🍃نبض زندگی
شنیدم طبیی حاذق
بر بالین بیماری زار و افسرده حاضر شد.
بیمار، طبیب جوابکرده بود.
حکیمان برای دردش دوایی نیافته بودند.
آن طبیب حاذق که آمد
انگشتش روی نبض بیمار گذاشت
از کسی که محلههای آن شهر را میشناخت
خواست که یکی یکی نام محلهها را
طوری بر زبان بیاورد که بیمار بشنود.
آن مرد شروع کردن به نام بردن.
اوّلی، نه. دومی، نه. سومی هم نه.
نام برد و نام برد تا رسید به نام محلّهای که طبیب گفت: دیگر بس است.
نبض بیمار با شنیدن نام آن محلّه
با هیجان بیشتری میزد.
این یعنی خبری هست در آن محلّه.
طبیب گفت: حالا کوچههای آن محلّه را یکی یکی نام ببر.
آن مرد شروع کرد به نام بردن از کوچهها.
اوّلی نه. دومی نه. سومی هم نه.
نام برد و نام برد تا رسید به نام کوچهای که طبیب گفت: دیگر بس است.
نبض بیمار با شنیدن نام آن کوچه
با هیجان بیشتری میزد.
این یعنی خبری هست در آن کوچه.
طبیب گفت: حالا خانههای آن کوچه را یکی یکی نام ببر.
آن مرد شروع کرد به نام بردن از خانهها.
اوّلی نه. دومی نه. سومی هم نه.
نام برد و نام برد تا رسید به نام خانهای که طبیب گفت: دیگر بس است.
نبض بیمار با شنیدن نام آن خانه
با هیجان بیشتری میزد.
این یعنی خبری هست در آن خانه.
طبیب گفت: حالا اعضای آن خانه را یکی یکی نام ببر.
آن مرد شروع کرد به نام بردن از اعضا.
اوّلی نه. دومی نه. سومی هم نه.
نام برد و نام برد تا رسید به نام کسی که طبیب گفت: دیگر بس است.
نبض بیمار با شنیدن نام آن فرد
با هیجان بیشتری میزد.
این یعنی بیمار، عاشق است
و طبیب هم گفت: درمانش وصال است.
آقا!
امام زمانم
میترسم از این که کسی نبضم را بگیرد و نام تو را ببرد
شرم عاشق نبودن حسابی آبم کرده
آرام آرام دارد تمام میشود توانم
دیگر نمیتوانم بار سنگین عاشق نبودن را تاب بیاورم.
چه کار باید کرد؟
چه قدر باید حسرت خورد؟
دورۀ عاشق نبودنم کی تمام خواهد شد؟
چه خوشبخت است کسی که با شنیدن نام تو
نبضش عاشقانه میزند.
من از نبضی که از کنار نام تو بیهیچ تغییری میگذرد بدم میآید.
مرا ببخش به خاطر این همه نبض بیتغییر.
#بهانه_بودن
🍃🌹🍃
@fatemi222