نماز میخوانم ولی شرکت در انتخابات نه
به سبک شهیدمطهری مینویسم در خصوص شهادت امام علی (ع) به دو سوال میتوان پاسخ داد:
1️⃣ مولا علی را که کشت؟ ابن ملجم مرادی
🔻اما سوال مهم تر:
2️⃣ علی را چه کشت؟ متدینینی که اهل تحلیل سیاسی و دشمن شناس نبودند!
🔹آنچه که قوی ترین مرد تاریخ را مظلوم کرد و آنچه که موجب شد لشکر فرزند مولا خالی و پازل معاویه تکمیل شود و امام حسن(ع) را مذل المومنین بخوانند در یک واژه "نداشتن قدرت تحلیل سیاسی" بود
🔹 آری؛ همه همه اهل تدین بودند؛ روزه میگرفتند و در شب قدر احیاء به پا میکردند ولی فقط قدرت تحلیل سیاسی نداشتند. این است خطر بزرگ دینداری منهای بصیرت!
☘️ قدرت تحلیل سیاسی نباشد به نام عدالتخواهی و به کام عدالتخواری فرق مبارک بزرگ عدالتخواه تاریخ در محراب شکافته میشود و قربه الی الله پای حسن بن علی مجروح!
☘️ قدرت تحلیل سیاسی نباشد پیروزی در بدر و احزاب دیده نمیشود و با فراموش کردن شکست پارادیم اشرافیت قریش، تحقیر طاغوت های زمان و پی کردن شتر فتنه جمل دیده فقط و فقط زخمی شدن در احد و صفین بهانه ای میشود برای ترک صحنه
☘️ تدین باشد ولی قدرت تحلیل سیاسی نباشد خطای فلان سفیر و استاندار در حکومت علوی را به پای اسلام و علی مینویسند!
☘️ قدرت تحلیل سیاسی نباشد حکمیت صفین و صلح امام حسن را نه به پای خیانت اشعری ها و عبیدالله بن عباس ها بلکه به نام امام جامعه مینویسند
☘️ قدرت تحلیل سیاسی نباشد عده و تنوع دشمن در جنگ احزاب را بهانه ای میکنند برای خواندن غزل یاس و تکرار قرائت آیه ی: "يا أَهلَ يَثرِبَ لا مُقامَ لَكُم فَارجِعوا" (احزاب ۱۳)
🔹چقدر تلخ است جماعتی بسیار قلیل از متدین عزیز هموطنم غافلانه همزبان با قاتلان حاج قاسم؛ نتانیاهو، بن سلمان ، مریم رجوی و بنی صدر و دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب این آیه یاس تلاوت میکنند که: "یا اهل ایران تا کی به پای صندوق ها میروید؛ فارجعوا"
"اعوذ بالله من دیندار سکولار!"
☘️ قدرت تحلیل سیاسی که نباشد جای جلاد و شهید عوض میشود. معاویه طرفدار حقوق بشر و شجاع خوانده میشود و علی بی تدبیر! (خ ۲۷ نهج البلاغه)
☘️ تحلیل سیاسی نباشد شاید شب تا به صبح قران سر گرفته میشود ولی پیام قران درک نشود!؛ متدین واقعی کسی نیست که آیه ۷ سوره منافقون بخواند ولی نداند هدف اصلی تحریم ها جنگ اراده ها و " حتی ینفضّوا" است. (صدالبته هرکس سوء تدبیرهای داخلی در جمهوری اسلامی مکمل تاثیر تحریم نداند بی درنگ در عقل او شک کنید!)
☘️ قدرت تحلیل سیاسی نباشد اندکی منتظران صالح، حزب قاعدین میشوند!
☘️قدرت تحلیل سیاسی نباشد گوساله ها در گاوداری سامری مدفون میشود و متدینین نعره های گاوهای آپدیت شده از گاوداری های بی بی سی فارسی، voa ، من و تو و اردوگاه منافقین در آلبانی نمیشنوند
☘️ قدرت تحلیل سیاسی نباشد متدینینی در رَحِم تاریخ متولد میشوند که عاشق نام علی هستند ولی غافل از راه و امر علی! " لاَ رأيَ لمنْ لا يُطَاع!"
🔻 به دست بریده حاج قاسم نمیتوان عاشق #واقعی عکس حاج قاسم بود در بزنگاه انتخابات برعکس توصیه ی او عمل کرد: "سربازتان از یک برج دیده بانی، دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزشهای آن [که] شما در حوزهها استخوان خُرد کرده اید از بین میرود. این دورهها با همه دورهها متفاوت است. این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی نمیماند!"
✅ #سخن_آخر: صدالبته اگر قدرت تحلیل سیاسی نباشد اعتراف میکنم هر خبط و خطا در حکومت اسلامی توجیه میشود. غافل از اینکه توجیه همه مشکلات و ارتباط دادن آن به دشمن و آمریکا غلط و خلاف مشرب سیاسی علی و سیدروح الله و سیدعلی است!
☘️ توجیه همه مشکلات حماقت است ولی شهید به خط خون نوشت که سیاه نمایی و ناامیدی خیانت و حضور در صحنه رسالت است
🔹 عزیزان من به اشکی که در شب قدر ریخته اید قسم میخورم که از عمق وجود درک میکنم که دلخورید و دلخوریم و حق داریم گله مند باشیم. امامین انقلاب و هیچکس هم مدعی اجرای کامل اسلام و عدالت در جمهوری اسلامی نبوده ونیست و به قصورات و تقصیرات اگاهیم ولی رمز علوی ماندن و راز سعادت ملت در خلق حماسه حضور است
🔹اشک منهای ولایتمداری و دشمن شناسی در شب قدر همچون نماز بدون وضو است!؛ اندکی تامل و التماس تفکر: "علی (ع) را #چه کُشت؟!"
💐 عمل صالح فقط در خواندن نماز و قران نیست بلکه به تصریح قران همین آیه برای حضور در انتخابات کافیست: وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا ینالون من عَدُوٍّ نَّيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ
💐 علویان غیور ایران و متدینین بصیر از اصولگرا و اصلاح طلب همه با هم دست در دست هم در روز انتخابات پاسخ دندان شکنی به دشمن خواهیم داد
🖌 #محمد_صادق_سلطانزاده_بشرویه
----------
شراب خواری در مدرسه
#واقعی
عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی دارد. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارلایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. واقف بر خیر، و واقف در خیر.
به او خبر داده بودند در حوزه علمیه ای كه با پول او ساخته شده، طلبه ای شراب می خورد !!!
ناگهان همهمه ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می زدند حاج عباسقلی است.
🌛در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است.
عباسقلی خان یكسره به حجره ی من آمد و بقیه دنبالش.
داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من كرد و گفت :لطفا بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی.
- دلم در سینه بدجوری می زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می لرزید.
اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب های دیگر دراز کرد...
👈🏼- ببخشید، نام این کتاب چیست؟
- بحارالانوار. عجب...! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب...! این یکی چیست؟ حلیه المتقین و این یکی؟! ...
لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت:
- این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود.
برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم... خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟
- بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟
- چرا آقا ; الان می گم. داشتم آب می شدم. خدایا! دستم به دامنت.
🤲در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه برزبان راندم: یا ستار العیوب، و گفتم:نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا!
فاصله سوال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس آمیز من چند لحظه بیشتر نبود.
شاید اصلا انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش.
شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابلای پلک هایش چکید.
ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستار العیوب (!) را سرجایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آنها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و هیچ گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است. ..
***
🌺... اما محصل آن مدرسه، هماندم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت.
سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز ، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی اش را برای شاگردانش تعریف کرد.
☀️«زندگی من معجزه ستارالعیوب است» ستار العیوب یکی از نام های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزاد شده و تربیت یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خانم که باعث تغییر و تحول سازنده ام شد.
📍برگرفته از: «اخلاق پیامبر و اخلاق ما» ؛ نوشتهی استاد جلال رفیع
ــــــــــــــــ
(داستانکونکاتناب)
@fatemi222