#شما_هم_دعوتید به برنامه
🌷گرامیداشت سالگرد بسیجی مجاهد
حاج اکبر صباغیان🌷
راوی: کربلایی سیدایمان یاراحمدی
زیارت عاشورا و مداحی: حاج حنیف طاهری
شاعر آئینی: کربلایی محمد رسولی
🌐 پخت آش نذری (برای فرج امام زمان عجل الله فرجه الشریف و پیروزی جبهه مقاومت)🌐
🗓 جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳
⏰ ساعت ۱۰ الی ۱۱:۴۵
📌 گلزار شهدای بهشت زهرای تهران، نزدیک شهدای گمنام قطعه ۴۰ و ۴۴
مزار حاج اکبر صباغیان: قطعه ۴۵، ردیف ۱۰، شماره ۱۶
منتظر حضور شما هستیم💐
@fatholfotooh
#شما_هم_دعوتید به برنامه
🌷گرامیداشت سالگرد بسیجی مجاهد
حاج اکبر صباغیان🌷
راوی: کربلایی سیدایمان یاراحمدی
زیارت عاشورا و مداحی: حاج حنیف طاهری
شاعر آئینی: کربلایی محمد رسولی
🌐 پخت آش نذری (برای فرج امام زمان عجل الله فرجه الشریف و پیروزی جبهه مقاومت)🌐
🗓 جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳
⏰ ساعت ۱۰ الی ۱۱:۴۵
📌 گلزار شهدای بهشت زهرای تهران، نزدیک شهدای گمنام قطعه ۴۰ و ۴۴
مزار حاج اکبر صباغیان: قطعه ۴۵، ردیف ۱۰، شماره ۱۶
منتظر حضور شما هستیم💐
@fatholfotooh
هدایت شده از فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
Dua-Tawassul-al-Halawaji.mp3
17.96M
#هیئت_مجازی
حسینیه منتظران شهادت
سه شنبه ها
#دعای_توسل
هدیه به روح شهدا، امام و درگذشتگان ، صلوات
@fatholfotooh
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
#خاطرات_زنان #زنان_مقاومت #خرمشهر 🌷شهیده بی بی جان دماوندی 🦋🦋🦋🦋 حرفهایش را میشنیدم، گریه میکر
#خاطرات_زنان
#زنان_مقاومت
#خرمشهر
🌷 شهیده بی بی جان دماوندی
🦋🦋🦋🦋
ما چند روز منتظر شدیم. دلشوره رهایم نمیکرد. اوضاع خرمشهر را وخیم اعلام میکردند. طاقت نیاوردم. آمدم اهواز، کمپ جنگزدهها. منتظر آمدن مادرم بودم که دایی آمد. گفت: روزی که شما را گذاشتم کرمان و برگشتم توی خرمشهر، عراقیها بیشتر شهر را گرفته بودند. من با هزار بدبختی خودم را رساندم فلکه آتشنشانی سر خیابان نقدی. روز 24 مهر بود.
آنقدر گلوله به شهر میریختند که نمیشد سر بالا اورد. یک جاهایی سینهخیز میرفتم. دنبال کسی میگشتم از مادرت خبری داشته باشد. جنتآباد و پادگان دژ، صد دستگاه و شلمچه دست عراقیها بود. یک جایی همانطور که سینهخیز بودم صدایی از دور شنیدم. کسی پشت دیوار پنهان شده بود. به من میگفت: محمد اگر دنبال خواهرت میگردی با آمبولانس رفت سید عباس. به همان حالت برگشتم پل قدیم. و با یک ماشین رفتم سید عباس، ایستگاه دوازده آبادان.
آنجا دیدم مادرت زینب پشت یک نیسان در حال رانندگی به سمت خرمشهر است. دست بلند کردم متوجهام شد. نگه داشت و گفت: برو فیروزآباد آبادان قایم شو، من میام طرفت. رفتم جایی که گفته بود. هر چه نشستم نیامد. دوباره برگشتم، ولی پل خرمشهر را زده بودند. اجازه نمیدادند رد شویم.
@fatholfotooh
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رجز خوانی کوبنده همسر شهید حمزه جهاندیده
همسر شهید حمزه جهاندیده:
🔹اگر رهبرم امر کند طفل ۳ ماهه و کودک ۷ ساله ام را برای حراست از اسلام و مرز و بوم ایران خوراک موشکهای اسرائیل میکنم
🔹به امید اقامه نماز به امامت نائب بر حقش در مسجد الاقصی. نتانیاهو بداند من انتظار بازگشت پیکر همسرم را هم نداشتم چرا که چشم به هدیهای که در راه امامم دادم نداشتم.
🌹اینجامعراجشهداست 👇
@tafahoseshohada
زیاد وضو بگیرید تا خداوند عمرتان را طولانی کند
اگر توانستی شب و روز با طهارت باشی
این کار را بکن زیرا اگر در حال طهارت بمیری
شهید خواهی بود🦋
آیتاللهبهجت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سالگرد
#حاج_اکبر_صباغیان
#روایت
آخرین صحبت تلفنی موجود از حاج اکبر صباغیان
شادی روحش، صلوات💐
@fatholfotooh
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
#سالگرد #حاج_اکبر_صباغیان #روایت آخرین صحبت تلفنی موجود از حاج اکبر صباغیان شادی روحش، صلوات💐 @
#سالگرد
#حاج_اکبر_صباغیان
#روایت
توفیق خدمت ستاد پشتیبانی اربعین آستان قدس رضوی در سال ۹۵ برکت زیارت علی بن موسی الرضا شد در تیرماه سال ۹۶
و بعد هم در مرداد ماه ، زیارت پیامبر اکرم صلیالله علیه، و ائمه بقیع علیهمالسلام و حضرت زهرا سلام الله علیها ، شهدای احد و طواف خانه خدا در حج تمتع
یک شب به شب اول محرم برگشت و ولیمه داد . تالار را با زدن پرچم و کتیبه تکیه کرد. آب زمزم برای ورود همه مهمانها اولین پذیرایی حاج اکبر بود بعد از زیارت چهره نورانی شده اش
قسمت زنانه و مردانه را هم با همان پرچم های عزاداری جدا کرد. لباس مشکی ارباب پوشید و کلاه سفید حاجی شدنش
او با تمام مشغله در راهیان نور و کارهای اربعین به این سفر رفت تا حاجت روا شود
آنجا هم پیگیر بود
وقتی برگشت با تمام توان مشغول کار اربعین شد
برای بازدید میدانی به عراق رفت ؛توفیق شد به زیارت ارباب هم رفت و نجف و کاظمین
سامراء زیارت امامین عسکریین نشست زیارتنامه بخواند
هروقت از او عکس میگرفتند به نحوی فرار میکرد یا عکس را خراب میکرد
اما آن روز گفت بگیر، بدردتون میخوره
شناسایی ها تمام شد و پیگیری و به خط کردن امکانات و افراد از سرتاسر کشور شروع شد، آشپزخانه سامراء منتظر او بود،
مرز مهران با پشتوانه اش پایگاه محکمی شده بود
یادداشتهای آخر نوشته شد ؛ حتی پیامی برای تحویل وسایل در روز ۹ آبان
حساب و کتابها مشخص شد؛ توصیه به سرباز دفترش که اگر برنگشتم چک را به همسرم بدهید
قرار بود سه شنبه برود
کارها زمین مانده بود راننده ها در حال عبور از مرز
حاج حسین یکتا خواست زودتر بیا
هواپیما یا نبود یا خیلی کران بود
حاجی یه برآورد کرد اگر با پرواز بغداد برود یه هزینه باید بدهد به سامراء برود و نیروهای دیگر هم از مهران به سامراء
برنامه ریزی کرد با ماشین شخصی خودش که مدام در راه منطقه برای کارهای راهیان نور بود به مرز مهران بروند و از آنجا با نیروهایش به سمت سامراء
آن روز شلوغ ترین روز کاری بود
از بس تلفن جواب داده بود در این مدت، یکی از گوش هایش نمی شنید، رفت شستشو داد.
در گروه خانوادگی نوشت :بالاخره ما هم راهی شدیم
شوقی داشت که کسی نمی فهمید
ساعت ۱۹ و ۴۳ دقیقه ۸ آبان رفت
در مسیر بعضی از تماس های بدون جواب را پیگیری کرد
ما که رفتیم
ان شاءالله فردا ظهر سامراء هستیم
زمین اسلام آباد غرب و تصادف در جاده به سمت مهران، سحر روز نهم آبان رفتنش خونین شد
او با پرواز برگشت و برای همیشه خادم ارباب ماند🌷🕊
شادی روحش، صلوات💐
@fatholfotooh