نهضت و انقلاب امی است و نه ملی؛ هماین است که امت اسلام در پیشبرد نهضت و انقلاب محکوم به قانون جاری و قانون اساسی ایران نیستند...
ما در بارهی تحفالعقول و وسائلالشیعه و بحارالانوار هم بحث میکنیم؛ بحث در بارهی قانون اساسی که جای خودش را دارد...
تحدید اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری توسط قانون اجتماعات وزارت کشور مخل مبانی اسلام است...
هیچ قانون جاری و نه حتا قانون اساسی حق تحدید احکام شریعت را ندارد؛ شریعت محمدی امر به معروف و نهی از منکر در کوچه و بازار را منوط به اجازه گرفتن از کسی نکرده است...
هماین مانده است که برای اقامهی شریعت در امر به معروف و نهی از منکر آن هم نرم کف خیابان بخواهیم از این دولت و آن وزارت مجوز بگیریم؛ چه کسی شما را بر شانهی شرع سوار کرده است؟ یا چه...
این نظام تقنین پسامشروطه که در مجلس شورای ملی ساخته و پرداخته شده است همآن قدر فقهی و شرعی است که آن مجسمهی شهید سید حسن مدرس که آن گوشهی آن مجلس ایستادهاند...
سکولاریسم شاخ ندارد. هماین که امر به معروف و نهی از منکر فردی و تکرقمی را ذیل حکم شریعت میدانیم و با جمعی و چندرقمی شدنش کف خیابان از ذیل حکم شرعی به قانون عرفی وزارت کشور میبریمش و تعلیقش میکنیم، یعنی به مراتب سکولاریم...
وهن شریعت؟ راستدینی و اردکیشی مذهبیهای سرخ وهن شریعت نیست؛ دودرهبازی و زیروروکشی و وسطخوابی مذهبیهای صورتی وهن شریعت است...
آن دستاربندی که دایهی سلیطههای فاجر شده است و برای طلبههای ناهی از منکر زنبابا است، شریعت محمدی را سر و ته خوانده است...
نظام حقوقی اکنونی ایران به خیال خود، با نقطهی عطف مشروطه، سلطنت و استبداد را در امر تقنین مهار کرده است اما واقعیت آن است که روی دست شریعت و اجتهاد هم بلند شده است...
پارسال که در شورش هرزهها مصحف و مسجد و مدرسه سوزاندند تفقهتان در تعطیلات بود که امسال در پشتبانی از سلیطههای سکولار پشت میز آخوندیتان برگشتهیید؟ یا چه...
به نظر میرسد جریان آنتیتز انقلاب در قم مقدسه این روزها به آستانهی آنتیتز ساختن برای اسلام رسیده است؛ پروتستانهای دستاربند سترون..
تفقه تنزیهی تلاش میکند چیزی خلاف شرع نباشد؛ تقریری از آن چه روال شرع است ندارد...
قانون عرفی، چه اساسیس و چه بیاساسش، در جایگاهی نیست که برای امر به معروف و نهی از منکر فردی و جمعی متشرعین در کوچه و بازار خط و مرز بکشد، چه رسد به این که دست به چماق ببرد...
پاسبانهای سکولار نظام انتظار دارند که مؤمنین را کف خیابان کتک بزنند و مؤمنین برای آنها کف بزنند؟ از هر آن دست که بدهی از همآن دست خواهی گرفت؛ فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم...
سر جوانهای متشرعی که با دست خالی کف خیابان اقامهی شریعت میکردهاند را شکستهاند و میگویند: قربانی خشونت آنها بودهییم؛ ما را هل دادهاند. از چماق در دستتان و پینهی سر زانوتان معلوم است...
رفتار کمابیش ناشرعی پلیس جمهوری در مهار شهرآشوبیهای سکولارهای هار باعث آن بوده است که از فتنهی تقلب تا غائلهی ژینا هر بار نیروهای انقلابی مکتبی که همشانه با آنها در خیابان آشوبشکنی میکردهاند با آنها در تنش هم بودهاند؛ چه رسد به آن زمانهایی که کف خیابان اینها و آنها شاخ در شاخ هم بودهاند...
کف فتنهی تقلب جلوی دانشگاه طهران با پلیسهایی که آن جا بودند حرفمان شد. دوبارهی از چهارچوبهای شرعی در آشوبشکنی بیرون زده بودند و گوشششان بدهکار تذکر طلبههای بسیجی نبود. قاطی کردم: ما حساب این سبزها را که برسیم، پس از آن حساب شما سبزها را میرسیم...
آن که مطلق کنش پلیس عرفی جمهوری کف خیابان را عین شریعت محمدی میپندارد همآنی است که باور به بینهی یاوهی ولایت اداری دارد...