تفقه تنزیهی تلاش میکند چیزی خلاف شرع نباشد؛ تقریری از آن چه روال شرع است ندارد...
قانون عرفی، چه اساسیس و چه بیاساسش، در جایگاهی نیست که برای امر به معروف و نهی از منکر فردی و جمعی متشرعین در کوچه و بازار خط و مرز بکشد، چه رسد به این که دست به چماق ببرد...
پاسبانهای سکولار نظام انتظار دارند که مؤمنین را کف خیابان کتک بزنند و مؤمنین برای آنها کف بزنند؟ از هر آن دست که بدهی از همآن دست خواهی گرفت؛ فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم...
سر جوانهای متشرعی که با دست خالی کف خیابان اقامهی شریعت میکردهاند را شکستهاند و میگویند: قربانی خشونت آنها بودهییم؛ ما را هل دادهاند. از چماق در دستتان و پینهی سر زانوتان معلوم است...
رفتار کمابیش ناشرعی پلیس جمهوری در مهار شهرآشوبیهای سکولارهای هار باعث آن بوده است که از فتنهی تقلب تا غائلهی ژینا هر بار نیروهای انقلابی مکتبی که همشانه با آنها در خیابان آشوبشکنی میکردهاند با آنها در تنش هم بودهاند؛ چه رسد به آن زمانهایی که کف خیابان اینها و آنها شاخ در شاخ هم بودهاند...
کف فتنهی تقلب جلوی دانشگاه طهران با پلیسهایی که آن جا بودند حرفمان شد. دوبارهی از چهارچوبهای شرعی در آشوبشکنی بیرون زده بودند و گوشششان بدهکار تذکر طلبههای بسیجی نبود. قاطی کردم: ما حساب این سبزها را که برسیم، پس از آن حساب شما سبزها را میرسیم...
آن که مطلق کنش پلیس عرفی جمهوری کف خیابان را عین شریعت محمدی میپندارد همآنی است که باور به بینهی یاوهی ولایت اداری دارد...
در بیان سردارهای خط استحسان نیروهای مکتبی بسیجی عنوانی دارند که از ایران تا شام ابائی از به زبان آوردنش هم ندارند و این مبنای ممشای اینها با آنها است: یکبارمصرف...
داستان را از فصل دومش تعریف نکنید؛ پلیس عرفی جمهوری بر اقامهی آرام و نرم شریعت محمدی و حجاب شرعی در پایتخت امالقرای امت اسلام چماق سخت کشیده است؛ و خوب در پاسخ یک کله هم خورده است...