eitaa logo
منبرک فاطمی
8.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
1.5هزار فایل
🔸 مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان 🔸اهلبیت ومناسبتهامذهبی 🔸احکام کاربردی،پاسخگو 🔸مرثیه و مداحی 🔸عفاف وحجاب 🔸جهادتبیین 🔸فرزندآوری 🔸مهدویت 🔸شهدا 🔸نماز ✔️ هدیه به پدر ومادر،خواهر وبرادرانم @a_f_133 🔺فهرست و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ایثارگری سید باقر شفتی مرحوم سید باقر شفتی، معروف به «حجت الاسلام»، عبادت او زیاد بوده و مناجات عشر را با می خواند و گاهی از گرسنگی غش می کرد. بعد از مدتی فقر، به ثروت رسید. زمانی تهیه کرده بود و برای خانواده خود می‌برد. در بین راه به رسید که از فرط گرسنگی بی حال شده بود و شیر نداشت تا به بچه‌هایش شیر بدهد. ایشان به حال حیوان ترحم کرده و جگر را به آن حیوان می‌دهد. سید باقر گوید: بعد از به آن حیوان وضع مالی او بسیار خوب شد. به حدی که افراد زیادی تحت تکفل ایشان بودند و دارای املاک فراوانی بود که در سال ۱۷ هزار تومان به پول آن زمان می داد. فتحعلی شاه گفت از مالیات شما صرف نظر کنیم. ایشان فرمود این مبلغ را واقعاً نمی گیرید، یا از دیگران زیادی می گیرید؟ فتحعلی شاه گفت: آنچه از شما گرفته نمیشود نسبت به مالیات دیگران می شود و جبران می‌گردد. ایشان نشد و فرمود: من مالیات خود را می دهم. 🔹@fatemi24 🔸@fatemi5 🔹@a_fatemi24
هدایت شده از فهرست
✅در روایت آمده است که امام صادق (علیه السلام) جریانی را نقل کردند که از قول امام کاظم (علیه السلام) و بزرگان دیگری هم آمده است، روایت چنین است: «عن عليِّ بن أبي حمزة قال: كان لي صديقٌ من بني اُميّة فقال لي استأذن لي علي أبي عبدالله عليه السّلام، فاستأذنت له عليه فأذن له، فلمّا أن دخل سلّم و جلس، ثمَّ قال: جعلت فداك إنّي كنت في ديوان هؤلاء القوم فأصبت من دنياهم مالاً كثيراً و أغمضت في مطالبه؟ فقال له أبو عبدالله عليه السّلام: لو لا أنَّ بني اُميّة وجدوا من يكتب لهم و يجبي لهم الفييء و يقاتل عنهم و يشهد جماعتهم لما سلبونا حقّنا، و لو تركهم الناس و ما في أيديهم ما وجدوا شيئاً إلّا ما وقع في أيديهم، قال: فقال الفتي: جعلت فداك فهل لي مخرجٌ منه؟ قال: إن قلتُ لك تفعل؟ قال: أفعل، قال له: اخرج من جميع ما اكتسبت في ديوانهم و من عرفت منهم رددت عليه ماله و من لم تعرف تصدَّقت به و أنا أضمن لك علي الله عزَّوجلَّ الجنّة، قال: فأطرق الفتي طويلاً ثمَّ قال: قد فعلت جعلت فداك، قال ابن أبي حمزة فرجع الفتي معنا إلي الكوفة فما ترك شيئاً علي وجه الأرض إلّا خرج منه حتّي ثيابه الّتي كانت علي بدنه، قال: فقسمت له قسمة و اشتريت له ثياباً و بعثنا إليه نفقة قال: فما أتي عليه إلّا أشهر قلائل حتّي مرض فكنّا نعوده، قال: فدخلت عليه يوماً و هو في السوق قال: ففتح عينه ثمَّ قال: يا عليُّ و في لي والله صاحبك ثمَّ مات فتولّينا أمره فخرجت حتّي دخلت علي أبي عبدالله عليه السّلام فلمّا نظر إليَّ، قال: يا عليُّ و فينا و الله لصاحبك، قال: فقلت: صدقت جعلت فداك هكذا و الله قال لي عند موته» 🔹علي بن حمزه مي گويد: دوست جواني داشتم كه شغل نويسندگي در دستگاه بني اميّه را داشت. روزي آن دوست به من گفت: از امام صادق (عليه السّلام) براي من وقت بگير تا به خدمتش برسم. من از حضرت اجازه گرفتم تا او شرفياب شود، حضرت اجازه دادند و در وقت مقرّر من با او خدمت حضرت رفتيم. دوستم سلام كرد، نشست و گفت: فدايت شوم. من در وزارت دارائي رژيم بني اميّه مسئوليّتي دارم و از اين راه ثروت بسياري اندوخته ام و بعضي خلاف ها انجام داده ام! حضرت فرمود: اگر بني اميّه افرادي مثل شما نداشتند تا برايشان جمع كند و در جنگ ها و جماعات آن ها را همراهي كند، حق ما را غصب نمي كردند! جوان گفت: آيا راه نجاتي براي من هست؟ حضرت فرمود: اگر بگويم عمل مي كني؟ گفت: آري. حضرت فرمود: آنچه از مال مردم نزد تو هست و صاحبانش را مي شناسي به آن ها برگردان و آنچه كه صاحبانش را نمي شناسي از طرف آن ها صدقه بده. من در مقابل اين كار بهشت را براي تو مي كنم! جوان سر به زير انداخت و مدّتي طولاني فكر كرد و سپس گفت: فدايت شوم دستورت را اجرا مي كنم. علي بن حمزه مي گويد: من با آن جوان برخاسته و به كوفه رفتيم. او همه چيز خود و حتّي لباس هايش را به صاحبانش برگرداند و يا صدقه داد، من از دوستانم مقداري پول براي او جمع كردم و لباس برايش خريداري نمودم و خرجي هم براي او مي فرستاديم. چند ماهي از اين جريان گذشت و او شد، ما مرتّب به عيادت او مي رفتيم. روزي نزد او رفتم، او را در حال جان دادن يافتم، چشم خود را باز كرد و گفت: اي علي! آنچه دوست تو ( امام صادق عليه السّلام) به من وعده داد به آن وفا كرد. اين را بگفت و از دنيا رفت. ما او را غسل داده كفن كرده و به خاك سپرديم. مدّتي بعد خدمت امام صادق (عليه السّلام) رسيدم، همين كه حضرت مرا ديد فرمود: اي علي! ما به وعده ي خود در مورد دوست تو وفا كرديم. من گفتم: همين طور است فدايت شوم. او هم هنگام مردن اين مطلب را به من گفت. «وَ لا تَرْكُنوا اِلَي الَّذينَ ظلموا فتمَسَّكُمُ النّارُ»؛ و به ستم‌پیشگان [مشرک‌] گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید و در برابر خداوند سروری ندارید، و یاری نیز نخواهید یافت 🔹@fatemi24 🔸@fatemi5 🔹@a_fatemi24
# کمک_به_ظالم_در_بیان امام صادق علیه السلام ✅در روایت آمده است که امام صادق (علیه السلام) جریانی را نقل کردند که از قول امام کاظم (علیه السلام) و بزرگان دیگری هم آمده است، روایت چنین است: 🔻«عن عليِّ بن أبي حمزة قال: كان لي صديقٌ من بني اُميّة فقال لي استأذن لي علي أبي عبدالله عليه السّلام، فاستأذنت له عليه فأذن له، فلمّا أن دخل سلّم و جلس، ثمَّ قال: جعلت فداك إنّي كنت في ديوان هؤلاء القوم فأصبت من دنياهم مالاً كثيراً و أغمضت في مطالبه؟ فقال له أبو عبدالله عليه السّلام: لو لا أنَّ بني اُميّة وجدوا من يكتب لهم و يجبي لهم الفييء و يقاتل عنهم و يشهد جماعتهم لما سلبونا حقّنا، و لو تركهم الناس و ما في أيديهم ما وجدوا شيئاً إلّا ما وقع في أيديهم، قال: فقال الفتي: جعلت فداك فهل لي مخرجٌ منه؟ قال: إن قلتُ لك تفعل؟ قال: أفعل، قال له: 🔻اخرج من جميع ما اكتسبت في ديوانهم و من عرفت منهم رددت عليه ماله و من لم تعرف تصدَّقت به و أنا أضمن لك علي الله عزَّوجلَّ الجنّة، قال: فأطرق الفتي طويلاً ثمَّ قال: قد فعلت جعلت فداك، قال ابن أبي حمزة فرجع الفتي معنا إلي الكوفة فما ترك شيئاً علي وجه الأرض إلّا خرج منه حتّي ثيابه الّتي كانت علي بدنه، قال: فقسمت له قسمة و اشتريت له ثياباً و بعثنا إليه نفقة قال: فما أتي عليه إلّا أشهر قلائل حتّي مرض فكنّا نعوده، قال: فدخلت عليه يوماً و هو في السوق قال: ففتح عينه ثمَّ قال: يا عليُّ و في لي والله صاحبك ثمَّ مات فتولّينا أمره فخرجت حتّي دخلت علي أبي عبدالله عليه السّلام فلمّا نظر إليَّ، قال: يا عليُّ و فينا و الله لصاحبك، قال: فقلت: صدقت جعلت فداك هكذا و الله قال لي عند موته» 🔹علي بن حمزه مي گويد: دوست جواني داشتم كه شغل نويسندگي در بني اميّه را داشت. روزي آن دوست به من گفت: از امام صادق (عليه السّلام) براي من وقت بگير تا به خدمتش برسم. من از حضرت اجازه گرفتم تا او شرفياب شود، حضرت اجازه دادند و در وقت مقرّر من با او خدمت حضرت رفتيم. ☺️ دوستم سلام كرد، نشست و گفت: فدايت شوم. من در وزارت دارائي رژيم بني اميّه مسئوليّتي دارم و از اين راه ثروت بسياري اندوخته ام و بعضي خلاف ها انجام داده ام! حضرت فرمود: اگر بني اميّه افرادي مثل شما نداشتند تا برايشان جمع كند و در جنگ ها و جماعات آن ها را همراهي كند، حق ما را غصب نمي كردند! جوان گفت: آيا راه نجاتي براي من هست؟ حضرت فرمود: اگر بگويم عمل مي كني؟ 🔻 گفت: آري. حضرت فرمود: آنچه از مال مردم نزد تو هست و صاحبانش را مي شناسي به آن ها برگردان و آنچه كه صاحبانش را نمي شناسي از طرف آن ها صدقه بده. من در مقابل اين كار بهشت را براي تو مي كنم! 🔺 جوان سر به زير انداخت و مدّتي طولاني فكر كرد و سپس گفت: فدايت شوم دستورت را اجرا مي كنم. علي بن حمزه مي گويد: من با آن جوان برخاسته و به كوفه رفتيم. 🔻 او همه چيز خود و حتّي لباس هايش را به صاحبانش برگرداند و يا صدقه داد، من از دوستانم مقداري پول براي او جمع كردم و لباس برايش خريداري نمودم و خرجي هم براي او مي فرستاديم. چند ماهي از اين جريان گذشت و او شد، ما مرتّب به عيادت او مي رفتيم. روزي نزد او رفتم، او را در حال جان دادن يافتم، چشم خود را باز كرد و گفت: 🔻اي علي! آنچه دوست تو ( امام صادق عليه السّلام) به من وعده داد به آن وفا كرد. اين را بگفت و از دنيا رفت. ما او را غسل داده كفن كرده و به خاك سپرديم. مدّتي بعد خدمت امام صادق (عليه السّلام) رسيدم، همين كه حضرت مرا ديد فرمود: اي علي! ما به وعده ي خود در مورد دوست تو وفا كرديم. من گفتم: همين طور است فدايت شوم. او هم هنگام مردن اين مطلب را به من گفت. 🔺«وَ لا تَرْكُنوا اِلَي الَّذينَ ظلموا فتمَسَّكُمُ النّارُ»؛ و به ستم‌پیشگان [مشرک‌] گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید و در برابر خداوند سروری ندارید، و یاری نیز نخواهید یافت. @fatemi5
💟دغدغه دین و اجرای آن 1️⃣👈حلال خوری 🔸هیچ شهیدی به مقام شهادت نرسیده است مگر با حلال خوری 🔸قسمتی از نوسانات بازار برمی‌گردد به حالات روحی ما(چرا بعضیا سو استفاده می‌کنند دلار که بالا شد ثیر در قیمت‌ها دارد اما برمی‌گردد تاثیری نداره) 🔸حلال خوری در حجاب موثر است. 🔸خوری در طهارت باطن و حضور در مساجد موثر است 🔸وضع بانک‌های ما مناسب نیست. 🔹مصادف در تجارت مصر دو برابر سود کرد ولی امام صادق علیه السلام قبول نکرد. 🔹آیا امروز در بازار ما انصاف و مروت وجود دارد. 🔹ریشه اصلاح بازار نظارت الهی است که در سوره مطففین خداوند متعال بیان می‌کند.أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ 🔹 امام صادق علیه السلام بیل می‌زد و کسب حلال رو مثل جهاد فی سبیل الله می‌دانست. 🔹 قسمت عمده تربیت فرزند به حلال خوری برمی‌گردد. 🔹 حتی در بحث لباس حضرت آدم چون لقمه‌ای رو که نباست خورد خورد لباس‌هاش ریخت و می‌تونیم بگیم قسمتی از بدحجابی برمی‌گردد به نوع تغذیه حرام 🔹علي بن حمزه مي گويد: دوست جواني داشتم كه شغل نويسندگي در بني اميّه را داشت. ثروت بسياري اندوخته ام 🔸اگر بني اميّه افرادي مثل شما نداشتند تا برايشان جمع كند و در جنگ ها و جماعات آن ها را همراهي كند، حق ما را غصب نمي كردند! جوان گفت: آيا راه نجاتي براي من هست؟ حضرت فرمود: اگر بگويم عمل مي كني؟👈 گفت: آري. حضرت فرمود: آنچه از مال مردم نزد تو هست و صاحبانش را مي شناسي به آن ها برگردان و آنچه كه صاحبانش را نمي شناسي از طرف آن ها صدقه بده. من در مقابل اين كار بهشت را براي تو مي كنم! 🌸🌹🌹🌸 🌐قساوت قلب، بى ‏ميلى به حقايق اصيل، تاريكى دل، سرسختى نشان دادن در مقابل حق 📌افرادي مثل شهيد برونسي را ببينيد. اين فرد به خاطر رعايت حلال وحرام و به اين خاطر كه هرگز حاضر نبود به هر قيمتي معيشت خود و خانواده‌اش را تأمين كند به مقامي در دنيا مي‌رسد كه مورد عنايت حضرت فاطمه (س) نيز قرار مي‌گيرد. 🔻عبدالحسين برونسي ابتدا براي كار به يك سبزي‌فروشي در مشهد مي‌رود اما بعد از مدتي متوجه مي‌شود كه صاحب سبزي‌فروشي در كاسبي‌اش حلال و حرام را رعايت نمي‌كند و عمداً به سبزي‌ها آب مي‌زند تا سنگين شوند.عبدالحسين متوجه اين موضوع مي‌شود و به صاحب سبزي‌فروشي تذكر مي‌دهد اما او قبول نمي‌كند. عبدالحسين آدمي نبود كه بتواند اين حرام‌خواري‌ها را تحمل كند با خودش فكر مي‌كند اگر ادامه بدهد او هم در گناه صاحب سبزي‌فروشي شريك است براي همين اين كار را رها مي‌كند. 🔺يك روز متوجه مي‌شود صاحب لبنياتي در شيرها آب مخلوط مي‌كند و ترازو را نيز سبك‌تر مي‌گيرد براي همين حسابي عصباني مي‌شود و به صاحب لبنياتي اعتراض مي‌كند كه اين كار شما كم‌فروشي و حرام است. 🔺(شهید مجید پازوکی)همیشه می گفت: اگر از لقمه حرام چشم بپوشی، خدا دو برابرش را؛ آنهم حلال به تو می دهد. در مراسم خواستگاری از او پرسیدم خمس می‌دهی یا نه گفت: از سال ۱۳۶۰؛ از همان روزی که وارد سپاه شدم، اولین حقوقی که گرفتم خمسش را داده ام. 🔺 شهید مصطفی ردانی پور:خیلی مواظب حلال و حرام بود و مرتب برای ما این روایت را می خوند که : «عبادت دَه قسم است که نُه قسمش در روزی حلال می باشد».عروسی مصطفی نزدیک بود و قرار شده بود شام عروسی را خودمان بپزیم.به مصطفی گفتم: تعاونی اداره مان برنج ایرانی آورده، قیمتش هم مناسب است. بعد از ظهر رفتم برنج را تحویل بگیرم، فروشنده گفت: قبل از شما آمده بود اینجا. می پرسید: اگر کسی عضو تعاونی اداره شما نباشد، به او می فروشید؟ اگر کسی زیاد بخواهد به او میدهید؟خلاصه بعد از این که اطمینان دادم این برنج ربطی به اداره ندارد و خودم از شمال آوردمش، خیالش راحت شد و رفت.(ردانی) 🔻در جنگلهای نخل بهمنشیر مستقر بودیم. زیر نخل خرمای زیادی می ریخت. ولی بچه ها احتیاط می کردند وآن ها را نمی خوردند. تا اینکه از دفتر امام سوال کردند و امام فرموده بود: اگر صاحب ندارد می‌توانید از خرما هایی که روی زمین ریخته است بخورید. بچه ها خوشحال شدند چون هر روز می بایست روی این همه خرما پا بگذارند و راه بروند از آن روز به بعد راه ها و زیر درختان تمیز شده بود. 🔻 چمران:وقتی پس از طی مراحل تحصیلی با چمران با استفاده از بورس تحصیلی به آمریکا رفتم.وقتی رسیدیم فرانکفورت، هر جا که می رفتیم غذا بخوریم، مصطفی اولین چیزی که دقت می کرد این بود که در لیست غذا گوشت خوک نباشد. 📚معارفی از امام_صادق (ع) https://eitaa.com/fatemi222/3358