کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا
برش 7⃣2⃣
● ساخت دستشویی صحرایی
❁همه ی فرماندهان ما بدون این که کسی دستور بدهند خودشان برای انجام امور رزمندگان پیش قدم می شدند. شهید سعادتخواه هم که جانشین گردان و جانشین شهید مجدی بود از این امر مستثنی نبود، ایشان هم پا به پای نیروها به ساخت و استقرار دستشویی صحرایی کمک کرد و بقیه بچه ها با دیدن این عزیزان، خود جوش پای کار آمدند.
●صف اول نماز
❁برای آغاز نماز جماعت لحظه شماری می کرد. فرقی هم نمی کرد نماز صبح یا مغرب و یا ظهر باشد. همیشه جزو اولین نفرات حاضر در صف اول نماز بود و خود را به ذکر گفتن تا شروع نماز مشغول می کرد.
ایشان هم از جمله کسانی بودند که مصداق شعر برادر عرفان پور نبود، بلکه مخالف آن بود. صف اول را نه برای شهرت بلکه برای ثواب بیشتر انتخاب می کرد. اصلا شاید این عزیزان می دانستند قرار است بپرند به همین خاطر دنبال جمع آوری بیشترین توشه از این دنیا که مزرعه آخرت هست بودند و چه عملی از نماز بهتر است؟ آن هم نمازی که اول وقت وصف اول جماعت باشد.
ادامه دارد...
{شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین #نبل و #الزهرا سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... }
برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید
@jamandehazsoada
یا با شماره زیر در واتس اپ پیام دهید
09168900248
➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇
[🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
نقاشی شن فاتحان نُبُل و الزهرا
بهش میگم نُبُل درست کن
میگه خراب میشه😂😂
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا
برش 8⃣2⃣
شهید علی محمد قربانی
●دانشگاه امام حسین(ع)
❁وقتی به دانشگاه امام حسین (ع) رسیدیم، بعد از گرفتن دی ان ای بچه ها، کار تقسیم نیروها انجام شد. هرکس فرمانده ی خود را شناخت. من هم نیروی شهید علی محمد قربانی شدم. همه را صدا کردند گفتند به صف بنشینید. پس از دادن پلاک های هر نفر وثبت آنها، شروع کردند اسامی را خواندن که این نفرات الان سوار هواپیما می شوند و ما بقی با هواپیمای بعدی می روند! همین کافی بود که دلهره به جان نفرات بیفتد، نکند آنهایی که نامشان خوانده نشد را نبرند تا اسمم را خواندند با ذوق فراوان بلند شدم و رفتم.
●چرا نیامدی گروهان ما؟!
❁رفتم و رسیدم و مارا در گروهان دوم با فرماندهی برادر منصوری قرار دادند. روز بعد شهید قربانی وسایر نفرات آمدند و آنها شدند گروهان ویژه و من فکر می کردم گروهان ویژه یعنی دل خطر و خط مقدم،غصه خوردم که چرا در آن گروهان نیستم. چند باری هم سعی کردم که جا به جا شوم ولی چون تکلیف بود و دستور، زیاداصرار نکردم و خیر را در آنچه اتفاق افتاده بود می دیدم. یک بار با شهید رو در رو شدم، گفت: چرا گروهان ما نیامدی؟! گفتم:دست من نبود، من دوست داشتم و دارم بیایم. اگر صلاح می دانید بفرمایید، در خدمت هستم.نمی دانم شاید منظورش این بود که اگر پیش ما بودی به شهادت نزدیک تر بودی!
ادامه دارد...
{شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین #نبل و #الزهرا سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... }
برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید
@jamandehazsoada
یا با شماره زیر در واتس اپ پیام دهید
09168900248
➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇
[🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا
برش 9⃣2⃣
● شستن لباس در هوای سرد
❁ هوا در شیخ نجار آن قدر سرد بود که آبی که روی زمین ریخته شده یخ زده بود. در این فضای سرد، یک فرمانده و مدیر لایق و انقلابی با دستان خودش در یک تشت شروع به شستن لباس هایش کرد.شکستن خود و خودرا ندیدن، شاید اولین مرحله سیر الی الله باشد و این امر میسر نمی شود جز به جایگاه های خود فریفته نشدن.
❁ایشان مدیر بانک انصار استان و اکنون نیز فرمانده گروهان بود. سال ها در دفاع مقدس جنگید و نمی دانم ایا جانباز بود یا نه، ولی قسمتش شهادت در دفاع از مقدسات اسلامی بود و به قول آقا امام خامنه ای، بر اساس روایات، اجر دو شهید را برد.
●فرمانده،مدیر و رفیق
❁بین فرماندهان گروهان ها که می دیدم آنچه به نظر می آمد این بود که مدیریت بهتر را شهید قربانی دارد. با نیروها با سن و سال مختلفت رفیق بود. برنامه ی ورزشی، تفریحی، آموزشی،عبادی و... را برای نیروهایش انجام می داد من آنجا نمونه ی بارز یک فرمانده و مدیر موفق را دیدم.
ادامه دارد...
{شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین #نبل و #الزهرا سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... }
برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید
@jamandehazsoada
یا با شماره زیر در واتس اپ پیام دهید
09168900248
➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇
[🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا
برش 0⃣3⃣
•شهید مجید محمدی
●نماز شب
❁قبل از نماز صبح بیدار بود و به تهجد شب مشغول می شد. هرچند بین ما و گروهان ویژه که ایشان عضوش بود یک کارتن پلاست فاصله بود ولی از ظواهر امر متوجه می شدم او بیدار و مشغول نماز شب است.
●پدری دلسوز و نماز صبح
❁از ظواهر امر بر می آمد که شیخ شهید ما اهل نماز شب بودند و آن ظواهر این بود که وقت نماز صبح با صدایی که معلوم بود مدتی است که از زمان بیدار شدنش گذشته بچه ها را مثل پدری دلسوز که مراقبت از نماز فرزندانش برایش مهم است صدا می زد. مهدی مهدی . محمد محمد،... یک به یک بچه هایی که خواب بودند را با تکرار اسمشان صدا می زد و می گفت وقت نماز صبح است بیدار شوید.
●مخفی کردن روحانی بودنش
❁در دوران دفاع مقدس هم نیروهایی بودن که طلبه بودن خود را مخفی می کردند چرا که تصورشان این بود اگر کسی بداند دیگر آنها را برای مبارزه به عملیات ها و یا خط مقدم نمی برد. استاد دانشگاه و روحانی جلیل القدر مجید محمدی هم استاد بودنش و هم روحانی بودنش را مخفی کرده بود و شاید عده ی کمی می دانستند ایشان روحانی است .
❁من که بعد از شهادتش متوجه شدم!
وقتی کنار عزیز رزمنده ای می نشست و گوش می داد، آن قدر متواضع بود که انگار او شاگرد و کنار استاد نشسته است. در حالی که در واقع برعکس بود.
ادامه دارد...
{شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین #نبل و #الزهرا سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... }
برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید
@jamandehazsoada
یا با شماره زیر در واتس اپ پیام دهید
09168900248
➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇
[🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
جانباز مدافع حرم مرحوم سید منصور حسینی و جانباز مدافع حرم مرحوم علیرضا شهربانوزاده ، هر دو از فاتحان شهرک های شیعه نشین نبل و الزهرا بودند .
ان شاء الله جلد دوم کتاب فاتحان نبل و الزهرا چند داستان جدید اضافه خواهد شد که در خصوص این دو بزرگوار نیز خواهد بود
پینوشت: راوی کتاب پشت سر مرحوم شهربانو زاده است
این عکس زمان اعلام فوت فرزند کوچک مرحوم سید منصور حسینی است در منطقه شیخ نجار سوریه
➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇
[🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
مرحوم جانباز مدافع حرم شهربانوزاده در کنار جهنمی های غنیمت گرفته شده از داعش
➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇
[🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]