eitaa logo
منبرک فاطمی
6.8هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز ✔️ هدیه به مادرم @a_f_133 🔺فهرست و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه شب دوم👇 ✅مرحوم شوشتری می گوید: وقتی قافله رسید کربلا، ابی عبدالله از اسب پیاده شدند، خیمه ها به پا شد، همه ی زن و بچه ها را درون یک خیمه ای جمع کردند، امام حسین (علیه السّلام) به این زن و بچه ها نگاه می کردند و اشک می ریختند. مرحوم شوشتری می گوید: وقتی آقا نگاه می کردند و گریه می کردند، فقط در فکر این مجلس نبود، مجالس دیگر را هم به یاد می آوردند. یک مجلس، مجلس شام غریبان است. یک مجلس، مجلس ابن زیاد است. یک مجلس، مجلس یزید است. یک مجلس، مجلس ورود اُسرا به شام و محله ی یهودی هاست. زینب جلو آمد، داداش بیا برگردیم، آقا فرموده باشد آرام بگیر خواهرم، اینجا همان وعده گاه ما با خداست. اینجا همان جایی است که بابام علی گفته بود، اینجا همان جایی است که مادرم برایش خیلی گریه می کرد، اینجا کربلاست. ✅کاروان از دور داره می آید یه کاروان از دور داره می آید، (زبانحال) می بینی، کمی نزدیک تر برویم، این رقیه (سلام الله علیها) است که روی شانه ی عباس (علیه السّلام) آرام گرفته، دست محبت بابا به سر بچه هاست، صدای علی اکبر (علیه السّلام) و گریه های علی اصغر (علیه السّلام) به گوش می رسد، صدای لایی لایی رباب به گوش می رسد، بچه ها دور حسین (علیه السّلام) حلقه زدند، بابا بابا می کنند، عباس (علیه السّلام) از حریم ولایت محافظت می کند، کسی جرأت ندارد به خیمه ها نزدیک شود ... گوش بده یه صدای غریبونه می آید: بگو اکبر ببندد محمل من که این صحرا نموده خون دل من ✅خاک کربلا بر این خاک امام زمان (عج) سه تا سلام در زیارت ناحیه می دهد: السلام علی ساکن تربت الزاکیه السلام علی من جعل شفاء فی تربته السلام علی خدا التریب و شیب الخضیب می گفت کربلا بودم یه پیرمرد 70 ساله خیابون پشت قبله، تو کوچه پس کوچه ها مهر فروشی داشت، دیدم اهل دله، رفتم دیدنش، یه سؤال ازش کردم، گفتم این همه ساله دارند تربت کربلا درست می کنند مگه این خاک چقدر است، چرا تمام نمی شود، پیرمرد گفت: من بچه ی کربلام، 70 ساله دارم تو کربلا زندگی می کنم، هر سال سه بار این شهر گرد و غبار عجیبی می آد، یکی دو روز اینقدر زیاد است که همه جا رو خاک می گیره، عبارت او این طور بود سالی سه بار خدا خاک کربلا را از آسمون می فرسته ... . ✅زائر کربلا قبل از سیدالشهدا کربلا یه زائر داشته، امیرالمؤمنین رد می شدند، هانیه بن عروه نقل می کنند (مسجد کوفه دیدی چه ضریح قشنگی داره، کسی است که مسلم را نفروخت) رسیدند کربلا، میگه تا از اسب پیاده شد، دیدم غم همه ی صورت علی رو گرفت، دیدم آقا از اسب پایین اومد، آروم آروم نشست رو زمین، همه ی اصحاب جمع شدند، چی شده ؟ در این خاک چیزی گم کرده اید؟ خاک را برداشت و بو کرد، عین ابر بهار گریه می کنه، شروع کرد نماز خواندن، الله اکبر نماز سراسرش گریه است، تا سرش را گذاشت رو خاک کربلا ... . ای خاکِ کربلای تو مهر نماز من ... وقتی سرش را بلند کرد، اشاره کرد به خاک، گفت خوش به حالت ای خاکِ کربلا! که گروهی از تو بدون حساب بهشت می روند، امام بلند شدن تو صحرا قدم زدن، نقطه نقطه را نشون دادن اینجا خیمه ها را می زنند (کربلا رفته ها خاطراتشون زنده می شه) اینجا گودال است، اینجا گریه کردند ... بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست السلام ای سرزمین کربلا السلام ای منزل خون خدا کربلا گهواره ی اصغر تویی مقتل عباس آب آور تویی
✅این جا راکربلامی گویند قافله دارد به کربلا می آید. یک وقت رسیدند به جایی که دیدند اسب امام حسین (ع) قدم از قدم بر نمی دارد. اسبش را عوض کردند دیدند راه نی رود. چند اسب عوض کردند. یک وقت جوان ها گفتند: آقا! چرا این اسب ها راه نمی روند؟ فرمود: ببینید از این عرب های باده نشین کسی هست در این سرزمین که اسم این سرزمین را بلد باشد.یک پیرمردی را آوردند. پرسیدند: آیا اسم این زمین را می دانی؟ گفت؟ آری آقا؛ این زمین چند اسم دارد. قادسیه، غاضریه، شاطی ء الفرات، فرمود: این زمین اسم دیگری هم دارد؟ گفت: این جا را نینوا هم می گویند. هنوز آن اسمی که امام حسین(ع) دنبالش می گردد آن عرب نگفته است. فرمود:آی مرد! این زمین اسم دیگری ندارد؟ گفت: چرا این جا را کربلا هم می گویند،فرمود:آی جوانها بارها را پایین بیاورید،بار منزل رسید. آی زمین کربلا من ارمغان آورده ام درّ کوچک اصغر شیرین زبان آورده ام آمدند دور محمل خانم زینب(س) را گرفتند و محترمانه زینب را پیاده کردند. اُف بر تو ای روزگار! چند روزی بیشتر نگذشت همین زینب(س) خواست سوار محمل شود،هر چه نگاه کرد یک نفرنبود تا کمکش کند. یک وقت رویش را برگردان طرف گودال قتلگاه صدا زد: واحسیناه! همه بگویید: حسین! حسین! « یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن یا ذالاحسان بحق الحسین و بحق تسعة المعصومین من ذریة الحسین، یا الله! » ✅بسوز ای دل که مضطر گردم اینجا شکوه نخل باور گردم اینجا در این صحرا مکن منزل برادر که ترسم بی برادر گردم اینجا نمی خواهم سیه پوش و عزادار ز داغ زلف اکبر گردم اینجا نمی خواهم ز دیده اشک افشان بی عباس دلاور گردم اینجا نمی خوهم میان لجّه خون دلی صد پاره پیکر گردم اینجا ولی با این همه در خط تسلیم مطیع امر داور گردم اینجا برای نشر دین حکم قرآن تو را من یار و یاور گردم اینجا ای زمین کربلا من ارمغان آورده ام دُرّ کوچک اصغر شیرین زبان آورده ام ای زمین کربلا آخرین مأوای ما دست بگشا بهر استقبال ما ای زمین کربلا این خواهر غم پرورم ای زمین کربلا این شیرخواره اصغرم @FATEMI133
وظیفه کسی که نماز شکسته را تمام و یا بالعکس خوانده س. شخصی اشتباها بر اثر جهل به موضوع یا ندانستن حکم نمازهای قصرش را مدتی تمام می خوانده یا بالعکس وظیفه او در این مورد چیست؟ ج. مسافری که نمی‌دانسته اصلا نماز مسافر شکسته است، و لذا نماز را تمام خوانده، نماز او صحیح است. و مسافری که می‌داند نماز مسافر شکسته است، اگر بعضی از خصوصیات را نداند (مثلًا نداند که در سفر هشت فرسخی باید نماز را شکسته بخواند) و نماز را تمام بخواند، بنا بر احتیاط واجب نماز را به صورت شکسته بخواند و اگر وقت آن گذشته آن را قضا کند. و کسی که باید نماز خود را تمام بخواند، اگر آن را شکسته بجا آورد، در هر صورت نمازش باطل است. طریقه خواندن نماز نشسته؟ اگر کسی نمی تواند ایستاده نماز بخواند و روی صندلی نماز می خواند، تکلیف نماز در موراد زیر چیست؟ سوال: اگر کسی نمی تواند ایستاده نماز بخواند و روی صندلی نماز می خواند، تکلیف نماز در موراد زیر چیست؟ الف: ایا باید انگشت پا روی زمین باشد ؟ ب:‌ ایا باید غیر از انگشت پا بقیه اعضا سجود مثل سر زانو را طوری قرار بدهیم که روی یک مانع یا صندلی یا ...باشد ؟ ج: اگر فرد نتواند برای سجده خم شود ایا لازم است مهر را با دست روی پیشانی قرار بدهد (‌در این حال یک دست روی زمین نیست )؟ پاسخ: آیت الله خامنه ای: الف: در صورت امکان باید انگشت شست را روی زمین قرار دهد. ب: لازم نیست. ج: در فرض سوال باید با دست مهر را بالا بیاورد و پیشانی را بر آن بگذارد. آیت الله مکارم: فردی که بر اثر ناتوانی روی صندلی نماز می خواند اگر می تواند هنگام سجده روی میز سجده کند، و لازم نیست شرایط دیگر سجده مانند گذاشتن نوک پا بر زمین را رعایت کند واگر نمی تواند بر میز سجده کند مهر را بالا بیاورد و سر را بر روی مهر بگذارد. چنین فردی اگر با کفش نماز بخواند باطل نیست ولی بهتر است آن را بیرون آورد. ضمنا اگر می تواند قسمتی از نماز را ایستاده بخواند واجب است آن مقدار را بایستد و بقیه را بنشیند. آیت الله شبیری: الف وب -در صورتی که امکان داشته باشد و حرجی نباشد لازم است انگشتان شست پا را به زمین برساند. ج-در صورتی که نمی تواند به مقداری خم شود که عرفا بگویند سجده کرد برای سجده با سر اشاره کند و خم شدن و گذاشتن مهر واجب نیست ولی اگر می تواند بدون مشقت زیاد به مقداری خم شود که عرفا بگویند سجده کرد ولی نمی تواند مهر را روی چیز بلندی بگذارد با دست، مهر را به پیشانی برساند و در صورت امکان کف دست دیگر روی چیزی و انگشتان شست را روی زمین بگذارد. آیت الله فاضل: الف:اگر کسی نمی تواند برای نماز بایستد و نمی تواند روی زمین بنشیند و به صورت متعارف سجده کند و روی صندلی می نشیند، چیزی بلند مثل میز و امثال آن مقابل خود بگذارد و مهر نماز را روی آن بگذارد، و روی آن سجده کند و در وقت سجده کردن باید کف دو دست را (اگر روی زمین ممکن نباشد) روی همان چیز بلندی که سجده می کند بگذارد و سر دو انگشت بزرگ پارا در صورت امکان باید به زمین قرار بدهد. ب: سر انگشت بزرگ پاها و کف دو دست و پیشانی باید روی زمین باشد و اگر گذاشتن سر زانوها روی زمین ممکن نباشد، گذاشتن آن روی مانع و امثال آن واجب نیست و اگر بتواند به صورت متعارف سجده کند وگذاشتن سر زانوها به زمین ممکن باشد در این صورت باید سر زانوها نیز روی زمین باشد. ج: اگر نمی تواند به صورت کامل برای سجده خم شود به مقداری که می تواند خم شود و مهر را روی چیزی بلند بگذارد و روی آن سجده کند و گذاشتن مهر روی پیشانی صحیح نیست. ۱ پرسش: نماز نشسته را چطوری باید خواند؟ پاسخ: در حال نشسته بعد از نیت ، تکبیرة الاحرام بگوید و پس از حمد و سوره ، براى رکوع سر را تا روبروى زانوها خم کند و پس از آن به حالت نشسته قرار گیرد و سپس به سجده رود . و رکعت دوم را نیز چنین انجام دهد و در حال نشسته تشهد و سلام بخواند. @FATEMI133
احکام و روضه شب دوم ماه محرم در ایتا👇👇 @FATEMI133
قافله اینک رسید بر آستان کربلا می چکد باران خون از آسمان کربلا آمده با احترام و افتخار اما چطور ؟ باز می گردد از اینجا کاروان کربلا صدای کاروانی سخت با سوز و گداز آید چوه آه آتشینی کز دل پر غصه باز آید اگر این کاروان است از حسین فرزند پیغمبر چرا او را اجل منزل به منزل پیش واز آید د صدای کاروان سبط احمد ، سید ابرار می آید حسین بن علی با یاوران و عترت اطهار می آید بود همراه او عباس و عون و اکبر و قاسم دگر با جعفر و فضل و همه انصار می آید ای عزیز فاطمه ! ای نوگل ختم رسولان دل شده دریای خون رحمی بر این زار پریشان بوی خون آید از این صحرا و هامون بر مشامم ترسم آخر بحر خون گردیده و هر دیده گریان بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست السلام ای خیمه گاه خواهرم قتلگاه جان گداز اکبرم کربلا گهواره اصغر تویی مقتل عباس مه پیکر تویی آمدم آغوش خود را باز کن بستر مهمان خود را ساز کن آمدم ای سرزمین بی قراران ، کربلا آمدم تا دل بگیرد در تو سامان ، کربلا روز عاشورا در این جا ذوالجناح بی سوار می رود در خیمه با یال پریشان ، کربلا
ورود کاروان حسین(علیه‏السلام) به کربلاء امروز (دوم محرّم‏الحرام) به کربلا رسید. ابومخنف می‏نویسد این مَرکَب حسین دیگر حرکت نمی‏کرد؛ مَرکَب دیگری آوردند، آن هم حرکت نکرد؛ می‏نویسند: «فَلَم یَزَل یَرکَبُ فَرَساً فَرَساً حتّی رَکبَ ستّة أفراسٍ». چند مَرکب عوض می‏کند تا رسید به شش مَرکب. اینجا بود که حسین(علیه‏السلام) گفت: اسم این زمین چیست؟ گفتند شاطئ الفرات؛ گفت نه، اسم دیگر هم دارد؟ گفتند غاضریه. در آن خبرهایی که به او داده بودند این اسم‏ها نبود. گفت اسم دیگری هم هست؟ گفتند «کربلاء». ابومخنف می‏نویسد: «فَتَنَفَّسَ الصُّعَدَاء»؛ یعنی یک نفس راحتیی کشید حسین(علیه‏السلام)؛ یعنی ای خدا، رسیدم به مقصد. «وَ بَکَی بُکَائاً شَدِیداً»؛ شروع کرد به گریه کردن. بعد هم شروع کرد به اشاره کردن؛ در بعضی جاها این‏طور دارد که حتّی قسم خورد، گفت: «وَ اللهِ هَهُنَا مَقتَلُ رِجَالُنَا»؛ به خدا قسم همین‏جا مردهای ما را می‏کُشند. «وَ اللهِ هَهُنَا مَذبَحُ أطفَالِنَا»؛ به خدا قسم اینجا بچه‏هایمان را سر می‏بُرند. شروع کرد اینها را گفتن. حسین نمی‏دانست؟! حسین مغرور بود؟! حالا برویم سراغ خواهر حسین(علیه‏السلام). دستور داد اینها پیاده شوند. مردها پیاده شدند، حالا زینب(سلام‏الله‏علیها) می‏خواهد پیاده شود؛ سوار شدن زینب در مکّه را شنیده‏اید؛ می‏نویسند وقتی زینب در مکّه خواست سوار شود، برادراش ابوالفضل رو کرد به آن جمعیتی که ایستاده بودند و گفت: «غُضُّوا أبصَارَکُم»؛ چشم‏هایتان را ببندید؛ سرها را به زمین بیندازید؛ دختر زهرا(سلام‏الله‏علیها) دارد می‏آید؛ دختر علی(علیه‏السلام) دارد می‏آید. قاسم دوید یک کرسی آورد و گذاشت پای محمل؛ علی‏اکبر آمد و پرده محمل را بالا زد، ابوالفضل آمد و زانو را خم کرد تا خواهر پایش را روی زانویش بگذارد. حسین(علیه‏السلام) آمد و زیر بغل‏های زینب را گرفت. ورود به کربلا هم باید همین تکرار شده باشد. این ورود است، امّا خروج...
✔️شب سوم محرم: از عوامل ایجاد کربلا دینداران ضعیف است: دین چیست؟ آثار دینداری جیست؟ دغدغه های امام حسین علیه السلام درباره دین علائم دینداری فصلی جیست آثار دینداری واقعی چیست؟ راه های تقویت و اعتقادات چیست -✔️احکام: فلسفه وضو و نکاتی از احکام وضو همراه با استفتائات جدید ✔️روضه:حضرت رقیه @FATEMI133
قضاى روزه پدر ۱۲۹:⬅️ اگر پدر انسان از روى نافرمانى، روزه ‏هایش را نگرفته باشد و از دنیا برود، تکلیف فرزند او چیست؟ امام: اگر پدرش مى ‏توانسته روزه‏ ها را قضا کند، بر پسر بزرگ‏ تر واجب است که آنها را به جا آورد و یا براى او اجیر بگیرد. آیات‏عظام بهجت، صافى و فاضل: بنابراحتیاط واجب بر پسر بزرگ‏ تر واجب‏ است‏که آنها را به‏جا آورد و یا براى او اجیر بگیرد؛ هر چند پدرش نمى ‏توانسته روزه ‏ها را قضا کند. آیه اللَّه تبریزى: اگر پدرش مى ‏توانسته روزه ‏ها را قضا کند، بنابر احتیاط واجب بر پسر بزرگ‏ تر- تا جایى که براى او مشقّت و حرج نداشته باشد- واجب است آنها را به جا آورد و یا براى او اجیر بگیرد. آیات عظام خامنه ‏اى، سیستانى، مکارم و نورى: اگر ترک روزه ‏ها بر اثر نافرمانى بوده است، قضاى آنها بر پسر بزرگتر واجب نیست (البته احتیاط مستحب آن است که قضا کند). آیه اللَّه وحید: اگر پدرش مى ‏توانسته روزه‏ ها را قضا کند، بنابر احتیاط واجب بر پسر بزرگ‏تر واجب است که آنها را به جا آورد و یا براى او اجیر بگیرد. ۱۳۰: ⬅️اگر پسر بزرگ ‏تر شک داشته باشد از پدرش روزه قضا مانده یا خیر، تکلیف او چیست؟ همه مراجع: در فرض یاد شده، چیزى بر پسر بزرگ‏ تر نیست. ۱۳۱: پدرم چند سال روزه قضا داشت که نمى ‏دانم آنها را به جا آورده یا نه و در این مورد وصیتى هم نکرده است؛ تکلیف پسر ارشد خانواده چیست؟ همه مراجع (به جز فاضل و مکارم): اگر پسر بزرگ‏ تر یقین دارد که پدرش روزه قضا داشته است، بنابر احتیاط واجب باید آنها را به جا آورد. آیه اللَّه فاضل: اگر پسر بزرگ‏ تر یقین دارد که پدرش روزه قضا داشته است، باید آنها را به جا آورد. آیه اللَّه مکارم: بر پسر بزرگ‏ تر چیزى نیست و باید حمل بر صحّت کنند و بگویند پدرشان روزه‏ ها را به جا آورده است. ۱۳۲: اگر پدر از دنیا برود و فرزندان ندانند که پدرشان روزه قضا داشته یا نه، تکلیف چیست؟ همه مراجع: در فرض یاد شده چیزى بر عهده آنان نیست. ۱۳۳: کسى که هم خودش روزه قضا دارد و هم روزه پدرش که از دنیا رفته؛ انجام دادن کدام مقدم است؟ همه مراجع: با توجه به اینکه هر دو واجب است، ترتیبى بین آن دو وجود ندارد. ۱۳۴: اگر پسر ارشد خانواده بعد از پدر از دنیا برود، آیا روزه ‏هاى پدر بر عهده پسر دوم است؟ همه مراجع: خیر، بر سایر پسران تکلیفى نیست. ۱۳۵: اگر پسر بزرگ‏ تر بخواهد براى روزه‏ هاى پدر از دنیا رفته ‏اش، کسى را اجیر کند، آیا مى‏ تواند از ترکه میت خرج کند؟ همه مراجع: خیر، پسر بزرگ ‏تر باید خودش روزه‏ هاى پدر را به جا آورد و یا از اموال خود، کسى را اجیر کند و حق ندارد از ترکه میت چیزى خرج کند؛ مگر آنکه پدر وصیت کرده باشد. ۱۳۶: اگر پسر بزرگ ‏تر خانواده روزه ‏هاى پدر را قضا نکند، آیا بر سایر پسران تکلیفى هست؟ همه مراجع: خیر، بر سایر پسران تکلیفى نیست. @FATEMI133
◾️روضه شب سوم محرم ، روضه حضرت رقیه سلام الله علیها ◾️یکی از سخت ترین و عاطفی ترین مراثی ، مرثیه اولیا مخدره حضرت رقیه بنت الحسین علیها السلام است ، در کتاب نفس المهموم شیخ عباس قمی به نقل از کتاب کامل بهایی نوشته عمادالدین طبری و او از کتاب الحاویه تألیف قاسم بن محمّد بن احمد مأمونى ( از دانشوران اهل سنت ) چنین نقل میکند ، که : ◾️برای حفظ امانتداری عین مطلب را از کتاب نفس المهموم (ص ۴۱۶ ) در این مجموعه قرار میدهم . ◾️کان‏ للحسین‏ علیه‏ السلام‏ بنت‏ صغیره لها أربع‏ سنین‏ قامت‏ لیله من‏ منامها و قالت‏: أین‏ أبی‏ الحسین‏ علیه‏ السلام‏ برای امام حسین علیه السلام دختر کوچکی بود که چهار سال بیشتر نداشت ، از خواب بیدار شد وگفت پدرم حسین علیه السلام کجاست ◾️ فإنی‏ رأیته‏ الساعه فی‏ المنام‏ مضطربا شدیدا. پدرم کجاست که من اکنون او را در خواب دیدم. فلما سمعن‏ النسوه ذلک‏ بکین‏ و بکى‏ معهن‏ سائر الأطفال‏ و ارتفع‏ العویل‏، چون زنان این‌ سخن بشنیدند گریستند و کودکان دیگر هم صدا به شیون بلند کردند . فانتبه‏ یزید من‏ نومه‏ و قال‏: ما الخبر؟ ففحصوا عن‏ الواقعه و قصوها علیه‏، یزید بیدار شد و پرسید:چه‌خبر است؟ تفحّص کردند و قضیه بازگفتند فأمر بأن‏ یذهبوا برأس‏ أبیها إلیها فأتوا بالرأس‏ الشریف‏ و جعلوه‏ فی‏ حجرها، یزید گفت:سر پدرش را نزد او ببرید ، سر پدر را آوردند و دردامنش نهادند تا نگاهش به سر افتاد گفت فقالت‏: ما هذا راس ؟ این سر کیست قالوا: رأس‏ أبیک‏. گفتند : سر پدرت ففزعت‏ الصبیه و صاحت‏ فمرضت‏ و توفیت‏ فی‏ أیامها بالشام. آن دختر را دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار شد در همان روزها در شام در گذشت. و روی هذا الخبر فی بعض التألیفات بوجه أبسط و فیه: فجاؤوا بالرأس الشریف إلیها مغطى بمندیل دیبقی، فوضع بین یدیها و کشف الغطاء عنه فقالت: و این روایت در بعض کتب‌ مفصّلتر آمده است که بر آن سر شریف دستمال و پارچه ای افکندند و پیش آن دختر نهادند و روپوش‌از آن برداشتند وپرسید ما هذا الرأس؟ این سر ازآن کیست قالوا: إنه رأس أبیک. گفتند سر پدرت فرفعته من الطست حاضنه له و هی تقول: آن سر را از طشت برداشت و در دامن نهاد و مى‌گفت؟ یا أبتاه من ذا الذی خضبک بدمائک،؟ کیست که تو را به خون سرت خضاب کرده ؟ یا أبتاه من ذا الذی قطع وریدیک؟، ای پدر چه کسی رگ گلوى تو را بریده یا أبتاه من ذا الذی أیتمنی على صغر سنی؟، اى پدر چه کسی مرا به این‌ کوچکى یتیم کرد؟ یا أبتاه من بقی بعدک نرجوه؟، اى پدر پس از تو به که امیدوار باشیم؟ یا أبتاه من للیتیمه حتى تکبر؟ اى پدر این دختر یتیم را که بزرگ ‌کند ؟ و ذکر لها من هذه الکلمات و از این قبیل سخنان نقل کند تا گوید إلى أن قال:- ثم إنها وضعت فمها على فمه الشریف دهان بر دهان شریف پدر نهاد و بکت بکاء شدیدا حتى غشی علیها، آنقدر گریه کرد چنانکه بیهوش افتاد . فلما حرکوها فإذا هی قد فارقت روحها الدنیا. او را حرکت دادند ولی او از دنیا رفته بود. فلما رأى أهل البیت ما جرى علیها أعلوا بالبکاء و استجدوا العزاء، و چون اهل بیت این بدیدند صدا به‌گریه بلند کردند و داغشان تازه شد. و کل من حضر من أهل دمشق فلم یر ذلک الیوم الا باک و باکیه. هر کس از اهل دمشق بر آن آگاه شد زن یا مرد گریان‌ شدند.
توئی ماه من و من چون ستاره غمم گشته پدرجان بی‌شماره اگر روی کبودم را تو دیدی مکن دیگر نظر بر گوش پاره *** بیا بشنو پدرجان صحبتم را غم تو بُرده از کف طاقتم را دو چشم خویش را یک لحظه وا کن ببین سیلی چه کرده صورتم را
بر نیزه‌ها از دور می‌دیدم سرت را بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟ چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق در خون‌‌ رها وقتی که دیدم پیکرت را ای کاش جای آن همه شمشیر و نیزه یک بار می‌شد من ببوسم حنجرت را بابا تو که گفتی به ما از گوشواره همراه خود بردی چرا انگشترت را با ضرب سیلی تا که افتادم ز ناقه دیدم کبودی‌های چشم مادرت را یک روز بودم یاس باغ آرزویت حالا بیا با خود ببر نیلوفرت را
بنال ای دل نوا دارد رقیه به هر دردی دوا دارد رقیه مرض او را ز پا انداخت ،امّا مریضان را شفا دارد رقیه سه ساله کودک و این اوج عزّت؟ مدال مرحبا دارد رقیه بیا یا فاطمه اندر خرابه عزای بی ریا دارد رقیه بدور از دیدهٔ بیگانه امشب سخن با آشنا دارد رقیه ز دست ساربان و زجر و خولی به بابا شکوه ها دارد رقیه ز خونین چهره میبوسید و می گفت غم بی انتها دارد رقیه بیا ای یار پیشانی شکسته که با مهمان صفا دارد رقیه چه با جا آمدی ای جان جانان ببین جا در کجا دارد رقیه از آن روزی که افتادی به مقتل دل پر ماجرا دارد رقیه دلم در قتلگاه و جسمم اینجاست وطن در کربلا دارد رقیه بمیرم از چه لبهایت کبود است بگو محشر به پا دارد رقیه پدر بر چهره ام یک دم نظر کن رُخ زهرا نما دارد رقیه به جرم عاشقی جان بر لب آمد شکایت زاشقیا دارد رقیه خدا خواهد اگر ،می میرم امشب که هر شب این دعا دارد رقیه