به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع، ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
#غزل
#فاضل_نظری
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
___
💠#فاضل_نظری
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع، ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
___
💠#فاضل_نظری
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین و من و تو فاصله هاست
از کتاب #گریه_های_امپراتور
💠#فاضل_نظری
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده ست
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
آہ! یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
#غزل
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii📚
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده ست
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
آہ! یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم
اگرچه سوختهام، نوبت بهار من است
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
به دریا میزنم! شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر
من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم
که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر
به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز می دانم
به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر
من از آغاز در خاکم نمی از عشق می بینم
مرا می ساختند ای کاش، از آب و گلی دیگر
طوافم لحظه دیدار چشمان تو باطل شد
من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر
به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم
مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
در تنگ، دیگر شور دریا غوطه ور نیست
آن ماهی دلتنگ، خوشبختانه مرده ست
#شاه_بیت
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
در تنگ، دیگر شور دریا غوطه ور نیست
آن ماهی دلتنگ، خوشبختانه مرده ست
#شاه_بیت
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
در تنگ، دیگر شور دریا غوطه ور نیست
آن ماهی دلتنگ، خوشبختانه مرده ست
#شاه_بیت
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع، ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
#غزل
#فاضل_نظری
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
___
💠#فاضل_نظری
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
اگر خطا نکنم، عطر، عطر یار من است
کدام دسته گل امروز بر مزار من است
گلی که آمده بر خاک من نمی داند
هزار غنچه ی خشکیده در کنار من است
گل محمدی من، مپرس حال مرا
به غم دچار چنانم که غم دچار من است
تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد
خود این خلاصه ی غم های روزگار من است
بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم
اگر چه سوخته ام، نوبت بهار من است
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
چون قصه آن صخره که از صحبت دریا
جز سیلی امواج نبردهست نصیبی
#شاه_بیت
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی ست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
#غزل
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
چنان که از قفس هم دو یا کریم به هم
از آن دو پنجره ما خیره می شدیم به هم
به هم شبیه ، به هم مبتلا ، به هم محتاج
چنان دو نیمه سیبی که هر دو نیم به هم
من و توییم دو پژمرده گل میان کتاب
من و توییم دو دلبسته از قدیم به هم
شبیه یکدگریم و چقدر دلگیر است
شبیه بودن گل های بی شمیم به هم
من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم
من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم
بیا شویم چو خاکستری رها در باد
من و تو را برساند مگر نسیم به هم...
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#خاطره
@fazel_nazarrii
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی
شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی
شاید از آن پس بود که احساس می کردم
در سینه ام پر می زند شب ها پرستویی
شاید از آن پس بود که با حسرت از دستم
هر روز سیبی سرخ می افتاد در جویی
از کودکی دیوانه بودم، مادرم می گفت:
از شانه ام هر روز می چیده است شب بویی
نام تو را می کَند روی میزها هر وقت
در دست آن دیوانه می افتاد چاقویی
بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری است
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی
اکنون ز تو با ناامیدی چشم می پوشم
اکنون ز من با بی وفایی دست می شویی
آیینه خیلی هم نباید راستگو باشد
من مایه ی رنج تو هستم، راست می گویی
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#آهو
@fazel_nazarrii
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
گر چه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه ی تنهایی نیست؟!
بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایق ات را بشکن! روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#آینه
@fazel_nazarrii
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
ای صورت پهلو به تبدل زده! ای رنگ
من با تو به دل یکدله کردن، تو به نیرنگ
گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سر سودا زده بر سنگ
با من سر پیمانت اگر نیست نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ
من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است؟
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ...
یک روز دو دلباخته بودیم من و تو!
اکنون تو ز من دلزدهای! من ز تو دلتنگ
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#دلنباخته
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
کی به آتش می کشی تسبیح یا قدوس را؟
روح سرگردان این پروانه مایوس را!
کورسوهای چراغ عقل مردم منکرند
روشنایی های آن خورشید نامحسوس را
از صدای موج سرشارند و با ساحل دچار
گوش ماهی ها چه می فهمند اقیانوس را؟!
نسل در نسل زمین گشتند تا پیدا کنند
سایه ی پر های رنگارنگ آن طاووس را
تلخ و شیرین جهان چیزی به جز یک خواب نیست
مرگ پایان می دهد یک روز این کابوس را...
.
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#امیدواری_بزرگ
@fazel_nazarrii
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ایی بند نشد
لب تو میوه ی ممنوع، ولی لب هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
.
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#خداحافظی
@fazel_nazarrii
هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار
چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار
زمین از آمدن برف تازه خشنود است
من از شلوغی بسیار ردّ پا بیزار
قدم زدم! ریه هایم شد از هوا لبریز
قدم زدم! ریه هایم شد از هوا بیزار
اگرچه می گذریم از کنار هم آرام
شما ز من متنفر، من از شما بیزار
به مسجد آمدم و نا امید برگشتم
دل از مشاهده ی تلخیِ ریا بیزار
صدای قاری و گلدسته های پژمرده
اذان مرده و دل های از خدا بیزار
به خانه بروم؟! خانه از سکوت پُر است
سکوت می کند از زندگی مرا بیزار
تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست!
از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار
.
#شهر_2
#گریه_های_امپراتور
#فاضل_نظری
@fazel_nazarrii
تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم
بگذار در جدا شدن از یار جان دهم
همچون نسیم می گذرد تا به رفتنش
چون بوته زار دست برایش تکان دهم
دل بُرده از من آنکه ز من دل بریده است
دیگر در این قمار نباید زیان دهم
یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود
چون نیستم صبور چرا امتحان دهم
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#بوته_زار
@fazel_nazarrii
عشق تا بر دل بیچاره فرو ریختنی است
دل اگر کوه! به یکباره فرو ریختنی است
خشت بر خشت برای چه به هم بگذارم
من که می دانم دیواره فرو ریختنی است
آسمانی شدن از خاک بُریدن می خواست
بی سبب نیست که فواره فرو ریختنی است
از زلیخای درونت بگریز ای یوسف
شرم این پیرهن پاره فرو ریختنی است
هنر آن است که عکس تو بیفتند در ماه
ماه در آب که همواره فرو ریختنی است
.
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#دیواره
@fazel_nazarrii