◾️قلب هستی عزادار حسین علیه السلام:
👈در روایات متعددی هست که عرش هستی که همۀ هستی قائم به اوست، قلب مقدس و نورانی نبی #خاتم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که محور همۀ عوالم است.
🌹«وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ».[5]
🌹آن هایی که تحمل ولایت حضرت را دارند، چهار ملک و انسان هستند.
👌داستانی از عالمانی که به کمال رسیدند:
🔺از مرحوم علامه طباطبایی نقل شده که فرمودند
بین علمای شیعه، سه نفر به #کمال رسیدند که عبارتند از:
1-سیدبن طاووس،
2-مرحوم بحرالعلوم
3-و ابن فهد حلی.
👌مرحرم بحرالعلوم شخصیت فوق العاده ای بود. این عالم جلیل القدر تشرّفات فراوانی #خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) داشته.
👈نقل شده مرحوم عراقی در دارالسلامشان نقل کردند که بحرالعلوم کنار حضرت نشسته بود.
👈مرحوم زین العابدین #سلماسی از مرحوم بحرالعلوم سؤال کرد:
👈 آقا! می شود خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) برسید؟ شما خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) شرفیاب شدید؟
👈ایشان فرمود: اگر من چنین ادعایی کردم، تو مرا تکذیب کن.
👈بعد رو به این شاگرد خصوصی اش کرد و فرمود: چطور بگویم نمی شود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را ببینید، در حالی که حضرت مرا در #آغوش گرفته. ماجرای ایشان معروف است.
👌 می گوید می آمدم نجف، گذرم به مسجد #سهله افتاد. حضرت را زیارت کردم.
مرا صدا کردند و فرمودند: سید مهدی! بیا جلو.
من ترسیدم. حضرت فرمودند: بیا. رفتم و مرا در آغوش گرفتند.
اشعار بسیار خوبی هم در مراثی اهل بیت دارند.
مضمون اشعار محتشم را به زبان عربی سرودند. بیت آخر بحرالعلوم نیز مضمون شعر محتشم را دارد.
👈ماجرای عاشورا، ملکوت عالم را پر کرده و این مصیبتی بزرگ است.
👈 وجود مقدس امیر المؤمنین علی(علیه السلام) می فرمود:
«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ».[6]
هفت اقلیم را بدهند و بگویند یک پوست جو از دهان یک مورچه به ناحق بگیر، نمی گیرم.
◾️گریه معصومین برای حسین علیهم السلام:
👈ابن عباس نقل می کند حضرت در ماجرای #صفین گذرشان به کربلا افتاد. در این سرزمین خوابشان برد. وقتی بیدار شدند، به شدت گریه کردند. گفتند: چه خبر است؟
👈حضرت فرمود: خواب دیدم اینجا دریای خون است و حسین(علیه السلام) من در این خون دست و پا می زند.
👈به امام سجاد(علیه السلام) عرض کردند: آقا! شما چقدر #گریه می کنید؟ حضرت 35 سال بعد از عاشورا زنده بودند.
👈 در این سال ها همواره گریه می کردند. آب می دیدند، کودک می دیدند، بزرگ می دیدند، پیر می دیدند، گریه می کردند. به حضرت عرض کردند:
👈 آقا! چقدر گریه می کنی؟ یک حادثه ای اتفاق افتاده و دیگر تمام شده است. حضرت یعقوب(علیه السلام) پیغمبر خدا بود، پیغمبر خدا کارهایش معصوم است. کاری که حتی ترک اولی باشد، از انبیا سر نمی زند. از چهارده معصوم که هیچ. از انبیاء هم مشکل سر نمی زند، حتی ترک اولی.
👈فرمودند: چه می گویی؟ یک فرزندش از جلوی چشمش پنهان شد، سال ها گریه کرد تا آنکه چشم هایش سفید شد. البته دیگران #یعقوب را نمی فهمیدند و مرتب یعقوب را سرزنش می کردند؛
👈 «تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّى تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکینَ».[7]
👈یعقوب هم دست برنمی داشت. آن ها او را مسخره و سرزنش می کردند، ولی یعقوب دست برنمی داشت. می فرمود:
«قالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی إِلَى اللَّه».[8]
👈با خدا در میان می گذارم. شما چه می فهمید من برای چه گریه می کنم؟ شما خیال می کنید
👈من برای یک کودک گریه می کنم؟ این طور نیست.
مسئله، مسئله محبت ولیِّ خداست. مسئله، مسئله بلای ولی خداست، نه مسئله یک کودک.
نمی شود بگوییم #محبت خدا با انسان چه می کند.
چه بر سر انسان می آورد. اگر کسی به محبت خدا رسید، معلوم می شود این محبت با انسان چه می کند.
👈روایت اول:
در روایت نورانی هست که فرمود:
«إِذَا تَخَلَّى الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْیَا سَمَا وَ وَجَدَ حَلَاوَةَ حُبِّ اللَّهِ وَ کَانَ عِنْدَ أَهْلِ الدُّنْیَا کَأَنَّهُ قَدْ خُولِطَ وَ إِنَّمَا خَالَطَ الْقَوْمَ حَلَاوَةُ حُبِّ اللَّهِ فَلَمْ یَشْتَغِلُوا بِغَیْرِهِ».[9]
🌹وقتی مؤمن از دنیا برود، رفعت پیدا می کند.
شیرینی محبت خدا را می چشد. وقتی شیرینی محبت خدا را چشید و با خدا قاطی شد، رفتارش غیر #عادی می شود. رفتارش نزد اهل دنیا قابل قبول نیست.
یک طور دیگری رفتار می کند. وقتی اهل دنیا به او نگاه می کنند، می گویند قاطی دارد. نمی توانند تحمل کنند.
شیرینی محبت خدا در کام این ها زنده شده. به غیر خدا #مشغول نیستند. اهل دنیا که نگاه می کنند، می گویند این ها مجنون اند.
📚چنانکه ذکر شد، نیت گناه و بدی، عذاب را به دنبال ندارد، اما نیت خیر، ثواب و پاداش را به دنبال خواهد داشت؛ در اینجا به نمونههایی از روایات این باب اشاره میشود:
1. رسول خدا(ص) «ما در مدینه افرادی را باقی گذاشتیم که هیچ وادیای را نپیمودیم و بر هیچ #تپهای بالا نرفتیم و در هیچ سراشیبی قدم نگذاشتیم، مگر اینکه آنان نیز با #ما بودند. عرض کردند: چگونه با ما هستند، در حالی که حضور پیدا نکردند؟ فرمود: #نیتهایشان ]با ماست[.» (کنزالعمال، ج3، ص 425)
🍃البته مراد این نیست که قصد کنند در کنار پیامبر(ص) #حضور داشته باشند و دیگر کاری انجام ندهند؛ بلکه قصد جدی برای حضور داشته باشند، و واقعا دلهایشان برای حضور در جبهه پر زند و موانعی مثل #بیماری و امثال آن از حضور، محرومشان کرده باشد که در این صورت انشاءالله خدا به آنها پاداش حضور را خواهد داد.
2. امام علی(ع) به مردی که آرزو میکرد کاش #برادرش نیز حاضر میبود تا #شاهد پیروزی خدا بر دشمنانش در جمل باشد، فرمود: «آیا دل برادرت با ما بود؟
عرض کرد: آری. حضرت فرمود: پس او با #ما بوده است. هر آینه در این سپاه افرادی حضور داشتهاند که هنوز در پشت پدران و زهدان مادراناند و به زودی روزگار آنان را به جهان هستی آورد و با وجود آنها (جبهه) ایمان نیرو گیرد) (نهجالبلاغه- خطبه 55)
♦️استاد مطهری(ره) شبیه این داستان را درباره جنگ #صفین چنین نقل نموده است:
«هنگامی که امیرالمومنین(ع) از جنگ صفین مراجعت مینمود، شخصی از #اصحاب آن حضرت خدمت ایشان آمد و عرض کرد: یا امیرالمومنین! دوست داشتم برادرم در این #جنگ بود و به فیض درک رکاب شما نائل میشد. حضرت در جواب فرمود: بگو نیتش چیست؟ تصمیمش چه هست؟ آیا این برادر تو #معذور بود و نتوانست بیاید و در جنگ شرکت کند؟ و یا نه، بدون عذری از شرکت در جنگ خودداری کرد و نیامد؟ اگر معذور نبود و نیامد، بهتر همانکه نیامد، و اگر عذری داشته که با ما باشد، پس با ما بوده است.
آن مرد عرض کرد: بله یا امیرالمومنین! اینطور بود؛ یعنی نیتش این بود که با ما باشد.
♦️حضرت فرمود: پس نه تنها برادر تو با ما بود؛ بلکه با ما بودهاند کسانی که هنوز در #رحمهای مادراناند و افرادی که هنوز در اصلاب پدراناند. و تا دامنه قیامت اگر افرادی یافت شوند که واقعا از صمیم قلب نیت و آرزوهایشان این باشد که ای کاش علی را درک میکردم و در رکاب او می جنگیدم، ما آنها را جزء اصحاب خود میشماریم.» (گفتارهای معنوی، ص 237)
♦️براساس همین منطق است که در #زیارت امام حسین(ع) عرضه میداریم: «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما؛ ای کاش من با شما بودم، پس به رستگاری بزرگی دست مییافتم، (و به شهادت میرسیدم).»