eitaa logo
منبرک فاطمی
6.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
993 ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز ✔️ هدیه به مادرم @a_f_133 🔺فهرست و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
http://fatemi24.ir/?p=2613 👆 سیره پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه و آله http://fatemi24.ir/?p=2597) 👆 استقامت در سیره پیامبر اعظم http://fatemi24.ir/?p=2591 👆 اصول اخلاقی پیامبر در قرآن http://fatemi24.ir/?p=2586 👆 گوشه‌ای از اخلاق پیامبر اسلام http://fatemi24.ir/?p=2584 👆 گوشه ای از ابعاد معنوی پیامبر(ص) http://fatemi24.ir/?p=2576 👆 خصوصیات پیامبر اکرم(ص) در قرآن http://fatemi24.ir/?p=2062 👆 اخلاق در سیره عملی پیامبر http://fatemi24.ir/?p=2029 👆 نحوه ارتباط شیطان با امت پیامبر http://fatemi24.ir/?p=1581 پیامبر اعظم(ص)عدالت اجتماعی 👆 https://eitaa.com/fatemi5/2035
ز هجران تو اشک من روان شد زبان درد من آه و فغان شد تو رفتی و پس از تو ای پدرجان علی تنهاترین مرد جهان شد الا ای قبله‌گاه آرزویم نشسته بغض داغت در گلویم اگرچه چشم خود را بسته‌ای باز تبسّم می‌کنی بابا به رویم پری بشکسته چون پروانه دارم چو شمعم گریه‌ی مستانه دارم برای گریه از هجران رویت میان بیت‌الاحزان خانه دارم سیدهاشم وفایی @deabel
بوی غم می رسد انگار... دلم می ریزد اشک از دیده ی غمبار حرم می ریزد از نگاهِ نگران، برق اِلَم می ریزد خوب پیداست که باران ستم می ریزد آه آرامش زهراست به هم می ریزد یا... قرار است که پیغمبر اکرم برود سایه ی خنده از این گلکده کم کم برود مهربانی که برای همه همچون خورشید نور از خنده ی لب های ترش می بارید از گرفتاری امّت به جزا می ترسید روز و شب در پی ارشاد بشر می گردید مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید در دلم شور عجیبی ست، نمی دانم چیست؟! در گلو بغض غریبی ست، نمی دانم چیست؟! دخترت زار به سر می زند ای وای دلم بر دلم غصه شرر می زند ای وای دلم پدرم حرف سپر می زند ای وای دلم حرف از داغ پسر می زند ای وای دلم دل بریدن ز تو بابا به خدا آسان نیست بعد تو واسطه ی وحیِ خدا با ما... کیست؟ این جوان کیست...؟ که از دیدن رویش در دل غصه وارد شده و خنده ز لب شد زائل آه یا رب شده انگار صبوری مشکل گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل با اجازه... بگذارید بیایم داخل با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد پرده از صورت پوشیده ی خود یک سو زد مژده ای رحمت رحمان! که سحر نزدیک است ای رسول مدنی! صبح سفر نزدیک است شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است به علی نیز بگو... روز خطر نزدیک است وقت برپا شدن آتش در نزدیک است پدر آماده ی رفتن به سماوات، ولی... نگران است برای غم فردای علی... تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد آه از سینه ی افلاک برآمد... فریاد به علی فاطمه را باز امانت می داد داشت اما خبر از قصه ی زهرا، ای داد این همه بی کسی ای وای سرم... درد گرفت دل سرشارِ غم و شعله ورم... درد گرفت او زِ فردای حسین و حسنش داشت خبر از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر از غم حیدرِ خیبر شکنش داشت خبر از حسین و بدن بی کفنش داشت خبر اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد مجتبی روشن روان @deabel
ای در هوای ماتم تو عرش، سوگوار ای در غم تو چشم سماوات، اشکبار اسلام در مصیبت تو می شود یتیم دین در فراق روی تو بی تاب، بیقرار ما را در اوج گنبد خضرای خود ببر تا روی گنبدت بنشینیم چون غبار هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی رود چشمی که شد ز ماتم تو ابر نوبهار رفتی و از مدینه ی تو رفت دلخوشی کوچید مرغ عشق و محبت از آن دیار سر زد پس از تو ای به همه خلق مهربان از امت تو آنچه نمی رفت انتظار هرچند از تو غیر محبت ندیده بود اما به اهل بیت تو بد کرد روزگار گلچین رسید و بعد تو خشکید پشت در یاسی که مانده بود ز باغ تو یادگار گر می گرفت آتش کینه به خانه و می رفت سمت پهلوی گل دست های خار آن دست که به بازوی زهرا قلاف زد انداخت دور گردن مولا طناب دار در بین کوچه باز همان دست آمد و دیوار کوچه خون شد و افتاد گوشوار محمدعلي بياباني @deabel
خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن همیشه می زنم صدا ز سوز دل تو را حسن عنایتی دلم شود ز دام غم رها حسن مرا مخواه بیش از این به غصه مبتلا حسن خدا اجازه می دهد چنین دعا کنم حسن که یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» ز دست می روم اگر ز سر مرا تو واکنی ز جمع عاشقانِ با صفای خود جدا کنی خوشم اگر به یک نظر دلم پر از صفا کنی مرا برای نوکریِ خانه ات صدا کنی به پای سفره ی کریم لطف خویش جا کنی به دست خویش لقمه ای دهی به این گدا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» دوباره نوبت عزا، دوباره زمزمه، نوا دوباره غم، دوباره دم، دوباره ذکر مجتبی دوباره بزم خواندن از یل رشید مرتضی دوباره یاد فاطمه دوباره داغ کوچه ها خدا کند که جان دهم به پای روضه ی شما بخواه حاجت مرا ز درگه خدا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» تو آخر عنایتی، من اول گدایی ام تو عشق بی نهایتی و دلبر خدایی ام اسیر دار هیچ کس نشد سر هوایی ام اگرچه دل شکسته ی حسین و کربلایی ام نوشته روی قلب من که مُلک مجتبایی ام تمام فکر و ذکر من تویی همیشه یا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» و فهم بی کسی تو ز فهم من فراتر است کمی ز غصه های تو به عالمی برابر است به گرد قبر خاکی تو آه من کبوتر است مرید مجتبی شدن عنایتی ز حیدر است غلام مجتبی به روز حشر از همه سر است زبان بده بخوانمت به زیر دست و پا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» صفا، وفا، عطا، سخا، ولیّ هر کرم حسن دعای من، دوای من، نوا و شور و دم حسن چه می شود که در بقیع تو زنم قدم حسن؟ مدد نما به لطف حق، امیر بی حرم... حسن! کنیم پرچم تو را به عالمی علم حسن بنا شود به مرقد تو گنبد طلا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» تو حافظ شریعت و تو ناجی امامتی اگرچه خسته ای ولی امیر استقامتی وجودِ جود از تو و تو جوهر کرامتی چه رفعتی، چه رأفتی، چه هیبتی، چه قامتی امید بی کسیِ من به عرصه ی قیامتی ببین صدات می زنم چقدر بی ریا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» مگر تو قدرت و توان حیدری نداشتی؟ چرا به کوچه فرصت دلاوری نداشتی؟ ز کودکی به غیر دیده ی تری نداشتی شنیده ام به معرکه... که یاوری نداشتی بمیرم ای امیر خسته، لشگری نداشتی شکسته شد دلت ز سنگ دست آشنا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» مجتبی روشن روان @deabel
چشم وا كرده شدم دست به دامان حسن مادر افکند مرا در یم احسان حسن روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن از همان روز شدم بي سر و سامان حسن بر جبینم بنويسيد مسلمان حسن دل خود را سر هر بام هوایی نکنم طلب عشق ز هر بي سر و پايي نكنم رو به هر قبله و هر قبله نمايي نكنم پيش هر سفره كه پهن است گدايي نكنم نان هر سفره حرام است به جز نان حسن چه مقامی و چه نامی چه مرامی دارد چقدر لطف به بیمار جذامي دارد خنده در پاسخ آن سائل شامي دارد وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد همه اينها غزلي هست به ديوان حسن آنکه نامش شده احلی من عسل كيست حسن آنكه بخشندگيش گشته مثل كيست حسن معني حي علي خير العمل كيست حسن مرد نام آور پيكار جمل كيست حسن شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن ارث مظلومیت از غربت بابا دارد قد خم ،سینه ی خون ،دیده ی دریا دارد جگری سوخته از زخم زبانها دارد گر بگوییم غریب الغربا جا دارد خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن زهر آمد به سراغش جگرش ريخت به هم جگرش ريخت به هم بال و پرش ريخت به هم زينبش آمد و چشمان ترش ريخت به هم همه ي خاطره ها در نظرش ريخت به هم دل پريشان شده از حال پريشان حسن چقدر سخت گذشته است به او در کوچه چه مراعات نظیریست حسن ،در ، کوچه باز هم خاطره ی گریه و مادر کوچه قاتل جان حسن می شود آخر کوچه کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن (چشم نامرد به ناموس علي تا افتاد) وای بر من زد و بر صورت گل جا افتاد ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد خواست تا پا بشود باز هم اما افتاد شعله ي آه كشد سينه ي سوزان حسن رضا تاجیک @deabel
صبر و شکیبایی به هر دردی روا است جز در غمِ فقدانِ تو ای حضرتِ عشق بعد از تو چشمِ آسمان را خون گرفته شد روز و شب گریانِ تو ای حضرتِ عشق هفت آسمان را در عزای خود نشاندی داد از شبِ هجرانِ تو ای حضرتِ عشق ای گوهرِ شب تابِ باغِ آفرینش آیینه اشک افشانِ تو ای حضرتِ عشق با مویه های یاسِ تو دل همنوا شد این جانِ ما قربانِ تو ای حضرتِ عشق مانده ز بعدت فاطمه در بیتُ الاحزان آن کوثرِ قرآنِ تو ای حضرتِ عشق جاریترین نورِ الهی گشته خاموش حیف از رخِ تابانِ تو ای حضرتِ عشق رفتی علی با فاطمه تنها نشسته بر پیکرِ بی جانِ تو ای حضرتِ عشق معراجِ روحانیِ تو سبز است و روشن جاوید باد ایمانِ تو ای حضرتِ عشق نورِ مبین ات تا قیامت مشعلِ ماست دل در تبِ بارانِ تو ای حضرتِ عشق بعدِ تو زهرا را به جوی خون نشاندند شد اولین مهمانِ تو ای حضرتِ عشق از تشتِ زهر و تشتِ زر زینب گواه است خون بارد از چشمانِ تو ای حضرتِ عشق بر آستانِ مهربانِ تو دخیلم دستِ منو دامانِ تو ای حضرتِ عشق @deabel
مصیبت امام حسن مجتبی(ع) امام مجتبی نوباوهٔ دین گل بستانی از طاها و یاسین فلک زهرجفا در کام او ریخت غم و دردو محن را با هم آمیخت بنوشید نیمه شب تا جرعهٔ آب زآب آتشین دل گشته بیتاب فغان از لعل گوهربار میسفت به ناله با دل افکار میگفت ببین خواهر چه آمد برسرمن زدست نامرادی همسرمن زدست دشمن خانه چه دیدم در این ایام از او چه کشیدم ززهرکین مرا خونین جگر کرد عزیزان مرا بی بال و پر کرد دلم از جور او لبریز خون است غم و درد دلم از حدفزون است برو خواهر خبر کن نور عینم بیاید در برم ایندم حسینم حسین آمد که ای جان برادر چه آمد مر تورا این گونه بر سر بنوشیدم من ازاین کوزهٔ آب دلم گردیده است از زهر بیتاب روم من نزد باب و مادر من مکن افغان عزیزم در بر من حسینم قاسمم را یار می باش تو او را از کرم دلدار می باش به روز ظهر عاشورا حسینم کندجان را فدایت نور عینم بجای من حمایت کن تو از آن شود قربانی خلاق جانان بگوید «خوشنوا»این شعر آخر شهیدان زنده اند الله اکبر محمدحسین محمدی(خوشنوا) @deabel
امام ممتحن شاهی که قدر و جاش فزون از ستاره بود آزرده دل غمین و زمردم کناره بود عمری اسیر محنت و از ظلم همسرش جز صبح و رنج و سوز زمردم کناره بود کردند غصب حق خلافت از آن جناب از آه دل به رونق باطل اشاره بود قربان صبر و حلم تو ای زاده رسول بس طعنه ها ز دشمن دیرین هماره بود نوشید زهر و از ستم دوست شد کباب لخت جگر زسوز درونش شراره بود خونابه ریخت از جگر امدر پیاله ای از سوده ستم جگرش پاره پاره بود بس ناروا شنیدی و بنموده ای تو صبر لعنت به دشمنت که دلش سنگ و خاره بود بربند دفترت که ایا «خوشنوا»بدید زینب درون طشت برادر نظاره بود محمدحسین محمدی(خوشنوا) @deabel
کم گریه کن که گریه امانت بریده است گویا که وقت رفتن بابا رسیده است حق داری از غمش به سرو سینه می زنی چون مثل او کسی به دو عالم ندیده است در روز آخرش چه شده این چنین نبی جز اهل بیت تو زهمه دل بریده است بر روی سینه اش حسنین ناله می زنند اشکش بر ای هر دو زغم ها چکیده است برگو که مرتضی چه شنیده کنار او رنگش چنین زطرح مسائل پریده است اینجا همه برای شما گریه می کنند چون از سقیفه بوی جسارت وزیده است این روزها به پشت در خانه ات مرو گویا عدو که نقشه ی قتلت کشیده است جان حسین و جان حسن جان مرتضی کم گریه کن که گریه امانت بریده است کمال مومنی @deabel
عرضه بداریم یا رسول الله... طاقت نداشتید ببینید... نور دیدگان شما حسن و حسین رو از روی سینه ی شما بلند کنن... اما نبودید ببینید با این گل های شما چه کردند... منو ببخشید یا رسول الله... بعد شما... 🔸از دو طشت آمد نوای شور و شین 🔸گاه از طشت حسن، گاه از حسین 🔸اندر اینجا قلب زینب خسته بود 🔸و اندر آنجا دست زینب بسته بود یا رسول الله... 🔸از دو لب های حسن خون میچکید یا رسول الله... چقدر سفارش کردید... فرمودید حسنم غریبه... یک روز تکه های جگرش داخل طشت در مقابل زینب... 🔸از دو لب های حسن خون میچکید بگم یا نه آی کربلایی ها... 🔸خورد لب های حسین چوب یزید یه روزی هم سر مقدس حسینت داخل طشت در مقابل یزید... هی با چوب خیزران به لب و دندان حسینت میزد... 🔸خورد لب های حسین چوب یزید الا لعنت الله علی القوم الظالمین eitaa.com/roze14
بسم الله الرحمن رحیم... یا رحمن یا رحیم... 🔸ای امت رسول قیامت بپا کنید 🔸لبریز جام دیده ز اشک عزا کنید ایام مصیبت پیغمبر خدا... و از طرفی هم ایام شهادت آقای غریب... کریم اهل بیت امام حسن مجتبی است 🔸در ماتم پیمبر و تنهایی علی 🔸باید برای حضرت زهرا دعا کنید از فردا دیگه ایام تنهایی و غربت امیرالمومنین شروع میشه... دیگه مادرمون زهرای مرضیه یتیم میشه... 🔸داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم 🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم دلت اینجا نباشه... با پای دل بریم مدینه... ای مدینه... عجب روزهایی رو دیدی... 🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم امان از یتیمی ... مثل فردایی پیغمبر خدا در بستر بیماریه... زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر بابا میگرده... هی به صورت زیبای بابا نگاه میکنه... اشک میریزه... میگه بابا جان یا رسول الله خوب میشی بابا... بلاخره از بستر بیماری بلند میشی بابا... خیلی سخته برای خونواده ای... ببینند بابا تو بستر بیماری باشه و... نتونن کاری کنن... هی رسول خدا بیهوش میشدن... هی به هوش می اومدن... بچه ها طاقت نیاوردند... حسن و حسین اومدن... خودشون رو انداختن روی سینه ی پیغمبر... رسول خدا رو در آغوش گرفتند... گریه میکنند... تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از رو سینه پیغمبر خدا بلند کنه... حضرت چشمان مبارک رو باز کردند... فرمودن علی جان... بگذار بچه ها کنارم باشن... بگذار با بچه ها وداع کنم... حسنش رو در آغوش گرفت... حسینش رو در آغوش گرفت... لحظات آخره... دیگه دست های پیغمبر خدا رمق در بدن نداره... هر طوری بود با بچه ها وداع کرد... یکوقت دیدند حضرت آروم آروم چشماشون رو از این دنیا بستند و... راحت شدند... عرضه بداریم یا رسول الله... آقا... شما خیلی در دنیا اذیت شدید... خیلی به شما ظلم کردند... اما لحظات آخر وقتی چشمان مبارک رو‌ باز کردین... یک طرف حسن و حسین کنارتون بودن... یک طرف امیرالمومنین کنارتون بودن... یک طرف هم زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر شما... دل ها بسوزه... برا اون آقایی که لحظات آخر وقتی چشماش رو باز کرد ببینه... و الشمر جالس علی صدره شمر روی سینه حسین هر کجا نشستی صدا بزن... ای غریب حسین... یک نفر دیگه هم اومد کنار ابی عبدالله... خواهرش زینب کبری اومد کنار برادر... اما دیر رسید... از بالای تل زینبیه یه نگاه کرد دید دارن بردارش حسین رو سر میبرن... چکار کنه بی بی زینب، یا الله... دستهاش رو گذاشت روی سر... صدا زد... وا محمدا... واعلیا... یا رسول الله منو ببخشید آقا... چیزی نگذشت... یکدفعه زینب کبری ببینه... زمین و زمان بلرزه در اومد... هوا متغیر شد... نگاه کرد دید... سر حسینش روی نیزه... 🔸سری به نیزه بلند است در مقابل زینب 🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب الا لعنت الله علی القوم الظالمین eitaa.com/roze14
▬📝 @AhkameMazhabi﷽▬ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🌸 ✅مواردى كه شركت در نماز واجب است: 1⃣👈كسى كه يا كرده يا قسم خورده كه همه نمازها يا نماز خاصى را به بخواند، بايد به آن عمل كند، ولى اگر تخلف كند نمازش صحيح است و بايد بدهد. 2⃣👈 اگر كسى مبتلا به در نماز باشد به گونه‏ اى كه اگر بخواهد دست از وسواسى بردارد چاره ‏اى جز شركت در نماز جماعت ندارد، شركت در نماز جماعت بر او است. 3⃣👈اگر پدر يا مادر به فرزند خود امر كند كه نماز را به ‏ بخواند چون اطاعت امر پدر و مادر واجب است، بنا بر احتياط واجب بايد نماز را به بخواند. 4⃣👈كسى كه برخى از يا اذكار نماز را به طور صحيح نمى ‏داند و قدرت بر ياد گرفتن آن دارد، اما وقت نماز شده و فعلاً نمى ‏تواند ياد بگيرد، در اين صورت بايد آن نماز را با بخواند و براى نمازهاى بعدى قرائت نماز را تصحيح نمايد. 📗 : ۱. توضيح المسائل مراجع، م ١٤٢٧ ۲. همان، ج ١، ص ٧٩٧، م ١٤٠٥ و ۱۴۰۵ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
ای مرثیه ها اشک بریزید برایش خون گریه کنید دیده ها بهر عزایش بر مرد غریبی که به خود یارندیده ای حنجره ها روضه بخوانید برایش حتما شده او محترمِ دیدهٔ زهرا هر کس که حسن گشت به لب شورونوایش مظلوم ترین زاده زهرا شده مسموم زهری که بلا گشته ولی گشته دوایش کشتند ولی دست ز کینه نکشیدند تیر است که آید عوض دستِ عطایش در لحظهٔ آخر به برادر نگهش بود چون نیست عزایی به بزرگیِ عزایش حامد آقایی ♦️در مسیربندگی @a_fatemi24