها، ولی خب راضی راضیم نیست. نزدیک پارکی شدیم. احساس کردم تمرکزی برای رانندگی ندارم. کنارخیابان پارک کردم و پیاده شدیم.
ناخودآگاه دستم به طرف دستش رفت. فوری دستش را کشید.
–ببخشید حواسم نبود. چقدردستهایش را میخواستم. دستهایم را در جیبم گذاشتم و آرام آرام شروع به قدم زدن کردیم.
–اگه من مامانا رو راضی کنم مشکل حله؟
–مشکل ما حل شدنی نیست آرش.
–چه مشکلی؟ من که مشکلی نمی بینم.
–نمیبینی چون من نخواستم مشکلی به وجود بیاد. چون از هر حرفی، هر بی احترامی گذشتم، به خاطر تو و به خاطرخیلی چیزهای دیگه. ولی دیگه نمی تونم، حرف یه عمر زندگیه ، یه روز دوروز نیست. من فکرهام روکردم، همهی جوانب روهم سنجیدم.
صدایش میلرزید، حال خوبی نداشت.
–ما نمی تونیم ادامه بدیم آرش، باید همینجا تمومش کنیم.
خشکم زد همانجا ایستادم و با وحشت نگاهش کردم.
نگاهش به زمین بود.
–چی میگی راحیل، حالت خوبه؟ به دور دست خیره شد.
–چیزی رو گفتم که تو جراتش رو نداری بگی. من نظرمامانت رو می دونم، به حرفش گوش کن آرش. هم خانواده هامون مخالفن هم عاقلانترین کارهمینه.
"نکنه مامانم بی اجازه من بهش زنگ زده"
–مامانم بهت زنگ زده؟
–نه.
–پس از کجا میگی؟
پوزخندی زد و گفت:
–فکرکنم فقط من این موضوع رونمی دونستم که دیروز به لطف فامیلاتون فهمیدم. حالا اون زیاد مهم نیست، مهم اینه که بهترین کار همینه که گفتم.
اصلا نیازی به زنگ زدن مامانت نیست.
ماشالا اونقدر زبون نگاهشون قابل فهم و گیراست که اصلا نیازی به حرف زدن ندارن.
به خاطر آرامش همون بچهایی که از وقتی سوار ماشین شدیم فقط در موردش حرف زدی میگم. به خاطر مادرت و آرامش هر دومون.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
.
.
#تباهیات🚶🏻♂
میگه زمان شاه برقا نمیرفت !
آره خب
داداش نصف کشور اصلا هنوز اون موقع برق نداشته :))
.
#ارسالی_کاربر
گمنام
به مناسبت #غدیر
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
#استوری
± شجره نامه ی ما را بنویسید " غدیر " 🦋
#روزشمارغدیر ⏰
2روز تا عید غدیر 📆
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4228🔜
1_1111759017.mp3
11.54M
#ارتباط_موفق ۴۸
💥دروغگویی و فریبکاری در هر ارتباطی، قطع کنندهی ریسمان آن ارتباط است!
ـ چه در ارتباطات اجتماعی (مثل دغلکاری در کسب و کار)
ـ و چه در ارتباطات خانوادگی و دوستی (مثل خیانت در تمام ابعاد)،
نه تنها قدرت جذب انسان را کاهش داده و دامنهی ارتباطات فرد را دائماً تنگتر میکند؛
بلکه راه جذب برکات خداوند را مسدود میکند.✘
#استاد_شجاعی 🎤
#دکتر_رفیعی
#حجهالاسلام_قرائتی
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4229🔜
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
⭕️ ببینید دین صرفا به آدم نمیگه که دنبال علاقه های بدت نرو. نمیگه که من میدونم تو از این کار خوب خوش
#کنترل_ذهن برای #تقرب 21
🔵 گفتیم که انسان باید تلاش کنه تا علاقه های خودش رو تغییر بده.
خیلی از علاقه هایی که ما آدما داریم واقعا بی ارزش هستن و فقط ما رو عقب نگه میدارن.
✔️ هر کی که وارد عملیات تغییر علاقه ها بشه واقعا لذتش رو میبره.
خیلی سرگرم کننده و نشاط آور و قدرت آفرین هست.
این دو تا جمله رو یادتون باشه و بزنیدش به دیوار اتاقتون
⭕️ هر کی دنبال تامین علاقه هاش بره #ضعیف میشه
✅ اما هر کی دنبال تغییر علاقه هاش بره #قوی میشه.
🔹🔶🔵🔹🔵🔶🔹
👌 دقیقاً مثل کسی که ورزش کرده چه نشاطی در جسم خودش پیدا میکنه، با کسی که ورزش نکرده...
بعد از یه ورزش حسابی، بدن آدم چقدر پر نشاط و سرحال میشه!😊
💢 ولی اگه آدم همش یه جا بیفته و طبق علاقش تنبل بازی در بیاره! بعد از یه مدت افسرده و بیمار میشه. ضعیف و بیچاره میشه.
✅ کسی که تغییر علاقه بده مثل کسی هست که بدنش رو قدرتمند کرده، این آدم حتی اگه روی سنگ هم بشینه هیچ مشکلی نداره و همون جا هم استراحت میکنه.
خب حالا کدومش بهتره؟☺️
✅ قدرت تغییر علاقه ها یه توانمندی هست که فقط در #انسان قرار داده شده. حیوانات اصلا نمیتونن علاقه هاشون رو تغییر بدن
نمیشه تو برای یه مرغ دونه بریزی بعدش بگی خواهش میکنم به خاطر خواهرات، این دونه ها رو نخور!🐔
به طرف میگی این علاقه ای که تو به نامحرم پیدا کردی رو باید بذاری کنار.
میگه اصلا نمیتونم. اگه کنار بذارم میمیرم...😭
💢 نترس بابا هیچیت نمیشه! فقط حیوانات هستن که نمیتونن علاقه هاشون رو تغییر بدن. اما انسان میتونه.
تو انسانی متوجهی؟
پس میتونی علاقت رو تغییر بدی.
⭕️ یا طرف علاقه به فیلم های سینمایی داره و کل وقتش رو برای انواع فیلم ها تلف میکنه!
هر چی بهش میگی بسه میگه نمیییییتونم!😫
یا علاقه به موسیقی و سایر تمایلات کم ارزش داره و نمیتونه ازش دل بکنه!
💢 فکر میکنه دیگه نمیتونه از اون علاقه دل بکنه! در حالی که واقعا امکانش هست
البته روش داره.... این روشش خیییلی مهمه.✔️
⭕️ متاسفانه شما یه دونه مدرسه توی کشور پیدا نمیکنی که روش تغییر علاقه ها رو به آدم ها یاد بدن!😒
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#قسمت_بیست_ویکم
#قسمت_اول
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4230🔜