eitaa logo
نفوس مطمئنه
521 دنبال‌کننده
955 عکس
620 ویدیو
91 فایل
🌸🍃﷽🍃🌸 تقدیم به روح همه شهدا خصوصا شهید فاطمی رفاقت با شهدا https://eitaa.com/fatemi48/279 داستانهای شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280 روایتگری https://eitaa.com/fatemi48/979 @a_f_133
مشاهده در ایتا
دانلود
💐محل کشف پیکر شهید مدافع حرم مهندس سید میلاد مصطفوی. 🔷از خدا خواسته بود مانند مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها و شهید ابراهیم هادی گمنام بماند، همین اتفاق هم افتاد. دو سه هفته از پیکرش خبری نبود، اما ... پس از مدتی به خواب فرمانده اش آمد و محل دفن پیکرش را نشان داد!! برای همه جای تعجب بود، او در وصیتش نیز به گمنامی اشاره کرده بود. اما به فرمانده اش گفت: پدرم هر روز برای پیدا شدن پیکر تنها پسرش، توسل به حضرت زهرا دارد و خانم به من فرمودند شما برگرد... 📚برگرفته از کتاب مهمان شام. اثر گروه شهید هادی شهید مدافع حرم🕊🌹 فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 ای (عج) ،،،، 📽 / تصاویری از صحنه های فراموش نشدنی دوران جنگ تحمیلی _ دهه ۶۰ ای لشگر صاحب زمان آماده باش ، آماده باش بهر نبردی بی امان آماده باش ، آماده باش رزمندگان جان به کف روز شجاعت آماده ای لشگر روح خدا گاه شهامت آماده ای نیروی اسلامیان تا بی نهایت آمده از بهر دفع دشمنان، آماده باش ، آماده باش... •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
✍شهید مستجاب دعوه علی ماهانی ؛ چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد. 🔹بیست و هفت هشت نفر از بچّه ها دوره اش کرده بودند تا برایشان قرآن بخواند و تفسیر کند از کنارشان که رد شدم علی آقا گفت: تو نمی آیی کلاس قرآن؟ 🔸گفتم: دارم می روم تیربار را بگذارم بالاتر؛ بر می گردم. 🔹برگشتنم نیم ساعت طول کشید وقتی رفتم طرف بچّه ها و علی آقا... 🔸دیدم یک هندوانه بزرگ را خورده اند و فقط یک کم از آن مانده که من آن را با دست تراشیدم و خوردم. 🔹گفتم: هندوانه از کجا آوردید؟ 🔸گفت: نبودی چه خبر شد؟ 🔹تو که رفتی کلاس قرآن علی آقا تموم شد پرسید بچّه ها چی دوست دارید؟ 🔸هر کسی یک جوابی داد در جواب بچّه ها علی آقا گفت: نه! خدا باید برای کسی که توی این گرما قرآن یاد می گیرد یک هندوانه خنک بفرستد. 🔹آمدیم به حرف علی آقا بخندیم که آب این هندوانه را با خودش آورد طرف بچّه ها... 🔸پنج شش روز بعد که علی آقا را دیدم به شوخی گفتم: شما موقع کلاس قرآن به بچّه ها هندوانه می دهید؟ 🔹گفت: اگر می خواهی باهم دوست باشیم تا من زنده ام این حرف را به کسی نزن... 🔸بعضی وقت ها چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد. 💢از کتاب پیراهن خاکی شهید علی ماهانی... شهید🕊🌹 خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
🔴⚡️یک پیمان‌نامه‌‌ی سه نفره‌ی عجیب 🔺اینجانبان علی سراج، مجتبی سعیدی و احمد مختاری پیمان می‌بندیم بر اینکه هر کدام از ما سه نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمد دو نفر دیگر را در روز قیامت شفاعت نموده و در محضر خداوند از خدا بخواهد که از گناهان دو تن دیگر بگذرد و در نزد خداوند از دو تن دیگر شفاعت نماید. 🔺هر سه نفر شهید شدند و نیاز به شفاعت یکدیگر پیدا نکردند. ‌ فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅چرا در کارشان موفق بودند؟! ♦️سخنان ۲۸سال پیش سردار قاآنی در باب علت موفقیت شهدا 🔷چطور از ، آفریده می شود؟ فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
همرزم شهید حاج قاسم سلیمانی گفت یه بار ازش پرسیدم خسته نشدی؟ نمیخوای با خانواده بری استراحت کنی؟ حاج قاسم گفت: ما داریم وظیفمونو انجام میدیم، آدم که از انجام وظیفه خسته نمیشه!
🔺شهیدآوینی: حزب الله اهل ولایت است و اهل ولایت بودن دشوار است پایمردی می‌خواهد و وفاداری
🌹 نه می‌بخشیم، نه فراموش می‌کنیم
یکی از آشنایان خوابِ شهیـد احمد پلارک رو دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد،شهید پلارک بهش‌ گفت: من نمی‌تونم شما رو شفاعت کنم...فقط وقتی می‌تونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید،همچنین زبان‌تان را نگه دارید در غیر این صورت هیچ‌کاری از من بر نمیاد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من یه خاطرخواهی سراغ دارم رو دست همه خاطرخواها... فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
هدایت شده از منبرک فاطمی
سبک زندگانی رضوی https://eitaa.com/fatemi222/3540
شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن.. حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید… عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد… (یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این روایت زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات) شادی روح پاک شهدا صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 فقط بدونیم کیا رفتن وجان دادن غریبانه تا با آرامش ما نفس بکشیم وامنیت داشته باشیم بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود 🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ🌴 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 لحظه اصابت تیر بر پیشانی نوجوان بسیجیِ راننده لودر و بر سینه جوانی دیگر هنگام زدن خاکریز در خط مقدم جبهه های دفاع مقدس 😭 ♦️ در فیلم دیدیم که به سرعت پس از شهادت نفر اول، راننده دیگری جای سنگرساز بی سنگر را خالی نمی گذارد، 🔷حقیقتاً شجاعتی وصف ناپذیر می خواست نفر دوم باشی و روی آن صندلی بنشینی... 🔺خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
شجاعت در میدان خطر https://eitaa.com/fatemi48/317 ثبات قوم شهدا در مسیر انقلاب https://eitaa.com/fatemi48/315 خواستند گمنام بمانند https://eitaa.com/fatemi48/304
آقای صیاد یک روحانی است سپهبد علی صیاد شیرازی حدود ۱۷سال با آیت‌الله بهاءالدینی مراوده داشت و دست‌پرورده ایشان بود. شاگردی او در این مكتب او را استادی ورزیده در اخلاق و اخلاص ساخته بود. آقا از او تعبیر می‌كرد: 《 آقای صیاد یک روحانی است كه یک مشت روحانی را به دور خود جمع كرده است.》 وقتی طلبه‌های شیراز خدمت آیت‌الله بهاء‌الدینی رسیده و از ایشان درس خواستند و گفته بودند: ما را هدایت كن، درسی به ما بده آیت‌الله بهاءالدینی فرموده بودند: 《بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید، اگر صیاد شیرازی شدید، هم دنیا دارید و هم آخرت.》 به نقل از حسین حیدری كاشانی از شاگردان آیت الله بهاءالدینی خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281 --------‐‐---------------------------------------------
نفوس مطمئنه
🌸🍃﷽🍃🌸 ✋ داستانهای ناب از شهدا ۱_انفاق و جوانمردی جوانمرد قصاب https://eitaa.com/fatemi48/176 اما
سلام ضمن عرض خوش آمد به همه عزیزانی که تازه وارد کانال شدند هر روز میزبان خاطره یکی از شهدا هستیم. واقعیتش اینه که خاطرات شهدا باعث می‌شود زنگارهای قلب انسان برطرف شود. شما هم بهترین خاطراتی که مشاهده کردید برای ما ارسال نمایید. ✍خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 و اینم عاقبت جوانی پر از معنویت...✨ تشییع باشکوهی که حتی برای علما و فرماندهان هم کم سابقه بود... شهید مدافع حرم🕊🌹 خاطرات شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار این لحظه چند .... دیدار فرزند شهید والامقام شهید سرهنگ دوم حسن طاهری 🔸 تشییع پیکر پاک و مطهر شهدای مدافع امنیت فردا برگزار خواهد شد ◽ مراسم تشییع پیکر پاک و مطهر شهدای مدافع امنیت شهید سرهنگ دوم حسن طاهری و شهید ستواندوم سجاد زارع مقدم روز دوشنبه مورخ ۲۷ شهریورماه رأس ساعت ۸ صبح از محل مصلی امام علی (ع) شهرستان نهبندان به سمت چهار راه معلم آن شهرستان برگزار می گردد. ◽ لازم به ذکر است شهید ستواندوم سجاد زارع مقدم پس از تشییع در شهرستان نهبندان برای خاکسپاری به شهرستان قاین انتقال خواهد یافت که مراسم تشییع همان روز (دوشنبه) ساعت ۱۳:۰۰ در شهر قاین از محل مسجد جامع به سمت گلزار شهدا برگزار خواهد شد. ◽ ضمنا شهید سرهنگ دوم حسن طاهری نیز برای تشییع خاکسپاری به زادگاهش شهرستان انتقال خواهد یافت. کانال خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
✍ خواهرم، این انگشتان باید سالها بر سر فرزندم کشیده می شد تا بزرگ شود و در پیری عصای دستم باشد. من به این امید فرزندم را از نوازش این انگشتان محروم کردم که تو با انگشتانت چادرت را سفت سفت بگیری... خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️این ویدئو را با صدا ببینید! سه روز، روزه گرفت. از او پرسیدم: چی شده؟ چرا غذا نمی‌خوری؟ گفت: دارم خودم را تنبیه می‌کنم. گفتم: مگر چکار کردی که خودت را تنبیه می‌کنی؟ گفت: یادت است آن روزی که بچه‌های تبلیغات لشکر، با دوربین، به گردان ما آمده بودند. گفتم: خوب. گفت: وقتی دوربین سمت من آمد، مرتب نشستم و موهایم را مرتب کردم. گفتم: خب، اشکالی دارد؟ ....آهی کشید و گفت: بعد از مصاحبه فکر کردم، با خودم گفتم: ابراهیم! این مصاحبه‌ها را مگر چه کسی می‌بیند؟ آدم‌هایی مثل خودت. ولی با این‌حال، تو خودت را مرتب کردی و درست نشستی و مواظب رفتارت بودی، اما می‌دانی که سال‌هاست در مقابل دوربین خدا قرار داری و هرطور که می‌خواهی زندگی می‌کنی و هیچ وقت هم خودت را جمع و جور نکرده‌ای؟ این فکر مرا اذیت می‌کند که چرا بنده‌های خدا را به خدا ترجیح دادم؟ بنابراین خودم را تنبیه می‌کنم! 🌹خاطره ای به یاد ابراهیم محبوب فرمانده گردان حزب الله لشکرپنج نصر ✍خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
کلام شهـید آیت‌ﷲ سیدمحمد بهشتی: 🕊🕊 شهـادت در راہِ آرمانِ الهی، معشوق ماست آیا شنیدہ ای عاشقی را از معشوق بترسانند !! خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281