هدایت شده از بافتار
فاطمه عارفنژاد یکی از شاعران پرکار در طول یک سال اخیر بعد از طوفانالاقصیست که بیش از ۶۰ شعر برای فلسطین سروده است. برخی از این شعرها، در واکنش به شهادت فلسطینیهای هنرمند، امدادگر و رزمنده سروده شده است. یکی از همین سرودهها، به لبخندهای شهید «رزان النجار»، دختر امدادگر فلسطینی تقدیم شده است که توسط رژیم اشغالگر قدس به شهادت رسیده است. این چهارپاره از زاویهدید اول شخص و از منظر چشم این دختر امدادگر، فلسطین و دردها و درمانها را توصیف میکند. وجه بارز این چهارپاره با دیگر اشعاری که درباره پرستار سروده شده، کنار هم قرار گرفتن نگاه دینی و مجاهدانه به کار پرستاری در کنار نگاه شاعرانه و قهرمانانه به این شغل است. عارفنژاد با وجود توصیفهای لطیف، محدود به نگاه عاطفی نیست و از زیست مجاهدانهٔ «رزان النجار» غافل نمیشود. او حتی به کلمات و اصطلاحات پزشکی و پرستاری، زاویه دیدی توحیدی داده است. مثلاً از روپوش سفید پرستاری، معنای روسفیدی به سبب شهادت را بیرون میکشد. یا «سورهٔ حمد» نسخه میپیچید و «قرص خورشید و ماه» را در مشت آن پرستار میبیند:
«مینشینم کنار زخمیها
قرص خورشید و ماه در مشتم
سورهٔ حمد نسخه میپیچم
همهٔ هفت آسمان پشتم».
در این نگاه، رزان، یک دختر رهاشده در غم و غصه نیست. بلکه مبارزی است که باوجود تمام سختیها و دردهای بیمرهم و بیدارو، پشتش به خدا گرم است. او حتی در این شعر با مرگش، تمام نمیشود و باز عشق او به فلسطین و مردمش در جریان است و حتی دستش بازتر است:
«زندهام،پس ادامه خواهد داشت
کار امدادی نفسگیرم...
من هنوز عاشقانه میجنگم
من هنوز عاشقانه میمیرم».
در این فرسته، به مناسبت ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار، سراغ سرودهای دربارهٔ یکی از ادامه دهندگان راه ایشان رفتهایم. دیدیم چه کسانی بهتر از زنان مبارز فلسطینی ادامهدهنده راه این بانویند. این سروده بهنوعی میتواند زبانحال هرکدام از پرستاران و امدادگران و دکترهای حاضر در لبنان و فلسطین باشد.
پینوشت: رزانالنجار پرستار ۲۱ ساله، در سال ۲۰۱۸ در تظاهراتی با نام «راهپیمایی بزرگ بازگشت» که توسط مردم غزه به راه افتاده بود، با شلیک مستقیم گلوله با زبان روزه شهید شد درحالیکه لباس سفید پرستاری به تن داشت و درحال نجات زخمیها بود.
🔺رسانه بافتار
🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
فاطمه عارفنژاد
فاطمه عارفنژاد یکی از شاعران پرکار در طول یک سال اخیر بعد از طوفانالاقصیست که بیش از ۶۰ شعر برای
با سپاس ویژه از #بافتار که همیشه پنجرههای تازهای باز میکند 🇵🇸🌿
41.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 علیمحمد مؤدب، شاعر و مدیرعامل مؤسسه شهرستان ادب: در روزهای سخت این نبردهای شگفت در سال گذشته، خیلی از روزها نه فقط من بلکه خیلی از دوستانی که اهل نوشتن بودند، جز بهت و سکوت نمیتوانستند کاری بکنند. واقعاً آدم حیرت میکرد از میزان جنایتها و خیلی وقتها همه ما مبهوت بودیم و مانده بودیم از نوشتن و گفتن. در دل این وقایع دختر عزیزمان خانم عارفنژاد این توفیق را داشت که زبان شاعران ما باشد و توانست این شعرهای درخشان را بنویسد.
🔻 مؤدب با اشاره به سن کم فاطمه عارفنژاد، ادامه داد: به نظر نمیشود به شعر خیلی تقویمی نگاه کرد و سن و سال شاعر را به میان آورد. چون گاهی وقتها حوادث روزگار یک جایی به شاعر میرسد و با شعر دیدار میکند. ممکن است شاعری در سن کم لحظات ماندگاری از تاریخ معاصر را و تاریخ زندگی خودش را تبدیل به شعر کند. این کاری است که خانم عارفنژاد در این شعرها کردند و تاریخ مهمی از روزگار ما را تبدیل به اثر ادبی کردند.
🔻وی عاطفه ناب و پر از صدق عارفنژاد در این شعرها را ویژگی مناسب برای ترجمه دانست و گفت: خیلی از شعرهای این کتاب چون با عاطفه ناب گره خورده و شعر پر از صدق عاطفی است، در ترجمه هم جوهر خودش را از دست نخواهد داد.
_ ادامه گزارش:
mehrnews.com/news/6273727
#در_رکاب_صبح
@Aftabgardan_ha
@fatemeh_arefnejad
هدایت شده از مرکز آفرینش های هنری بسیج استان قم
🔰شعرنگاره
▪️شاعر: فاطمه عارف نژاد
◽️مرکز آفرینش های هنری
معاونت فرهنگی بسیج استان قم
☫ در نشر هنر انقلاب اسلامی سهیم باشیم.
#سید_حسن_نصرالله
#وعده_صادق_۳
📎نشانی "مرکز" در ایتا:
@mafarineshha
64.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 محمدامین اکبری، شاعر و مدیر دفتر دفتر نشر شهرستان ادب، با بیان اینکه نسخهای که امروز رونمایی میشود نسخه نهایی کتاب نیست و حداقل پنج غزل دیگر به این کتاب اضافه خواهد شد، گفت: خانم عارفنژاد نو به نو درباره اتفاقات و حوادث جبهه مقاومت شعر میگوید و بعد از اینکه مجوز این کتاب در اداره ارشاد نهایی شد، ایشان چند غزل دیگر هم نوشتند که حیف است در این کتاب نباشد. به همین دلیل نسخه نهایی کتاب تا دو سه هفته دیگر با اضافه شدن غزلهای جدید منتشر خواهد شد. از ویژگیهای این کتاب این است که ما با خواند شعرهای آن میتوانیم ببینیم که در یک سال گذشته بر شاعر این شعرها چه گذشته است. چه حالاتی را طی کرده، کجا گریه کرده، کجا افتخار کرده. و کجا در دلش امید زنده شده و خواسته این امید را در شعرش منعکس کند.
🔻اکبری با بیان اینکه «شعرهای این مجموعه برآمده از سنت ادبی ما، یعنی تغزل است»، ادامه داد: کاملاً مشخص است که این شعرها را یک فارسیزبان گفته و از دل یک سنت ادبی برآمده است. یعنی آن سنت تغزل را حفظ کرده است. شعرها در این کتاب فقط در قالب غزل نیستند، بلکه یک تغزل شاعرانه هستند. همانطوری که خودشان میگویند:
تو غزلها را حماسی خواندی و رفتی به میدان
تو لباس رزم پوشاندی به شعر عاشقانه
_ ادامه گزارش:
mehrnews.com/news/6273727
#در_رکاب_صبح
@Aftabgardan_ha
@fatemeh_arefnejad
بغضاند اگرچه، آخر سر گریه میکنند
ماه و ستاره، وقت سحر گریه میکنند
یک چله شد که قاصدکانِ پریدهرنگ
در باد، پابهپای خبر گریه میکنند
با یاد آن مزار غریبانهای که نیست
در کوچهها گذر به گذر گریه میکنند
باران میآید و به گمانم فرشتهها
نمنم به حال و روز بشر گریه میکنند
با من هزار و چند غم نورسیده هست
در من هزار و چند نفر گریه میکنند
بی تو یتیم شد همهٔ شهر، مردمت
انگار در عزای پدر گریه میکنند
فرماندهان فاتح میدان هنوز هم
با عکسهات کنج مقر گریه میکنند
این ابرها به باور طوفان رسیدهاند
با خشم رعدوبرق اگر گریه میکنند
یک روز سهم ما همه خندهست و دشمنان
در هایوهوی «أین مفر؟» گریه میکنند
#فاطمه_عارفنژاد
#لبنان | #فلسطین | #مقاومت
@fatemeh_arefnejad
هدایت شده از تلک الایام
#از_این_پیرهن_ها…
سر آورده اند و صدا می فروشند
چه بازار شامی چها می فروشند
شلوغ است بازار و نزدیک افطار…
دکان دارها ربنا می فروشند
جلوتر بساطی ست از بت تراشی
و خدام کعبه خدا می فروشند
حراج است کفر و حراج است ایمان
نکاح و جهاد و دعا می فروشند
عزیزی ولی حیف قدر تو این نیست
تو را می خرند و تو را می فروشند
سرم گرم بود و نمازم قضا شد
چقدر این دکانها ادا می فروشند
::
تو ای زخم کهنه که در بوریایی
تو ای زخم تازه که در بوریایی
از این پیرهن ها کجا می فروشند؟
خرداد ۱۳۹۳ آنکارا
#حسن_بیاتانی
#از_دوشنبه_تا_جمعه
http://2to7.persianblog.ir/post/26/
@telkalayyam
کابوس، خون، جنازه… صدا:
«زندهام هنوز
از کشتنم چه سود تو را؟ زندهام هنوز
من چشم در برابر چشمم، نگاه کن!
از هر نظر در آینهها زندهام هنوز
پاشو! تمام شهر پر از ردپا شده
دنبال من بگرد، بیا! زندهام هنوز
پیچیده در طلوع هزاران هزار کوه
پژواک یک صدای رسا: زندهام هنوز
حاشا! من و محاصره؟ طوفان و قید و بند؟
در خاک خود رهای رها زندهام هنوز
در جنگ با تمام قوا پیش میروم
اینک که با تمام قوا زندهام هنوز
یحیی شدم، به اذن خدا زنده میکنم
احیا شدم، به فضل خدا زندهام هنوز
زل میزنی به تیر خلاص و به رد خون
میپرسی از خودت که چرا زندهام هنوز؟
من تیغ انتقامم و در باد شعلهور
چشمانتظار مرگ شما، زندهام هنوز»
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین | #لبنان | #مقاومت
@fatemeh_arefnejad
📣 #اطلاعیه
معاونت فرهنگی-تبلیغی بنیاد فرهنگی امامت با همکاری «کنگره شعر زیر یک سقف» برگزار میکند؛
3️⃣ سومین نشست شاعرانه #مدح_امیر_بانوان
🏴 در سالروز شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها
✔️ صبح شعر فاطمی «بیت سوخته» (ویژه بانوان)
▪️با سخنرانی دکتر دزفولی
▪️با اجرای: دکتر عاطفه خرمی
◾️ شعرخوانی شعرای ارجمند:
شهربانو طوسی
فاطمه نانیزاد
اعظم سعادتمند
عارفه دهقانی
بشری صاحبی
فاطمه عارف نژاد
مینا شیرخان
فائزه امجدیان
راضیه جبه داری
محدثه آشتیانی
عاطفه جوشقانیان
🔳 ابتدای برنامه، ضیافت صبحانه مهمان سفره کرامت حضرت زهرا سلام الله علیها هستیم.
🗓زمان: صبح روز شهادت
پنجشنبه پانزدهم آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۹:۳۰
🏢 مکان: قم، بنیاد فرهنگی امامت
🆔 @Bonyad_Emamat
🆔 @emamateradat
نگاه میکنی و آه… ناگهان رفتهست
همین که پلک بههم میزنی، زمان رفتهست
خیال خاک به گل قد نمیدهد دیگر
که باغ از نفس افتاده، باغبان رفتهست
نبوده طاقت ماندن که آن اجابت محض
به رغم زمزمههای «بمان! بمان!» رفتهست
از آن تراکم تاریکِ کهنه، در دل شب
خدای من! چه بر آن روشنِ جوان رفتهست؟
غروب کرده و گنجشکها نمیخوانند
چه جای حوصله؟ جان از تن جهان رفتهست
چقدر اشک که بی او چکیده روی زمین
چقدر آه که با او به آسمان رفتهست
عبور کرده و پشت سرش به سمت بهشت
هزار قافله غربت دوان دوان رفتهست
اگر به مصلحتی، روضهها نشد مکشوف
نگو که خاطرهٔ کوچه یادمان رفتهست
دویدهایم که شاید به کربلا برسیم
دریغ اگر که بگویند کاروان رفتهست…
#فاطمه_عارفنژاد
@fatemeh_arefnejad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تویی و عاشقانت… مثل آنها میشوم من هم؟
کجا؟ کِی؟ آخرش اهل تماشا میشوم من هم؟
کنار کوهها، دریاچهها، گنجشکها، گلها
در آغوشت _در این بیانتها_ جا میشوم من هم؟
شبیه شوکت امواج، آبی میشود روحم؟
شبیه شهرت پروانه زیبا میشوم من هم؟
اگر پلکی از اندوه غریبم چشم برداری
شبیه مردگان در قبر، تنها میشوم من هم…
مرا از خود نران ای نور چشم صبح! ای روشن!
بتابی بر شبم، یکباره فردا میشوم من هم
نسیم آن لحظه که نیت کند آغاز رفتن را
کنارش یاعلی میگویم و پا میشوم من هم
میافتم از بلند ابرها و میدوم با رود
به آن سمتی که میگویند دریا میشوم من هم
غرور سنگها را میشود من بشکنم روزی؟
غم آیینهها را اربا اربا میشوم من هم؟
به اشک و خون وضو میگیرم اما ماندهام آخر
طهارت میشود سهمم؟ طهورا* میشوم من هم؟
#فاطمه_عارفنژاد
* سیده طهورا حسینی از شهدای جنگ اخیر لبنان
@fatemeh_arefnejad
شعری بخوان که زمزمهٔ غنچهها شود
فالی بزن که بخت گل سرخ وا شود
بشکن سکوت برفی ده را به خندهای
باید دوباره کوچه سراسر صدا شود
از پشت پرده رد شو که با شوق دیدنت
راز نگاه پنجرهها برملا شود
یلداست! دانهدانه به هر خانه سر بزن
تا محفل انار برایت بهپا شود
حرف از کم و زیاد جهان شد، اراده کن
یکباره جای شادی و غم جابهجا شود
عطر تو میوزد همهجا و بعید نیست
گلدان یاس هم به جنون مبتلا شود
مهتاب شیشه شیشه سرک میکشد که کاش
با چشمهای روشن تو آشنا شود
شاید به یمن پاقدمت سالهای سال
هر عاشقی مسافر این روستا شود
کاشی به کاشیاش غزلی سبزآبی است
روزی اگر به یاد تو مسجد بنا شود
#فاطمه_عارفنژاد
@fatemeh_arefnejad
هدایت شده از فاطمه عارفنژاد
تابیدی و به مهر تو جان آفریده شد
پلکی زدی، زمین و زمان آفریده شد
از تار و پود معجر تو پایههای عرش
از چین چادر تو جهان آفریده شد
از خردههای خوان تو در هفت آسمان
منظومههای خرد و کلان آفریده شد
عشقت دوید در رگ بیمایهٔ حیات
در قلب زندگی ضربان آفریده شد
پنهان میان فطرت یاس و بنفشهها
گل کرد خندههات و جنان آفریده شد
آراستت خدا به هزاران هزار حسن
تاجی برای فخر زنان آفریده شد
او فاطر است و فاطمهای تو! خدای من!
با تو چه رازها که عیان آفریده شد
دیدند و دیدهایم که با حب و بغض تو
معیار هرچه سود و زیان آفریده شد
تا سرنوشت تیرهٔ آدم چه میشود
چشمان روشنت نگران آفریده شد
آنقدر رنجهای زمین را گریستی
تا چشمه چشمه رود روان آفریده شد
اهل گناه راه نجاتی نداشتند
سوی تو آمدند، امان آفریده شد
از خاک بینشان تو ای آسمانترین!
در راه دوست سنگ نشان آفریده شد…
#فاطمه_عارفنژاد
@fatemeh_arefnejad
مریم؟ شقایق؟ یاس؟ نیلوفر؟
زیباتر از اینهاست، زیباتر
خوشبوترین: در دامنش ریحان
جاریترین: یک چشمه از کوثر
گاهی بخوانش سیب، سیبی سرخ
گاهی گلاب تازۀ قمصر
از چشمهایش شعر میبارد
روی خطوط خالی دفتر
در هفت سال تشنگی، باران
در هفت دور تشنگی، هاجر
در خندههایش شور رستاخیز
در گریههایش یادی از محشر
عشق است اسم اعظمش امّا
در خانه، نام کوچکش، مادر
#فاطمه_عارفنژاد
#شبانماه
@fatemeh_arefnejad
May 11