تقدیم به هموطنان مظلوم عرب؛ این مرزبانان سرافراز ایران
ریخته برهم برنامۀ دشمن را
میشناسد او هنگامۀ دشمن را
تشنهکام است و تنش خسته، ولی هرگز
بر نمیآورد او کامۀ دشمن را
در هیاهوی سگان، عربدۀ گرگان
دید چون تیز شده شامۀ دشمن را،
خواند یکبار دگر شعر وفاداری
زد به هم قافیۀ چامۀ دشمن را
بر تنش دارد دشداشۀ اجدادی
تا نپوشد به برش جامۀ دشمن را
حقّ او تشنگی و فقر و فلاکت نیست
پشت این ظلم نگر خامۀ دشمن را
کفر گاهی به سر عمّامۀ دین دارد
تاج شیطان شمر عمّامۀ دشمن را
بیامان جنگید در جبهۀ خرّمشهر
چون نمیخواست اماننامۀ دشمن را
عرب شیردل شیعۀ ایرانی
زد به خونش رقم انجامۀ دشمن را
#محمد_رضا_ترکی
#محمدرضا_ترکی
#خوزستان
#بحران_آب
#عرب_ایرانی
#اقوام_سرافراز_ایرانی
#دفاع_مقدس
#خوزستان_مظلوم
#شیخ_انگلیسی
@faslefaaseleh
سهرابکشان
پریشان میکند تهمینه از اندوه گیسو را
تهمتن میدرد با اشک از سهراب پهلو را
پسر در خاک و خون غلتان، نخواهد برد دیگر جان
کنون حتّی اگر کاووس بخشد نوشدارو را
سراسر لشکر ایران و توران همچنان حیران
تهمتن ازچهرو نشناخت فرزند پدرجو را؟
«چرا در خون کشید او را و اینک زار میگرید؟»
دو لشکر در میان خویش دارند این هیاهو را:
«بهجا ناورد در ناورد، با آن زیرکیهایش
نه آن سیمای رستموار و نه آن بُرز و بازو را؟»
پدر با خویش میاندیشد، امّا با دلی پرخون
و نفرین میکند افراسیاب شوم جادو را:
«نه همخون است و همخانه که خود خصمیست بیگانه
که یاریگر شود افراسیاب آن خصم بدخو را
کسی که پشت بر ایران کند، سهراب هم باشد
مدان دلبند خود وی را، مخوان فرزند خود او را
وطن تنها دیار روزهای شادمانی نیست
که تا در شام سختیها بگردانی از آن رو را...»
ولی با اینهمه جان و دلش، روحش، درآشوب است
کنار پیکر سهراب از کف داده نیرو را!
#محمد_رضا_ترکی
#محمدرضا_ترکی
#شاهنامه
#سهراب_کشان
#فردوسی
#رستم
#وطن
#ایران
@faslefaaseleh
ای که امروزت خدا حکم ریاست داده است...
با وجود کوشش بسیار شد دیوار کج
مدّتی شد کارهای مملکت بسیار کج
با حضور کارنشناسان ناشایست شد
خشت اوّل با وجود کوشش معمار کج
گفتهاند از روزگاران کهن این نکته را
تا ثریّا میرود دیوارِ ناهنجار کج
عدّهای پالانکجان دستکج حاکم شدند
میشود دیوار چین زین قوم لاکردار کج
چونکه پالان کسی کج شد بر او باری منه
کی به منزل میرسد وقتی که گردد بار کج؟
زخم ما از تیغ این مستکبران داخلیست
هی نگو شد کار ما از دست استکبار کج
چون وزیری از طریق راستی پا کج نهد
میشود دستان استاندار و فرماندار کج
بار مأمومان شوخ از شیخ کجتر میشود
شیخ وقتی میگذارد طرّۀ دستار کج
ای که امروزت خدا حکم ریاست داده است
آستین خالی کن از یاران همچون مار کج
راستی را پیشه کن، از راستان یاری طلب
تا نگردد کارت از این چرخ کجرفتار کج
راستیّ خطکش از پرگار کجراهان مجوی
طبق عادت تا قیامت میرود پرگار کج
واقعیّت را بباید دید و از پندار رست
میشود تصویر در آیینۀ پندار کج
از کسانی که به فکر جیب خویشاند الحذر
الفرار از سایهها وقتی که شد دیوار کج
از خدا یاری طلب، با تیغ تیز معدلت
راست کن هرجا که دیدی بیمحابا کار کج
#محمد_رضا_ترکی
#محمدرضا_ترکی
@faslefaaseleh
ای هیئتیان
شد ماه عزا و مقتل شاه شهید
از کربوبلا نسیم اندوه وزید
داریم همه ارادت و عشق به او
داریم از آستان او چشم امید
جز فاصله دارید به دو ماسک نیاز
امسال اگر به هیئتی پای نهید
کاری نکنید کینهتوزان گویند
هیئت شده کانون کرونای پلید
یا اینکه خدانکرده بیمار شوید
مجبور شوید دست از جان بکشید
هرکس نکند رعایت این شرط امسال
دادهست بهانه دست یاران یزید
ای سینهزنان گناهتان بخشوده
ای هیئتیان ثوابتان باد مزید!
#محمد_رضا_ترکی
#محمدرضا_ترکی
#محرم
#هیئت
#عزاداری
#کرونا
@faslefaaseleh
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
تنش عطر تشهّد دارد و انگار میروید
به لبها ورد و تسبیح نماز آخرش تازه
نپوسیده به پیشانیّ او سربند یا زهرا
به روی لب تو گویی ذکر حیدرحیدرش تازه
من و تو دیرگاهی مرده و گندیدهایم امّا
یکی برگشته از میدان که جسم پرپرش تازه
چه معصومانه لبخندیست بر لبهای او، گویی
که میخندد به روی مادر غمپرورش تازه
و مادر در بغل او را کشیده نوحه میخواند
به میدان آمده گویی علیّاکبرش تازه
دل بیباوران خاک هرگز میکند باور
پس از چندین و چندین سال مردی باورش تازه؟!
زمان هم غبطه خواهد خورد بر آن خاک عطرآگین
که دربر میکشد آرام همچون دلبرش تازه
#محمد_رضا_ترکی
#محمدرضا_ترکی
#شهید_محمدرضا_شفیعی
@faslefaaseleh
نغمه
رنج سفر از توان و توش تو گذشت
خطّ خطر از نقطۀ جوش تو گذشت
چون نغمۀ ناشنیدهای، در هربار
مرگ آمد و از کنار گوش تو گذشت!
#محمد_رضا_ترکی
#محمدرضا_ترکی
#مرگ
#انسان
#رباعی
@faslefaaseleh
حکیمی ادیب و دانشکدۀ ادبیّات
مرحوم محمّدرضا حکیمی در دوران نوجوانی ما اسطورهای دستنایافتنی بود؛ اسطورهای نزدیک به شریعتی. برخی کتابهای او را، مثل بعضی کتابهای شریعتی از بس خوانده بودیم از بر شده بودیم. نثر او بهراستی پیراسته و برانگیزاننده و خیالانگیز بود و به دلیل صراحت شگفتانگیز آن که در آن روزگار بیمانند بود، خبر از شهامت و شجاعت نویسنده میداد. او از معدود قلمهایی بود که بیمحابا از ساواک و داغودرفش آن نام رهبر نهضت را عریان و آشکارا میبرد.
او از نسل ادیبان خراسانی بود و در محافل شعر آن سرزمین بالیده بود. به نظر میآمد که بیشتر به نثر علاقه دارد، امّا دیوان او که سالها بعد منتشر شد، نشان داد که در شعر نیز سبک و شیوۀ خود را دارد.
بعد از انقلاب، به اتّفاق کسانی مثل مرحوم طاهره صفّارزاده "حوزۀ اندیشه و هنر اسلامی" را پایه گذاشت که بعداً حوزۀ هنری نامیده شد. در سالهای آغاز انقلاب و فعّالیّت رادیو، نوشتههای حکیمی از متونی بود که بهفراوانی از این رسانۀ بسیار مهمّ آن روزگار پخش میشد.
حکیمی روابط علمی خوبی از قدیم با دانشکدۀ ادبیّات دانشگاه تهران و برخی از استادان آنجا داشت. در همان سالها از او دعوت کرده بودند که به عنوان استاد مدعوّ در گروه فارسی تدریس کند، طبعاً هجوم پرشور دانشجویان به این کلاس برای ساواک قابل تحمّل نبود. گارد دانشگاه بلافاصله محل را محاصره کرده بود و قصد دستگیرکردن استاد و دانشجویان را داشت که دانشجویان به لطایفالحیل توانسته بودند استاد را نجات بدهند. کلاس هم برای همیشه تعطیل شده بود.
متأسّفانه دانشکدۀ بعد از انقلاب هم هیچوقت به سراغ حکیمی نرفت.
حکیمی معمولاً به کتابخانۀ مرکزی و دانشکدۀ ادبیّات سر میزد. یکبار ایشان را دیدم که تنها روی پلّههای روبهروی در ورودی دانشکده نشسته است. جلو رفتم و سلامی کردم و کسب اجازهای برای نشستن که مقدّمهای شد برای گفتگویی طولانی و متنوّع. در بین صحبتها اذان گفتند.
تصوّر میکردم که آقای حکیمی اگر فقیه نباشد، محدّث که هست و لابد مقیّد به نماز اوّل وقت است، امّا برخلاف تصوّر من گویا فقط نام امام جماعت را پرسید و به صحبتهایش ادامه داد. شاید آن امام جماعت را قبول نداشت یا عذری داشت و یا براساس مشرب قلندری نمیخواست زهدی فروخته باشد.
#محمد_رضا_ترکی
#محمدرضا_ترکی
#محمدرضا_حکیمی
#ادیب_خراسانی
@faslefaaseleh