در سکرات خواب صدای نرم زوزهیی در گوشم است؛ ذهنم میگوید: پهپادهای اسرائیلی است که بالای شهر میچرخند. دیشب حسن هماین را میگفت. صدا اما نمیرود و کش مییابد و در سوریه این که میشد پشت سرش انتحاری به خاکریز میزد. از خواب میپرم. صدای پنکهیی است که گوشهی اتاق کار میکند...
زیر قبهی سیدالشهداء علی رجبی را دیدم که نماز میخواند. روزها بود که در ارتباط بودیم و با گروه خبرنگاری تا طریبیل آمده بود، اما نتوانسته بودیم هم را ببینیم. میخواستم بگویم که با هم به لبنان برویم. ایستادم به زیارت خواندن. سر که بلند کردم نمازش را خوانده بود و رفته بود...
در ستاد حرکت طوفان بلاحدود دو خط پی گرفته میشود: حمید در بغداد مانده و پی اردوکشی سنگین ایرانیهای شیعی و عراقیهای سنی است تا مرز را بکشند و انتفاضهی اردن را کلید بزند. من اما پی تثبیت شریانهای بیادهام که در الانبار تا طریبیل باز کردهییم و توسعهی آن تا رأسالناقورة....
به عادت روزهای پیادهروی از خانه به عتبه، پس از نماز صبح نشستهام و مسیر روز را مرور میکنم. امروز روی نقشه رسیدهام پای بلندیهای جولان و کنج مرز سوریه و اردن و فلسطین اشغالی، پشت رود یرموک...
امتداد حرکت طوفان بلاحدود از غرب عراق به جنوب شام و تکرار تجربهی طریبیل چه گونه است؟ حضور نرم در مرز سوریه و اردن در درعا و حضور سخت پای ارتفاعات اشغالی جولان؛ خیمه زدن سوریها و دیگر نیروهای امت آن جا و دعوت برای دست دادن اردنیها، عشائر و فلسطینیتبارها، از آن سو به آنها...
همآن وقت دو دسته بودیم که برخی قطع صدور نفت عراق به اردن به دست حاضران در طریبیل را اشتباه میدانستند و دیگرانی که با فرض اردن به عنوان عقبهی اسرائیل، از آن دفاع میکردند. پس از فرمان حضرت رهبر به قطع نفت اسرائیل به گمانم تکلیف کار در محور طریبیل و حتا باکو به جیحان روشن است...
میخواهیم با اسرائیل بجنگیم؟ و پامان به عراق و سوریه و لبنان نمیرسد. دوسوم نفت اسرائیل و ارتش آن را دولت طاغوت باکو تأمین میکند. برویم پشت رود ارس خیمه بزنیم که صدور نفت امت به دشمن خونی امت متوقف شود، و اگر نشد دستهای آذری امت خط لولهی باکو به جیحان را قطع کنند...
ایدهی جاده در برابر لوله برای قطع صدور نفت امت به اسرائیل بسی سرراست است. حرف جریان حزبالله در ایران با جلوداری جوانهای آذری با دولت طاغوت آذربایجان هماین است: لولهی نفت باکو به جیحان را اگر قطع نکنی، جادهی ترابری نخجوان به باکو را قطع خواهیم کرد...
وصل جادهی ترابری نخجوان به باکو برابر قطع لولهی نفت باکو به جیحان؛ جاده برابر لوله...
اگر پاتان به جنوب رود لیطانی در لبنان نمیرسد که با اسرائیل بجنگید، دستتان به شمال رود ارس در ایران که میرسد، که با اسرائیل بجنگید. پشت مرز آذربایجان کنار پل خداآفرین خیمه بزنید و قطع نفت سوخت جنگندهها و زرهپوشهای اسرائیلی در غزه را از طاغوت باکو طلب کنید...
دیشب پیش از آن که حسن زیر پل فرودگاه به من برسد عکسش را برایم فرستاده بودند تا با کس دیگری به ناکهجا نروم؛ امروز صبح برادر حسن ایستاد تا ایمان پایین آمد و مه را از او تحویل گرفت. مردمنهادترین کارها در لبنان در محیط آشوبناک شام با رویههای معمول امنی آمیخته است...