🏴🏴🏴🏴🏴🏴
گيرم حسين سبط رسول خدا نبود
گيرم که نور ديده ي خيرالنسا نبود
گيرم يکي ز زمره ي اسلام بود و بس
از مسلم اين ستم به مسلمان سزا نبود
گيرم به زعم نسل زنا، بود کافري
بر هيچ کافر اين همه عدوان روا نبود
گيرم نبود سينه ي او مخزن علوم
آخر ز مهر بوسه گه مصطفي نبود؟
اي ظالمان امت و بيگانگان دين
يک تن از آن ميان به خدا آشنا نبود
گيرم که خون حلق شريفش مباح بود
شرط بريدن سر کس از قفا نبود
😭😭😭😭😭😭
اي پور سعد شوم که از بهر نان ري
دين را فروختي و بچشمت حيا نبود
گيرم نبود عترت او عترت رسول
گيرم حريم او حرم کبريا نبود
با دشمنان دين به خدا گر رسول بود
هرگز به اين ستم که تو کردي رضا نبود
آتش به آشيانه ي مرغي نمي زنند
گيرم که خيمه، خيمه ي آل عبا نبود
😭😭😭😭😭😭
لب تشنه کی کشند کسی را کنار آب
گیرم حسین سبط رسول خدا نبود
کی؟ کعب نی به زنی دیده صد بلا
گیرم اسیر دختر خیرالنسا نبود
بستر ز زیرپای علیلی کجا کشند
گیرم که آن مریض یکی ز اولیا نبود
رأس بریده را که زند چوب خیزران
گیرم لبش به خواندن ذکر خدا نبود
وصال شیرازی
😭😭😭😭😭😭😭
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)
سؤال: در صورتی که من به منطقهای اعزام شوم که زمان کار و فعالیت من مشخص نیست و نمیدانم ده روز در آنجا اقامت خواهم داشت یا مدت اقامت من کمتر خواهد بود، تکلیف نماز و روزه من چگونه است؟
جواب: حکم مسافر را دارید و نماز شکسته است و روزه صحیح نیست، مگر این که در یک منطقه سی روز به حالت تردید باقی بمانید، که در این صورت از روز سی و یکم نماز شما تمام است و در ماه رمضان باید روزه بگیرید، هر چند قصد توقف ده روز را نداشته باشید.
شب است و بوی جدایی ز کربلا آید
صدای ناله زینب ز نینوا آید
صدای خواندن قرآن ز حنجر اکبر
برای دفعه آخر چه با صفا آید
هنوز ماه مدینه محافظ حرم است
کنار خیمه طفلان صدای پا آید
نشسته بانوی مظلومه با برادر خود
سخن ز غربت و هجران در آن سرا آید
هر آنچه دشت هراسش همیشه، خواهد دید
امان زلحظه فرداکه پر بلا آید
دوباره پهلوی بشکسته را عیان بیند
که روی خاک به صورت غم آشنا آید
هنور یار نرفته، چنین پریشان است
چه می کند که سر او به نیزه ها آید
جواد حیدری
امشب سپاه حق و باطل صف کشیدند
یک دسته حق، یک دسته باطل برگزیدند
در انتظار صبح فردا می خروشند
یک دسته جان، یک دسته جانان می فروشند
یک دسته راه نار را در پیش دارند
یک دسته عشق یار را با خویش دارند
امشب حسینیون نمی گنجند در پوست
فردا بود معراجشان از دوست تا دوست
امشب بلا جویان عاشق در نمازند
فردا به نوک نیزه سرها سر فرازند
امشب دهد آل علی را پاس، عباس
فردا کنند اهل حرم عباس، عباس
امشب عدو دارد هراس از خشم عباس
فردا به میدان خون رود از چشم عباس
امشب شود از شرمِ سقا آب، دریا
فردا شود از اشک او سیراب، دریا
⁉️ چگونه می شود با #یک_قطره اشک بر سیدالشهداء(علیه السلام)، همه گناهان بخشیده شود...
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
🐫 سيد بحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بين راه راجع به اين مساله، كه گريه بر امام حسين (علیه السلام) گناهان را مى آمرزد، فكر مى كرد.
🐎 همان وقت متوجه شد كه شخص عربى كه سوار بر اسب است به او رسيد و سلام كرد. بعد پرسيد: جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرورفته اى؟ و در چه انديشه اى؟ اگر مساله علمى است بفرماييد شايد جواب را بدانم.
🤔 سيد بحرالعلوم فرمود: در اين باره فكر مى كنم كه چطور مى شود خداوند، اين همه ثواب به زائرين و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهداء(علیه السلان) مى دهد؟
👣 مثلا در هر قدمى كه در راه زيارت برمى دارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مى شود و براى يك قطره اشك، #تمام گناهان #صغيره و #كبيره اش آمرزيده مى شود.
👑 آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن! من براى شما مثالى مى آورم تا مشكل حل شود. سلطانى به همراه درباريان خود به شكار رفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سختى فوق العاده اى افتاد و بسيار گرسنه شد.
🐑 خيمه اى را ديد و وارد آن خيمه شد. در آن سياه چادر، پيرزنى را با پسرش ديد. آنان در گوشه خيمه، گوسفندی داشتند و از راه مصرف شير اين گوسفند، زندگى خود را مى گرداندند.
🍖 وقتى سلطان وارد شد او را نشناختند، ولى به خاطر پذيرايى از مهمان، آن گوسفند را سربريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طورى كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را براى اطرافيان نقل كرد.
⁉️ در نهايت از ايشان سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازى پيرزن و فرزندش راداده باشم، چه عملى بايد انجام بدهم؟
👈 يكى از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهيد.
👈 ديگرى كه از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفى بدهيد.
👈 يكى ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
😐 سلطان گفت: هر چه بدهم كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم، آن وقت مقابله به مثل كرده ام. چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند، من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.
👌 بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) هرچه از مال و منال و اهل و عيال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد.
👈 پس اگر خداوند به زائرين و گريه كنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد نبايد تعجب نمود. چون خداوند كه خدائيش را نمى تواند به سيدالشهداء(علیه السلام) بدهد، پس هر كارى كه مى تواند انجام مى دهد.
⚠️ يعنى باصَرف نظر از مقامات عالى خودش، به زوار و گريه كنندگان آن حضرت درجاتى عنايت مى كند و در عين حال اينها را جزاى كامل براى فداكارى آن حضرت نمى داند.
😔😔 چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد.
📚 منبع: العبقرى الحسان، ج۱، ص۱۱۹.
#ارزش_عزاداری_امام_حسین(علیه السلام)
⚫️
این حسین ع،کیست که عالم همه دیوانه اوست😭😭🌴🌷
🏴
درمسیربندگی
@a_fatemi24
خلاصه متن سخنرانی شب یازدهم محرم
حجت الاسلام والمسلمین دکتر گرجیان در شب شام غریبان شهدای کربلا خدمت محبین اهل بیت عرضه داشتند: مطالب امشب با موضوع زیارت اهل بیت خواهد بود. در بهار جلد 94 معصوم می فرماید هرکسی بعد از فوتمان ما را زیارت کند مانند کسی است که در زمان حیاتمان ما را زیارت کرده است. این بزرگواران همانطور که در زمان حیاتشان جواب سلام را بر خود واجب می دانستند در زمان رحلتشان هم جواب سلام را واجب می دانند.
سلام و زیارت باید با سازندگی باشد. در داخل زیارت موضع گیری های فرهنگی و اجتماعی و جهت گیری ها فکری ما را خط می دهد. در زیارت می خواهیم بگوییم که اطاعت از شما را خط مشی خود قرار می دهیم. در زیارات ما اعلام وفاداری می کنیم؛ یا لیتنی کنا معکم.
در کتاب وسائل الشیعه داریم امام صادق(ع) می فرمایند: روز قیامت منادی ندا می دهد زائرین حسین کجایند؟ جمعی بلند می شوند، از آن ها سوال می شود از خدا چه می خواهید؟ آن ها می گویند زیارت ما به خاطر دوست داشتن پیامبر و اهل بیتش بوده است. می گویند حالا که اینطور است این هم پیامبر و فاطمه و علی(ع)؛ با آن ها در بهشت زندگی کنید و در درجات بهشت با آن ها می توانید باشید و به زیر پرچم پیامبر اکرم که به دستان علی ابن ابی طالب است بروید و با آن ها زندگی کنید.
ابتدای تمام زیارت نامه ها با سلام شروع می شود. سلام رمز محبت و چراغ سبز آشنایی است، شعار حق و حقانیت است. ایجاد رابطه میان زائر و عالم ملکوتی که همان تولی است. تبری هم در لعن ظالمان و آن هایی است که اهل بیت را مورد آزار قرار دادند.
امام هادی(ع) در زیارت امیر مومنان می فرماید: شما خدا را زیارت کرده ای در حالی که شهید بودی؛ ما هم می خواهیم بگوییم ما را هم جز کسانی قرار دهید که با شهادت به ملاقات خدا پیوسته اند.
خونی که در رگ ماست همان خون سیدالشهداست. وقتی می گوییم می خواهیم خون خواهی از از سیدالشهدا کنیم این نشان از این واقعیت است.
حسین به مانند زمینی است که آماده کشت است و برای جوانان و انسان ها رویانده می شود و میوه های پاک می دهد. حسین شجره طیبه است.اصل و ریشه اش ثابت است و تمام هستی را گرفته است.
امام باقر(ع) از پدر بزرگوارشان نقل می کنند: پیامبر حسین(ع) را به سینه سان می چسباند و به حضرت علی(ع) می فرمود او را نگه داشته باش من میخواهم صورت و سرش را ببوسم؛حسین(ع) به پیامبر عرض کرد چرا وقتی مرا می بوسید گریه میکنید؟ حضرت فرمود می خواهم جای شمشیر ها روی بدنت را ببوسم.حسین(ع) دسوال فرمود یعنی من کشته می شوم؟رسول الله فرمود آری تو و پدرت علی و مادرت و برادرت حسن کشته خواهید شد.
در غریبی تا به خاک و خون سر خود را گذاشت
رو به سمت آسمان پا بر سر دنیا گذاشت
دست مردی آب بر حلقوم خشک او نریخت
نیزهی نامرد روی حنجر او پا گذاشت
گفت می خواهم بگیرم دست تو؛ او در عوض
چکمه بر پا، پا به روی سینهی آقا گذاشت
هر نفس از سینهی مجروح او خون میچکید
خون او یک دشت لاله در دل صحرا گذاشت
کو رقیّه تا ببیند قاتلی از جنس سنگ
تیغ را بر حلق خشک و زخمی بابا گذاشت
در شب سرد غریبی در تنور داغ درد
خسته بود و سر به روی دامن زهرا گذاشت
(سید محمد جوادی)
*******************
اگر دست پدر بودی به دستم
چرا من در خرابه می نشستم
اگر می بود بابای نکویم
نمی زد شمر دون سیلی به رویم
***
بابا چرا سر از خاك یک لحظه بر نداری
حق داری ای پدر جان زیرا که سر نداری
ما را رسوا کردند با ضرب تازیانه
بابا مگر تو با ما ، عزم سفر نداری
***
بیاای عمه جان کامشب زمرگ خودخبردارم
هوای دیدن رخسار زهرا را به سر دارم
خبر کن دختران شام را از بهر دیدارم
که تا ثابت کنم من هم در این عالم پدر دارم
***
من دختر سه ساله ی حسینم
در باغ دین آلاله ی حسینم
نامم به لوح عشق جاویدانست
دیباچه ی رساله ی حسینم
روایت است كه چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حركت ذوالجناح وز جولان
هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
كشید پــا ز ركـاب آن خلاصه ی ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت
كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت
ز بس كه بر بدنت زخم هاي كاري بود
كه زخم ِ تازه اگر بود بي اثر ميگشت
در ازدحام حرامي و نيزه هايِ بلند
شكافِ زخم ِ تنت باز و بازتر ميگشت
ميان حلقه ي نامحرمان خودم ديدم
كه شمر با سرت از قتلگاه بر ميگشت
غروب بود و ربابَت ميانِ آتش و دود
هنوز بين ِ مزاري پي ِ پسر ميگشت
ذوالجناح آمده پا تا به سرش خونین است
اشک می ریزد و چشمان ترش خونین است
ذوالجناح آمده سر را به زمین می کوبد
همه ی دشت میان نظرش خونین است
ذوالجناح آمده از شاه خبر آورده
به نظر می رسد اما خبرش خونین است
ذوالجناحا پدرم کو؟ تو چرا تنهایی؟
چه خبر بوده؟ چرا پس سپرش خونین است؟
(ای فرس با تو چه رخ داده که خود باخته ای؟)
نکند شاه تو افتاده، سرش خونین است
با نگاهی که پدر لحظه آخر می کرد
عمه ام گفت که دیگر سفرش خونین است
شاعر : حسین ایزدی
⚫️اینبار بی مقدمه از سر شروع کرد
این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد
⚫️مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را
از جای بوسه های پیمبر شروع کرد
⚫️از تل دوید مرثیه ی قتلگاه را
از لابلای نیزه و خنجر شروع کرد
⚫️از خط به خط مقتل گودال رد شد و
با گریه از اسیری خواهر شروع کرد
⚫️اینجا چقدر چشم حرامی به خیمه هاست!
طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد
⚫️زیر عبا گرفت سرش را و صیحه زد
از روضه های سیلی و معجر شروع کرد
⚫️برگشت ، روضه را به تمامی دشت برد
از اربن اربنِ تن اکبر شروع کرد
⚫️لب تشنه بود خیره به لیوان و آب شد
از التهاب مشک برادر شروع کرد
⚫️هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد
از لای لایِ مادر اصغر شروع کرد
⚫️تیر از گلوی کودک من در بیاورید!
هی خواند و گریه کرد و مکرر شروع کرد
⚫️غش کرد روضهخوان نفسش با شماره شد
مداحی از کناره ی منبر شروع کرد:
⚫️ای تشنه لب حسین من ای بی کفن حسین!
دم را برای روضه ی مادر شروع کرد
⚫️یک کوچه وا کنید که زهرا رسیده است
مداح بی مقدمه از در شروع کرد
🌹صلی الله علیک یا اباعبدالله
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
کنکور محبت به اهل بیت(ع)
یکی از ویژگی های جمع نورانی شما ، محبت به اهل بیت علیه السلام است و این محبت قطعا ، نجات دهنده ی هر محبی است.
همه ما و شما هم می دانیم بعد از رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله، باب ارتباطات مختلف اهل بیت علیه السلام ، بسته شد ،اما همه اهل بیت علیهم السلام ، دست به دست هم دادند تا این ارتباط محبتی با مردم قطع نشود، حضرت زهرا سلام الله علیها و امام علی علیه السلام ، امام حسن علیه السلام و امام زمان علیه السلام و...تمام تلاش خود را در این زمینه می کردند و این کف کار است . محبت اهل بیت علیه السلام ، یقینا باعث نجات میشود و هم میتواند ما را به اوج برساند و هم می تواند ، مصداق ایه 54 سوره مائده کند ، یکی از مهمترین امتحان های عصر غیبت محبت به چه میباشد؟
پنج تا سوال دارم ، هرکس این پنج سوال را با دل خودش ، جواب دهد که این کنکور محبت ما به اهل بیت علیه السلام است .
سوال اول ؛ آیا محمد صلی الله علیه واله را دوست دارید ؟این مشخص است که دوست دارید که عاشقانه آمدید، این موقع شب ،پای منبر نشستید ، مطمئنا دوست دارید.
سوال دوم ؛ آیا پیغمبر و آل پیغمبر را بیشتر از محبوب های حرام ، دوست دارید ؟در مملکت ما محبت اهل بیت علیه السلام ، زیاد هست ولی کارهای حرام هم به مراتب ،فراوان شده است واقبال به گناهان هم دارد ،موج میزند ، 60 درصد ماهواره دارند .
کارت گیر بیافتد کدام یک را صدا میزنی؟
من خاطره ای دارم سوار ماشین شدم ، دو عکس زده بود ، یکی عکس حضرن ابوالفضل و دیگری ، عکس یک زن خواننده بود ، وقتی داشتم پیاده میشدم ، گفتم: اگر کارت گیر پیدا کند ، میگویی:یا ابوالفضل ، یا این خانم را صدا میزنید. گفت: مسلم است ، حاج آقا ، میگویم یا ابولفضل علیه السلام ، عکس خانم را زدم برای دل خودم ، یعنی دل شما هم جای حضرت ابوالفضل است و هم جای این خانم هست . گفت: خاک بر سرم .
آیا میشود ، دل هم جای حضرت ابوالفضل شود و هم جای غریبه باشد،دل دیگر ، جایی برای اهل بیت علیه السلام نمی گذارد.
امام صادق علیه السلام فرمودند:هر جا خواستی ببینی کارتان درست است یا غلط هست ، ما اهل بیت را بیاورید.
دختر خانمی می گفت : حاج آقا ، میخواهم تار بزنم ،مدل غربی هم نمیزنم . خب من با حکم شرعی آن کار ندارم ، اگر در اتاقت باز شود و حضرت زهرا علیها السلام وارد اتاق شود ، خاموش میکنی یا ادامه میدهی؟
سوال دوم کنکور محبت ، این هست ؛ آیا محبوب های حرام را بیشتر دوست دارید یا محبوب های حلال را ؟ القلب حرم الله؛ وقتی خدا در قرآن میگوید ، قلب جای یک محبت است و محبت حسینی و محبت یزیدی با هم جمع نمیشود ،هرکس بگوید ، من جمع کردم ، اشتباه میکند٬ در واقع امام حسین علیه السلام را بیرون میکند.
آیا ابن ملجم عاشق امیرالمومنین(ع) بود؟
میترسم از لحظه ای که موقع امتحان من و شما باشد و ارباب ما ،من و شما را صدا بزند و محبوب حرام جلوی چشم ما باشد . زمانیکه ، امیرالمؤمنین علیه السلام به حکومت رسیدند ، امام به حاکم یمن ، نامه نوشتند که بیعت از مردم بگیرند ، حاکم یمن آدم زرنگی بود،3 بار انتخابات کردند ، اول 1000نفر ، دفعه بعد 100نفر ، دفعه سوم 10 نفر رسید ، این 10 نفر شد. این ها به قول ما حزب اللهی دو آتشه هستند، به عنوان نماینده ، نزد امیرالمؤمنین علیه السلام فرستادند ،از این ده نفر ،نفر چهارم ابن ملجم مرادی بود ، میگوید: من یمنی هستم و عاشق شما هستم . حضرت فرمودند : شما مرادی هستی ، سه بار این سوال را پرسیدند، خبر داری که شما قاتل من هستی ؟ مرادی گفت : من عاشق شما هستم ، محب شما هستم .
چطور عاشق ،قاتل می شود ، مگر میشود ؟ حضرت ، کد دادند ، بله شما کودک که بودی ، دایه یهودی ، داشتی که شعری میخواندند که مضمون آن این بود که شما قاتل پیغمبر آخر الزمان خودهستی. ماموریت تمام شد مرادی حالش بد شده بود کناری بود که سر و کله دشمن پیدا شد . بازی شهوت از عاشق قاتل ساخت . بصیرت یعنی بدانید شمر ی که روی سینه امام حسین علیه السلام بوده در جنگ عاشق امام علی علیه السلام بوده است ، حرام، از عاشق به قاتل میرساند. من محب اهل بیت هستم ولی یک فضله کل غذا را نجس میکند، یک گناه شهوتی همه چیز را خراب میکند.
آیا معصومین(ع) را بیش از محبوب های حلال دوست داریم؟
سوال سوم کنکور محبت آیا اهل بیت پیغمبر و آل پیغمبر را از محبوب های حلال هم بیشتر دوست دارند؟ آیه 24توبه: قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ؛
هر چه محبوب حلال هست در این آیه هست به مردم بگوئید اگر پدر مادرانشان فرزندانتان و اموالتا
ن و .. را بیشتر از خدا و پیامبر وجهاد دوست داشته باشند مطمئنا در این امتحان رفوزه میشوند . شخصی از یاوران امیر المومنین علیه السلام بود، معاویه به او گفت به اندازه وزن ات طلا میدهم دست از علی علیه السلام بردار. آن شخص گفت اگر اندازه قصر خودت طلا بدهی از عشق علی علیه السلام دست بر نمی دارم، نمره اش بیست شد.
ولی در کربلا ،در مسیر که می آمد برای شتر شعر میخواند ، در مدح امام حسین علیه السلام میخواند ، چند تا هم یار جمع کرد ،کار تجاری هم میکرد وقتی نزد امام حسین علیه السلام که رسید ، گفت: من کار تجاری میکنم باید به زن و بچه ام سری بزنم و برگردم . امام حسین علیه السلام فرمودند : ممکن است بخواهی برگردی، دیر شود. ایشان برگشت ، پس برای یک لحظه ، زن و بچه و مال خود را از امام حسین علیه السلام ، بیشتر دوست داشت و از غافله جا ماند.
گاهی خیلی زود دیر می شود!
گاهی اوقات خیلی زود ، دیر میشود! حاج آقای یونس زندی آبادی از فرماندهان زیر دست حاج قاسم بودند ، آخرین باری که میرود جبهه این گونه از زن و بچه هاش خداحافظی میکند( دستش یک طرف و سرش یک طرف ) میپرسند: چرا اینگونه خدا حافظی میکنی؟ گفت میترسم اشک چشم بچه هام کار دستم بدهد .حاج آقا علی اکبری میگویند فرمانده گردان داشتم سید بزرگواری امد و گفت حاج آقا من گناهی کردم میترسم وعده دیدار با صاحبم تأخیر پیدا کند .من خانمم باردار بود من هم خانم و بچه را به امید خدا و اهل بیت علیه السلام رها کردم. ولی از موقعی که این نامه را دیدم ،در نامه آمده سید بچه ات به دنیا آمده است ،از موقعی که نامه باز کردم دلم به سمت زن و بچه ام میکشد،حاج آقا ،سید را بغل کردم گفتم ان شاالله عملیات تمام میشود و میروی و زن و بچه ات را میبینید. رفت عملیات و شهید شد .امتحان محبت کنکور را قبول شد، موقع شهادت گفت خوب امتحان پس دادم حتی بچه ام راندیدم.
محبت به اهل بیت علیهم السلام
خدا می فرماید : ای پیغمبر! اگر این هشت مورد را بر خدا ترجیح داد، منتظر مرگ باشد؛ این آدم ایمان ندارد:
① اِن کانَ اباءَکم: پدر
② و أولادکُم: فرزندان
③ و إخوانکم: برادر و خواهر
④ و اَزواجَکم: همسر
⑤ و عَشیرَتِکُم: فامیل
⑥ و أموالٌ اِقتَرفتموها: ثروت
⑦ و تجارهُ تخشونَ کسادَها: کاسبی
⑧ و مساکن ترضونها: مسکن
اگر از ما بپرسند شما چه دارید جواب ما یکی از این هشت مورده: پدر و مادر ، فامیل، همسر، اولاد، برادر و خواهر، کسب و کار، خانه و مسکن، ثروت ـ اگر اینها را بیشتر از خدا و پیغمبر دوست داری، منتظر مرگ باشید ، شما دروغ میگویید محبت به خدا دارید، کانون دل اگر محبت خدا و امیر المومنین و حضرت زهرا شد، دیگر جای دشمنان آنها نیست، اگر محبت امام صادق شد دیگر محبت خلفای بنی عباس وبنی امیه نیست، این همان است که ما میگوییم «ولىٌ لِمَن والاکم و عدوٌ لِمن عاداکُم»
آقایی است به نام هاشم بن عتبه، این همان شخصی است که پدرش در جنگ شی (سنگی) پرتاب کرد و دندان مبارک پیغمبر را شکست. در این حد بد بوده که از مشرکین بود و به درک واصل شد، ولی خدا به این فرد پسری عنایت میکند به نام هاشم که عاشق و فانی علی بوده و از کاندیدهای استانداری مصر هم همین شخص است، که به هاشم مرقال شهرت داشته، به این دلیل که نیزه بلندی داشته و با آن می جنگید، بسیار علی را دوست داشت و علی علیه السلام هم متقابلا دوستدار او، ایشان در جنگ صفین نزد مولا می آید و اذن جنگ می خواهد که به میدان رود در حالی که بزرگانی چون عمار یاسر ها شهید شده بودند، آقا فرمودند برو. همینطور که میرفت آقا صدایش کرد و فرمود سفارشی، وصیتی نداری گفت: چرا آقا یک مطلب دارم، دوست ندارم (لا اُحِبُ) همه دنیا را به من بدهند بگویند دست در دست دشمن علی بگذار، بگویند با دشمن ایشان سر یک سفره بنشین، آقا من همه محبتم مال شماست حتی اگر دنیا را هم به من بدهند.
(عمروعاص با یک پیشنهاد استانداری مصر رفت چه کار کرد، بعضی ها با وعده پول یا خرما امدند با امام خود جنگیدند، مورخین نقل میکنند در میان سپاه عمر سعد افرادی به خصوص شیوخ کوفه برای پیروزی امام حسین دعا میکردند، یک وقت کسی این دعاها شنید گفت: شما که در لشکر عمر سعد هستید، چرا برای امام حسین دعا میکنید؟! پاسخ می دادند ما دلمان با امام حسین است، پول مارا به اینجا کشانده، گفت : “اینها شمشیر هایشان علیه شماست ولی محبتشان برای شماست، ولی این محبت ارزشی ندارد محبتی که شمشیر بر روی امامش بکشد چه ارزشی دارد!)
گفت آقا اگر دنیا را به من بدهند حاضر نیستم دست در دست دشمنان شما بگذارم، آقا فرمود: برو به میدان رفت و رجزی خواند و مجروه شد وقتی افتاد زمین، دید یکی از دشمنان علی و از سپاهیان معاویه روی زمین است خودش را کشاند و دندانش را روی او گذاشت و فشار داد و در این حالت جان داد، که وقتی امیرالمومنین بالای سرشان رسیدند و این حالت او را که این طور از دنیا رفته دیدند؛ و بعضی ارباب تاریخ نقل کرده اند که می خواست به علی بگوید: علی جان! ببین بغض دشمنان شما را تا اخرین لحظه ثابت کردم. که آقا شروع به خواندن اشعاری کرده و برای او گریه کرد این محبت ارزش داره.
البته باید تمرین کرد، جوانان عزیز باید مطالعه کنید؛ نگذارید قلبتان کانون هر محبتی بشود، عشق و محبت را به هر کسی ابراز نکنید محبت چیز با ارزشی است محبت محکم ترین ریسمان ایمان است، باید به کسانی ابراز شود که ارزش آن را دارند، چرا افرادی عشق های مجازی را جایگزین عشق های حقیقی می کنند، چرا برخی از افراد به خاطر مال دنیا و بعضی از ارزش ها دست از محبت خدا و اهل بیت برمیدارند. داریم الان افرادی برای یک ویزا دست از اسلام برمی دارند برای گرفتن یک مقیمی یا تابعیت تن به کارهای ناپسند می دهند، حاضر می شوند از مذهب خودشان برگردند.
بعضی از این کلیسا ها شده کانون این افرادی که به سهولت و با هیچ مطالعه ای دست از اهل بیت و اسلام برمیدارند و سراغ سایر مذاهب و فرقه ها می روند، مراقب باشید! آقایان ما تمام ادیان الهی را محترم می شماریم، ما عیسی بن مریم و موسی بن عمران را دوست داریم، توهین به حضرت موسی و عیسی توهین به پیامبر خداست (لا نُفَرِقُ بَینَ اَحدٍ من رسله) اما این محبت و دوستی معنایش پذیرش دین و آیین قبل از اسلام نیست، اسلام دین نهایست اجازه ندهیم این محبت خدشه دار شود محبت را به کساین بورزیم که خدا گفته اینها را دوست داشته باشید، مگر نفرمود؛ «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى».
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله :
مَن رَزَقَهُ اللّه ُ حُبَّ الأَئِمَّةِ مِن أهلِ بَيتي فَقَد أصابَ خَيرَ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ ،
فَلا يَشُكَّنَّ أحَدٌ أنَّهُ فِي الجَنَّةِ ، فَإِنَّ في حُبِّ أهلِ بَيتي عِشرينَ خَصلَةً ، عَشرٌ مِنها فِي الدُّنيا ، و عَشرٌ مِنها فِي الآخِرَةِ .
أمَّا الَّتي فِي الدُّنيا :
فَالزُّهدُ ،
وَ الحِرصُ عَلَى العَمَلِ ،
وَ الوَرَعُ فِي الدّينِ ،
وَ الرَّغبَةُ فِي العِبادَةِ ،
وَ التَّوبَةُ قَبلَ المَوتِ ،
وَ النَّشاطُ في قِيامِ اللَّيلِ ،
وَ اليَأسُ مِمّا في أيدِي النّاسِ،
وَ الحِفظُ لِأَمرِ اللّه ِ و نَهيِهِ عَزَّ و جَلَّ،
وَ التّاسِعَةُ بُغضُ الدُّنيا،
وَ العاشِرَةُ السَّخاءُ
.
و أمَّا الَّتي فِي الآخِرَةِ :
فَلا يُنشَرُ لَهُ ديوانٌ ، و لا يُنصَبُ لَهُ ميزانٌ ، و يُعطى كِتابَهُ بِيَمينِهِ ، و تُكتَبُ لَهُ بَراءَةٌ مِنَ النّارِ ، و يَبيَضُّ وَجهُهُ ، و يُكسى مِن حُلَلِ الجَنَّةِ ، و يُشَفَّعُ في مِائَةٍ مِن أهلِ بَيتِهِ ، و يَنظُرُ اللّه ُ عَزَّ و جَلَّ إلَيهِ بِالرَّحمَةِ ، و يُتَوَّجُ مِن تيجانِ الجَنَّةِ، وَ العاشِرَةُ يَدخُلُ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ، فَطوبى لِمُحِبّي أهلِ بَيتي .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خداوند، محبّت اهل بيت مرا روزيش كند، بى گمان به خير دنيا و آخرت رسيده است و در اينكه او اهل بهشت است،
احدى نبايد شكّ كند؛ زيرا دوست داشتن اهل بيت من، بيست نتيجه به بار مى آورد: ده تا در دنيا و ده تا در آخرت:
اما نتايج آن در دنيا عبارتند از: زهد، شوق به كار و عمل، پارسايى در دين، رغبت به عبادت، توبه پيش از مرگ، نشاط در شب زنده دارى، چشم بركندن از آنچه مردم دارند، حفظ اوامر و نواهى خداوند ـ عزّ و جلّ ـ ، نهم: دشمن داشتن دنيا و دهم: سخاوت و بخشندگى .
و امّا نتايج آن در آخرت: نامه اعمالى برايش گشوده نمى شود، ميزانى برايش برپا نمى شود، نامه اعمالش به دست راست او داده مى شود، برات آزادى از آتش دوزخ برايش نوشته مى شود، رو سفيد مى شود، از جامه هاى بهشت بر قامت او پوشيده مى شود، شفاعت او درباره صد نفر از خانواده اش پذيرفته مى گردد، خداوند ـ عزّ و جلّ ـ به او با مهر و رحمت مى نگرد، از تاجهاى بهشت بر سرش مى نهند و دهم اينكه بدون حسابرسى به بهشت مى رود. پس خوشا به حال دوستداران اهل بيت من.
سخت است با یتیمی درد اسیری
شام غریبان شود موسم پیری
شام غریبانِ حسین خسروِ بی لشکر است
جسم عزیزان به سرِ خاک بلا پرپر است
هر طـرفی غنچـة نازی شـده در غم فرو
خون به دلِ زینـبِ غمدیدة غمپرور است
سیلی و شلاقِ جفا می رسد از نا کسان
خیمـه نمانده که شود مأمن بی مونسان
اشک عزا خونِ جگر رنگ کبودی به رُخ
عمـه برس دادِ دلِ خستة این نو رسان
دشت و بیابان خار مغیلان وای خدا رحم نماید
===========
آه از آن روز که جان از تن خواهر می رفت
سنگ ها بال زنان سوی برادر می رفت
آسمان ها و زمین داشت به هم می پیچید
سمت گودال کسی دست به خنجر می رفت
ساعتی بعد که آتش به حرم بر پا شد
همه سر ها به روی نیزه ی لشگر می رفت
خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست
بین گهواره ی خالی دل مادر می رفت
از یتیمان حرم نیز غنیمت بردند
گوشواره که نه گیسو پی معجر می رفت
نیمه شب با عجله داشت خبر را میبرد
یک نفر در طمع جایزه با سر می رفت
=============
ازحرم گاهوراه را بردند
یادگار ستاره را بردند
من خودم دیدم ازتن بابا
جامه ی پاره پاره را بردند
عمه از گوش دختر مسلم
بخدا گوشواره را بردند
بس كنید این همه گنه نكنید
روی تاریخ را سیه نكنید
در آن حدیث نورانی معروفی كه فریقه ای نقل كردند و در حدیث قرب نوافل هم همین معنا بیان شده که حضرت فرمودند:
خدای متعال می فرماید
، «مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَيْ ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ»،
هیچ بنده ای به من نزدیك نمی شود مگر به عملی كه من آن عمل را دوست داشته باشم.
بیش از فرائض و واجبات، محبوب ترین عمل در نزد خدای متعال همان است كه او واجب كرده و جزء فرائض قرار داده چه فرائض ایمانی باشد و چه عملی، در نزد او محبوب ترین است.
فرمود: ولی قرب مؤمن در همین حد متوقف نمی شود.
«وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ»، سپس قرب نوافل است که تا به جایی می رسد، من او را دوست می دارم.
«حَتَّى أُحِبَّهُ»،حتی او مرا دوست می دارد و در اثر عمل به فرائض و نوافل به مقام محبت می رسد.
در بعضی نقل ها این است که فرمود:
«فإذا أحبّنی فأحبت»، وقتی به مقام محبت رسید، من او را دوست می دارم و وقتی كسی محبوب خدا شد:
«كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِی يَبْطِشُ بِهَا»، فرمود:
من چشم، گوش، زبان، دست و پای او می شوم. این معنایش چیست؟
معنایش همین است که اگر كسی به مقام محبت و ولایت رسید، حقیقت ولایت به او عطا می شود و وقتی عطا شد دیگر این دست، دست او نیست؛
چشم، چشم او نیست؛ گوش، گوش او نیست و زبان هم زبان او نیست.
به تعبیر دیگر، با قوۀ خود كار نمی كند بلکه با ارادۀ محبوب كار می كند؛ او حضور پیدا می كند و متصدّی می شود.
بیش از ستاره زخم و فلک در نظاره بود
دامانِ آسمان زِ غمش پر ستاره بود
لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها
دشتی زِ سوزِ سینۀ زینب شراره بود
میخواست تا ببوسد و برگیردش زِ خاک
قرآنِ او ورق ورقُ و پاره پاره بود
یک خیمه نیم سوخته شد جایِ صد اسیر
چیزی که ره نداشت در آن خیمه چاره بود
در زیرِ پایِ اسب دو کودک زِ دست رفت
*یک به یک بچه ها رو شمرد دید دو تا از بچه ها کم هستند .. اومدن تو این بیابون یه وقت دیدن این دو تا بچه دست به گردنِ هم انداختن زیرِ دستُ پای اسب ها جون دادن .. یه بچه رو زینب رو دست گرفت ، یه بچه رو ام کلثوم ..*
در زیرِ پایِ اسب دو کودک زِ دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود
آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف !
شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود
چشمی برآنچه رفت به غارت،نداشت کس
اما دل رباب ، پی گاهواره بود
یک طفل با فرات کمی حرف زد ولی
نشنید کس که حرف زدن با اشاره بود
یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود
از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد
از مشت ها بپرس که با گوشواره بود
شاعر : حاج علی انسانی