eitaa logo
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
859 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
69 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ارتباط با ادمین: @labaick کانال طبیب جان @Javaher_Alhayat استفاده از مطالب کانال آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ممنون از شما🌷🌷 اولین جمعه ماه رمضان میخوانم من دعای فرجش را با لب عطشانم اللهم عجل لولیک الفرج❤️ لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با تموم رو سیاهیم، دعا میکنم تو بیای و من دورت بگردم آقایِ گل‌های نرگس..💛✨ لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚5188🔜
وقتی نبودِ کسی ما رو اذیت نکنه، به نظرت بودنش دلیل شوقُ ذوقِ ما میشه؟ :(
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» سلام‌آقای‌من‌ سلام‌مولای‌من سلام‌امام‌زمان‌من🌼 یا اباصالح المهدی(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
🌹سلام بر ابراهیم 🌹 ماجرا: عمليات زين‌العابدين 《ع》 راوی:جواد مجلسي ً هر جا كه ابراهيم ميرفت با رو
🌹سلام بر ابراهیم 🌹 ما از داخل يك شيار باريك با شيب كم به سمت نوك تپه حركت كرديم. در بالاي تپه ســنگرهاي عراقي كاملا مشــخص بود. من وظيفه داشــتم به محض رسيدن آنها را بزنم. يك لحظه به اطراف نگاه كردم. در دامنه تپه در هر دو طرف ســنگرهايي به ســمت نوك تپه كشيده شده بود. عراقي‌ها كاملا ميدانستند ما از اين شيار عبور ميكنيم! آب دهانم را فرو دادم، طوري راه ميرفتم كه هيچ صدايي بلند نشود. بقيه هم مثل من بودند. نفس در سينه‌ها حبس شده بود! هنوز به نوك تپه نرسيده بوديم که يكدفعه منوري شليك شد. بالاي سر ما روشن شــد! بعد هم از سه طرف آتش وگلوله روي ما ريختند. همه چسبيده بوديم به زمين. درست در تيررس دشمن بوديم. هر لحظه نارنجك، يا گلوله‌اي به سمت ما مي‌آمد. صداي ناله بچه‌هاي مجروح بلند شد و... درآن تاريكي هيچ كاري نميتوانستيم انجام دهيم. دوست داشتم زمين باز ميشد و مرا در خودش مخفي ميكرد. مرگ را به چشم خودم ميديدم. در همين حال شخصي سينه خيز جلو مي‌آمد و پاي مرا گرفت! سرم را كمي از روي زمين بلند كردم و به عقب نگاه كردم. باورم نميشد. چهره‌اي كه ميديدم، صورت نوراني ابراهيم بود. يكدفعــه گفت: تويي؟! بعد آرپيجــي را از من گرفت و جلو رفت. بعد با فرياد الله اكبر آرپيجي را شليک کرد. سنگر مقابل كه بيشترين تيراندازي را ميكرد منهدم شد. ابراهيم از جا بلند شد و فرياد زد: شيعه‌هاي اميرالمؤمنين بلند شيد، دست مولا پشت سر ماست. بچه‌ها همه روحيه گرفتند. من هم داد زدم؛ الله اكبر، بقيه هم از جا بلند شــدند. همه شليك ميكردند. تقريبا همه عراقي‌ها فرار كردند. چند لحظه بعد ديدم ابراهيم نوك تپه ايستاده! كار تصرف تپه مهم عراقي‌ها خيلي ســريع انجام شــد. تعدادي از نيروهاي دشمن اسير شدند. بقيه بچه‌ها به حركت خودشان ادامه دادند. من هم با فرمانده جلو رفتيم. در بين راه به من گفت: بيخود نيست كه همه دوست دارند در عمليات با ابراهيم باشند. عجب شجاعتي داره! نيمه‌هاي شب دوباره ابراهيم را ديدم. گفت: عنايت مولا رو ديدي؟! فقط يه الله اكبر احتياج بود تا دشمن فرار كنه! ٭٭٭ عمليات در محور ما تمام شد. بچه‌هاي همه گردان‌ها به عقب برگشتند. اما بعضي از گردان‌ها، مجروحين و شهداي خودشان را جا گذاشتند! ابراهيــم وقتي با فرمانده يكــي از آن گردان‌ها صحبت ميكرد، داد ميزد! خيلي عصباني بود. تا حالا عصبانيت او را نديده بودم. ميگفت: شما كه ميخواستيد برگرديد، نيرو و امكانات هم داشتيد، چرا به فكر بچه‌هاي گردانتان نبوديد!؟ چرا مجروح‌ها رو جا گذاشتيد، چرا ... با مسئول محور كه از رفقايش بود هماهنگ كرد. به همراه جواد افراسيابي و چند نفر از رفقا به عمق مواضع دشمن نفوذ كردند. آنها تعدادي از مجروحين و شــهداي بجا مانده را طي چند شــب به عقب انتقال دادند. دشــمن به واسطه حساسيت منطقه نتوانسته بود پاكسازي لازم را انجام دهد. ابراهيم و جواد توانستند تا شب 21 آذرماه 61 حدود هجده مجروح و نُه نفر از شهدا را از منطقه نفوذ دشمن خارج كنند. حتي پيكر يك شهيد را درست از فاصله ده متري سنگر عراقي‌ها با شگردي خاص به عقب منتقل كردند! ابراهيم بعد از اين عمليات كمي كســالت پيدا كرد. با هم به تهران آمديم. چند هفته‌‌اي تهران بود. او فعاليت‌هاي مذهبي و فرهنگي را ادامه داد. لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚5189🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
بچها گفتید با اینکه درس میخونید امـا نتیجه‌ی خوبی نمی‌ گیرید! ایـن بخاطر کارایِ اشتباهتونه. مثل پی
روش خلاصه نویسی👆🏻📋' اگر می‌خواید رو درس مسلط باشید، باید مـرور کنیـد. و البته هر بار نیاز به خوندن درسنـامه نیست؛ چـون خیلی وقت‌گیـره! خلاصه‌هایی که نوشتید کفایت میکنه. 70 لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚5190🔜
اونجایی که میگی شانس آوردماا؛ خب ؟! اونجا خدا کمکت کرده رفیق..🧡
4_5976811154071101102.mp3
5.49M
📻🌿 ؛ ــــ ــــــ ــــــــ آقا ما چیکار کنیم گناه نکنیم؟ می‌دونین برنامه ریزی خیلی تو این موضوع موثره!📋 _ از واجباتِ گوش دادنش . ۶ لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚5191🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌ الله الرحمن الرحیم🍃
روز هشتم همگی ♥️ میل خراسان داریم ♥️ انتظار کرم از ♥️ سفره‌ی سلطان ♥️ داریم.. ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
🌹سلام بر ابراهیم 🌹 ما از داخل يك شيار باريك با شيب كم به سمت نوك تپه حركت كرديم. در بالاي تپه ســ
🌹سلام بر ابراهیم 🌹 ماجرا:روزهاي آخر راوی:علي صادقي ،علي مقدم آخر آذر ماه بود. با ابراهيم برگشتيم تهران. در عين خستگي خيلي خوشحال بود. ميگفت: هيچ شهيد يا مجروحي در منطقه دشمن نبود، هر چه بود آورديم. بعد گفت: امشــب چقدر چشم‌هاي منتظر را خوشحال كرديم، مادر هر كدام از اين شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش براي ما هم هست. من بلافاصله از موقعيت استفاده كردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا ميكني كه گمنام باشي!؟ منتظر اين ســؤال نبود. لحظه‌اي ســكوت كرد و گفت: من مادرم رو آماده كردم، گفتم منتظر من نباشه، حتي گفتم دعا كنه كه گمنام شهيد بشم! ولي باز جوابي را كه ميخواستم نگفت. چند هفته‌اي با ابراهيم در تهران مانديم. بعد از عمليات و مريضي ابراهيم، هر شب بچه‌ها پيش ابراهيم هستند. هر جا ابراهيم باشد آنجا پر از بچه‌هاي هيئتي و رزمنده است. ٭٭٭ دي مــاه بود. حــال و هواي ابراهيــم خيلي با قبل فرق كــرده. ديگر از آن حرف‌هاي عوامانه و شوخي‌ها كمتر ديده ميشد! اكثر بچه‌ها او را شيخ ابراهيم صدا ميزنند. ابراهيم محاسنش را كوتاه كرده. اما با اين حال، نورانيت چهره‌اش مثل قبل است. آرزوي شهادت كه آرزوي همه بچه‌ها بود، براي ابراهيم حالت ديگري داشت. در تاريكي شب با هم قدم ميزديم. پرسيدم: آرزوي شما شهادته، درسته؟! خنديد. بعد از چند لحظه سكوت گفت: شهادت ذره‌اي از آرزوي من است، من ميخواهم چيزي از من نماند. مثل ارباب بيكفن حســين علیه‌السلام قطعه قطعه شوم. اصلا دوست ندارم جنازه‌ام برگردد. دلم ميخواهد گمنام بمانم. دليل اين حرفش را قبلاً شنيده بودم. ميگفت: چون مادر سادات قبر ندارد، نميخواهم مزار داشته باشم. بعد رفتيم زورخانه، همه بچه‌ها را براي ناهار فردا دعوت كرد. فردا ظهر رفتيم منزلشــان. قبل از ناهار نماز جماعت برگزار شد. ابراهيم را فرســتاديم جلو، در نماز حالت عجيبي داشت. انگار كه در اين دنيا نبود! تمام وجودش در ملكوت سير ميكرد! لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚5192🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
روش خلاصه نویسی👆🏻📋' اگر می‌خواید رو درس مسلط باشید، باید مـرور کنیـد. و البته هر بار نیاز به خوندن
کنکوریِ عزیز، هیچکس با درصدِ بالا، دنیا نیومده! همه از صفر شـروع کردن.. اصلا نگران نبـاش؛ تـو زمـانی که مـونـده حتما میتونی خودتو بکشی بالا☺️ اینو هم بپذیر که یکم دیره و باید بیشتر مایه بزاری! شاید مجبور بشی صبح زودتر بلند بشی یا شب دیر تر بخوابی؛ امـا امکان نـداره تلاش کنی و نتیجه نگیری🌱 _ عکس، ویژه تجربیاست ^^ 71 لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚5193🔜
بعضی وقتا خودتو مثلِ کتاب ورق بزن ! انتهایِ بعضی فکرات نقطه بذار که بدونی باید همون جا تمومشون کنی؛ بیـنِ بعضی حرفات کاما بذار که بدونی باید کمی فکر کنی.. تا فرصتِ ویرایش هست، خودتو هر چند شب یک بار ورق بزن..📋✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•° گمنام بودید بی‌نام و نشان و زاویه‌نشین. بی‌حاشیه بودید و حامی و جان‌پناه حاشیه‌نشین‌ها. حالا می‌خواست آن حاشیه‌نشین هر که و هر چه باشد. اینجایی باشد یا آنجایی! اصلا تو بگو هر جایی! چه فرقی می‌کرد برای شمایی که نامتان، راهتان، از خود صاحب داشت. راستش صاحب که داشته باشی، کارت جور است. جورِ دیگری جور است سفت و قرص و محکم. انگار که ریشه می‌دوانی و پر بار می‌شوی. همین می‌شود که حالا همه چیز را باهم دارید نام و جا و یار و اسم و رسم را یک‌جا در جوار مولایتان یافتید. گوارای وجودتان. بودید و قلبتان برای قلب‌های غم‌دیده تپید و دل و جان هر غریبی را قریب کردید. نیستید و قلوب ملت مسلمان را صدپاره کردید... عمامه سفیدتان همای سعادتی شد تا صلح را بر دل‌های مسلمین این گیتی نشانه بگذارد تا ابد آشنا کردید و آشتی دادید و وحدت بخشیدید و دل‌ها را یک دله کردید. بی‌نام‌های پرآوازه حاشیه‌نشینانِ بی‌حاشیه چه‌زیبا سرانجام‌تان در متنِ شهر و اصیل‌ترین مکان با شهادت رقم خورد. اصل شدید و از همه داراتر. آموختید که آقا بودن و آقایی کردن و چشیدن طعم شهادت یک مسیر دارد: جهاد. با رفتن‌تان این گفته پیرمان بیشتر برایمان به یادگار می‌ماند در این گنبد دوار: - تنها آن‌هایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. با خود می‌گوییم و می‌خوانیم و دل قوی می‌داریم که: - شرط شهید شدن شهید بودن است. باشد که وعده ما با دعای شما زیر بیرق سرخ مولای‌مان حسین. آنجاست که قهقهه مستانه خوش می‌کیفد... خوشی دمادم. 💔" 🌱•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اینو بدون که هر صبح، میتونی دوباره از نو شروع کنی! اصلا قشنگیِ صبح به اینه که خدا میگه بیا از اول❤️ دعا می‌کنم امروز، یه طوفانِ تند از برکت و نعمت، بباره تو زندگیتون.