eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
490 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
191 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
5ace0e08f7927fb4249ef6cc_-3989124088857670341.mp3
2.82M
حاج آقا على اکبرى👆 🔻 " رفتار مؤمن پس از ماه مبارک مراقبت، محافظت، بهره برداری انتشار این مطلب هدیه به روح شهید (حج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز آقا علیه السلام بود و رمز ما یا ابوالفضل علیه السلام. محل کارمان هم بود. اولین شهید کشف شد. شهید « »، گردان امام محمدباقر علیه السلام ، گروهان حبیب و از بچه های کاشان. گفتیم اگر شهید بعدی هم اسمش ابوالفضل بود، این جا گوشه ای از حرم آقا ابوالفضل (علیه السلام) است. رفتم پشت بیل و زمین را کندم که بچه ها پریدند داخل چاله. خیلی عجیب بود. یک دست شهید از مچ قطع شده که داخل مشتش، جیره های شب عملیات (پسته و ...) مانده بود. آب زلالی هم از حفره خاکریز بیرون می ریخت. گفتیم آب از قمقمه ای است که کنار پیکر شهید است؛ اما قمقمه خشک خشک بود. با پیدا شدن پیکر، آب قطع شد. وقتی پلاک شهید را استعلام کردیم، دیگر دنبال آب نبودیم، جواب را گرفتیم. 👈 شهید « » گردان امام محمدباقر علیه السلام گروهان حبیب که او هم بچه کاشان بود. شادی روح این دو و همه شهدای دفاع مقدس بویژه شهدای منطقه ، صلوات.🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در سال ۷۳ تعدادی از  را به معراج شهدا آوردند. در همان شب یکی از کارکنان معراج در خواب می بیند که فردی به او می گوید: « من یکی از شهدای گمنامی هستم که امشب آورده اند. سال هاست که خانواده ام خبری از من ندارند. شما زحمت بکش و برو مدارکم را که شامل پلاک، کارت و چشم مصنوعی من است و داخل کیسه ای گلی به همراه پیکرم می باشد، بردار و بگو که مشخصات مرا ثبت کنند.» بعد از این که این برادر خوابش را بازگو می کند، کسی تحویلش نمی گیرد، اما با دیدن مجدد این خواب و با اصرار او، پیکرهای شهدا بررسی می شوند و در کنار یکی از اجساد، کیسه ای پیدا می شود که با گل همراه بود و برادران تفحص چون احتمال داده بودند از خاک شهید است، ضمیمه جسد کرده بودند. چیزهایی که شهید گفته بود، درون آن بود. بعد از شناسایی جسد، معلوم شد که ایشان در سال ۶۵ مفقود الاثر شده است و در سال ۶۱هم یکی از چشم هایش را از دست داده بود. شادی رو شهدا .🌷
نه اینکه اهل نماز جماعت و مسجد نباشد، بلکه گاهی همینطوری به قول خودش برای خنده، بعضی از بچه‌های ناآشنا را دست به سر می‌کرد. یک بار همین کار را با یکی از دوستان طلبه کرد، وقتی صدای اذان بلند شد آن طلبه گفت: «نمی‌آیی برویم نماز⁉» پاسخ می‌دهد: «نه، همینجا می‌خوانم» آن بنده خدا هم کمی از فضایل نماز جماعت و مسجد برایش گفت. اما او هم جواب داد: «خود خدا هم در قرآن گفته:«ان‌الصلوه تنهاء...» تنها، حتی نگفته دوتایی، سه‌تایی.😁 طلبه که فکر نمی‌کرد قضیه شوخی باشد یک مکثی کرد به جای اینکه ترجمه صحیح را به او بگوید، گفت:«گفته، تن‌ها» یعنی چند نفری، نه تنها و یک نفری ... بعد که فهمید سرکار بوده هردو با خنده برای اقامه نماز به حسینیه رفتند 🍃🌿🍃🌿🍃🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فتح الفتوح: حاجیه خانم حلیمه خاتون خانیان، شهید سیدحمزه و 🌷 داود، ابوالقاسم، کاظم و کریم سجادیان، پس از سال‌ها مجاهدت و مقاومت به علت بیماری و کهولت سن به همسر و فرزندان شهیدش پیوست. سیدحمزه سجادیان در سال ۶۵ در منطقه و در عملیات کربلای پنج، شهید سیدابوالقاسم سجادیان در سال ۶۲ در عملیات ، شهید سیدکریم سجادیان در سال ۶۱ در منطقه  در عملیات والفجر مقدماتی و شهیدان سیدکاظم و سید داوود سجادیان در سال ۶۱ در عملیات  که منجر به آزاد سازی خرمشهر شد، به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. شادی روح شهیدان و حاجیه خانم .🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 شهید حمید (حسین) ، فرزند اکبر، متولد سال 1345 در شهر خانوک از توابع استان کرمان، با آغاز جنگ تحمیلی و فرمان بسیج از سوی امام خمینی(ره) مدرسه را رها کرد و راهی دانشگاه عشق (جبهه) شد. در عملیات ، یک شب مانده به آزادی خرمشهر به آسمان حضرت دوست نقب زد. شهید «حمید عرب نژاد» در این عملیات مفقودالاثر و پس از ۲۴ سال به عنوان « » بر دوش مردم روزه دار تشییع و در دفن شد.   آقای یزدی زاده از اهالی کاظم آباد (35 کیلومتری کرمان) می‌گوید: شبی داشتم از تلویزیون مراسم تشییع شهدا را نگاه می‌کردم. دلم گرفت و حال عجیبی به من دست داد. با خودم گفتم کاش من هم در جمع این مردم برای تشییع و خاکسپاری شهدا حاضر بودم و با همان حال خوابیدم. در عالم خواب، همان تشییع با شکوه را دیدم ولی با عظمت تر، پس از تشییع، یک برادر پاسدار آمد و گفت: با شما کار دارند. وقتی رفتم، به من گفتند: شما باید خاکسپاری شهدا را انجام دهی.... ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا