جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود
عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود
عقل با دل روبرو شد صبح دلتنگی بخیر
عقل برمیگشت راهی را که دل پیموده بود
عقل کامل بود، فاخر بود، حرف تازه داشت
دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود
عقل منطق داشت حرفش را به کرسی می نشاند
دل سراسر دست و پا میزد ولی بیهوده بود
حرف منت نیست اما صد برابر پس گرفت
گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود
من کیم؟! باغی که چون با عطر عشق آمیختم
هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود
ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق
از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #ضد
___
💠#فاضل_نظری
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
به رویم باز کن میخانه چشمی که بستی را
زرندی مثل من، پنهان نباید کرد مستی را
نمی آید به چشمم هیچکس غیر از تو این یعنی
به لطف عشق تمرین میکنم یکتاپرستی را
شکوه آبشاران با غرور کوهساران گفت:
فروافتادن «ما» آبرو بخشید پستی را
در این بازار بی رونق، من آن ساعت شدم محتاج
که با «ثروت» عوض کردم غنای «تنگدستی» را
به تن تبعید شد روح عدم پیمای من ای عمر!
بگو بر شانه باید برد تا کی بار هستی را؟
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #اکنون
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است
نفس نمیکشم، این آه از پی آه است
در آسمان خبری از ستارهٔ من نیست
که هرچه بخت بلند است، عمر کوتاه است
به جای سرزنش من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا گشتن زمین ماه است
شب مشاهدهٔ چشم آن کمان ابروست
کمین کنید رقیبان سر بزنگاه است
اگر نبوسم حسرت، اگر ببوسم شرم
شب خجالت من از لب تو در راه است
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #آن_ها
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
من که جز همنفسی با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی؟
زنده ام بی تو و شرمنده ام از خود هرچند
که دمی از سر رغبت نکشیدم نفسی
ناامیدم مکن از صبر و بگو میآید
عادل ظلم ستیزی، ملک دادرسی
به کجا پَر بزند در هوس آزادی؟
آنکه از بال و پرش ساخته باشد قفسی
من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد
میتوانی مگر ای دوست به دادم نرسی؟!
#غزل
#فاضل_نظری | من که جز همنفسی با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی؟
زنده ام بی تو و شرمنده ام از خود هرچند
که دمی از سر رغبت نکشیدم نفسی
ناامیدم مکن از صبر و بگو میآید
عادل ظلم ستیزی، ملک دادرسی
به کجا پَر بزند در هوس آزادی؟
آنکه از بال و پرش ساخته باشد قفسی
من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد
میتوانی مگر ای دوست به دادم نرسی؟!
#غزل
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
باز هم باغچه از غنچه پژمرده پر است
شهر، از مردم دلتنگ و دل آزرده پراست
گر زمین خوردم و برخاستم ای دوست! چه غم
خاک این میکده از مست زمین خورده پر است
گیرم از قصه این غصه هم آگاه شدم
زندگی روز و شبش از غم نشمرده پر است
بی سبب نیست که یادآور تنهایی هاست
آه از آیینه که از خاطر افسرده پر است
عشق حق داشت اگر تور نینداخت در آب
برکهٔ بخت من از ماهی دلمرده پر است
#غزل
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii📚 از کتاب #کتاب
به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده ست
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
آہ! یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
#غزل
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii📚
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده ست
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
آہ! یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
ای پاسخ بی چون و چرای همه ما
اکنون تویی و مسألههای همه ما
کو آنکه، در این خاک سفر کرده ندارد
سخت است فراق تو برای همه ما
ای گریه شبهای مناجات من از تو
لبخند تو آمین دعای همه ما
تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم
پیچیده در این کوه صدای همه ما
ای ابر اگر از خانه آن یار گذشتی
با گریه بزن بوسه به جای همه ما
ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همه ما
گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است
جرمی که نوشتند به پای همه ما
در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم
سوزانده شدن باد سزای همه ما
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #ضد
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
شکایت از غم پاییز برگ ریز بس است
مرا تبسم گل های روی میز بس است
به آنچه یافته ام قانعم! چه کم چه زیاد
اگر بس است همین چند خرده ریز بس است
همیشه قسمت فواره سرنگون شدن است
تو نیز مثل من ای دوست بر مخيزا بس است؛
به فکر پرچم تسلیم باش و نامه صلح
نه دوست مانده به دشمن، دگر ستیز بس است
به جای گوهر و یاقوت، سنگ در کف توست
هر آنچه یافته ای را زمین بریز بس است
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #کتاب
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
ای دل صبور باش که غم های ما از اوست
گر دوست اوست هرچه به ما می رسد نکوست
خاموشم و قنوت من آیینهٔ غم است
غم در زبان عشق، الفبای گفتگوست
ما را که از حجاب ظواهر گذشتهایم
دل مسجد است و عشق نماز است و غم وضوست
با من دم از عذاب قیامت مزن که من
از عدل دوست هم بگریزم به فضل دوست
بفروش جان عاریتی را به صاحبش
گر دوست مشتری ست چنین سودم آرزوست
خود گفته است از همه نزدیک تر به ماست
بیچاره عاقلی که سرش گرم جستجوست
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #وجود
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
محبت تو اگر با من دروغی از سر ناچاری ست
دل از محبت من بردار، خیانت تو وفاداری ست
فدای سرخی لب هایت هر آنچه خون جگر خوردم
دل شکسته عاشق را چه احتیاج به دلداری ست
کسی حقیقت مستی را نشان نداد به ما، افسوس!
شراب خوردن ما بی هم فقط فرار ز هشیاری ست
ز دل بریدن و دل بستن به یک طرف متمایل شو
که آنچه من ز تو می بینم؛ نه اشتیاق نه بیزاری ست
چو کوه دید غرض دریاست، به رود اجازه رفتن داد
از دوست دست کشیدن گاه، غرور نیست؛ فداکاری ست
#غزل
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
📚 از کتاب #اکنون
سفر بهانهٔ دیدار و آشنایی ماست
از این به بعد «سفر» مقصد نهایی ماست
در ابروان من و گیسوان تو گرهی ست
گمان مبر که زمان گره گشایی ماست
خراب تر ز من و بهتر از تو بسیار است
همین بهانهٔ آغاز بی وفایی ماست
زمانه غیر زبان قفس نمیداند
بمان که «پرنزدن» حيله رهایی ماست
به روز وصل چه دل بسته ای؟ که مثل دو خط
به هم رسیدن ما نقطه جدایی ماست
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #آن_ها
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
به دریا میزنم! شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر
من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم
که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر
به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز می دانم
به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر
من از آغاز در خاکم نمی از عشق می بینم
مرا می ساختند ای کاش، از آب و گلی دیگر
طوافم لحظه دیدار چشمان تو باطل شد
من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر
به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم
مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
با اینکه خلق بر سر دل مینهند پا
شرمندگی نمیکشد این فرش نخنما
بهلولوار فارغ از اندوه روزگار
خندیدهایم! ما به جهان یا جهان به ما
کاری به کار عقل ندارم، به قول عشق
کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا
گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست
ای خواجه! احتیاط کجا؟ عاشقی کجا؟
فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست
چون رود بگذر از همه سنگ ریزهها
#غزل
#فاضل_نظری |
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
هرجا بهاری در کفن شد، شد! مبارک باد
هرجا نسیمی بی وطن شد، شد! مبارک باد
مستی اگر پیمانه ای را بشکند خیر است
ساقی اگر پیمان شکن شد شد! مبارک باد
فرمود صید آهوان مست شیرین است
وقت دویدن های من شد! شد مبارک باد
جایی که دل آتش بگیرد جای ماندن نیست
وقت فرار از خویشتن شد! شد مبارک باد
آتشفشانی تازه در راه است؛ آیا کوه
آماده عاشق شدن شد؟ شد! مبارک باد
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #اقلیت
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمیکند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این « هست و نیست» کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درد دل کنم و دردسر شود
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود
#غزل
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
📚 از کتاب #ضد
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند، نشد
آه! تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
گفتم از قصه زلفت گرهی باز کنم
به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد
دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند نشد
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #کتاب
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
دیر یا زود این عذاب ای جان به پایان میرسد
شاد باش! این رنج بی پایان به پایان میرسد
گرچه گاهی تندبادی شاخهای را هم شکست
سرو میماند ولی توفان به پایان میرسد
زندگی بر مردم آزادهٔ بی آرزو
سخت میگیرد ولی آسان به پایان میرسد
داستان شمع با آتش روایت شد ولی
عاقبت با دیدۂ گریان به پایان میرسد
سیل آه خلق سد ظلم را خواهد شکست
قصه تاریخ بیسلطان به پایان میرسد
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #وجود
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
من خود دلم از مهر تولرزید، وگرنه
تیرم به خطا می رود اما به هدر نه!
دلخون شده وصلم و لب های توسرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر، نه
با هرکه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!
بدخلقم و بدعهد، زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است؛ مگرنه؟
یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر... نه !
#غزل
#فاضل_نظری
📚 از کتاب #آن_ها
___
💠#فاضل_نظری
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع، ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
#غزل
#فاضل_نظری
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
___
💠#فاضل_نظری
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazariii
جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود
عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود
عقل با دل روبرو شد صبح دلتنگی بخیر
عقل برمیگشت راهی را که دل پیموده بود
عقل کامل بود، فاخر بود، حرف تازه داشت
دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود
عقل منطق داشت حرفش را به کرسی می نشاند
دل سراسر دست و پا میزد ولی بیهوده بود
حرف منت نیست اما صد برابر پس گرفت
گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود
من کیم؟! باغی که چون با عطر عشق آمیختم
هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود
ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق
از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #ضد
___
💠#فاضل_نظری
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
با آنکه بی دلیل رها میکنی مرا
آنقدر عاشقم که نمی پرسمت چرا؟
در پیچ و تاب عشق، به معنای هجر نیست
رودی ز رود دیگر اگر می شود جدا
خون می خوریم در غم و حرفی نمی زنیم
ما عاشق توایم همین است ماجرا
خوش باد روح آنکه به ما با کنایه گفت
گاهی به قدر صبر بلا میدهد خدا
حق با تو بود هرچه بکوشد نمی رسد
شیر نفس بریده به آهوی تیزپا
ای عشق! ای حقیقت باورنکردنی؛
افسانه ای بساز خود از داستان ما
#غزل
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
📚 از کتاب #اقلیت
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند، نشد
آه! تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
گفتم از قصه زلفت گرهی باز کنم
به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد
دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند نشد
#غزل
#فاضل_نظری 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمیکند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این « هست و نیست» کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درد دل کنم و دردسر شود
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود
#غزل
#فاضل_نظری 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
با یک نظر گشودی و بستی کتاب را
گفتی: مبارک است ! بیاور شراب را
گفتم: تو نیز مثل من از خویش خسته ای ؟
پلکی به هم زدی و گرفتم جواب را
بگذار با محاسبه حال و روز خویش
آسان کنیم زحمت روز حساب را
آوخ که ترس و واهمه روز واپسین
از چشم مردمان نگرفته ست خواب را
آیینه را ببخش که با راستگویی اش
آزرده کرد خاطر عالی جناب را
از بس که خلق پشت نقاب ایستاده اند
باور نمیکنند من بی نقاب را
خفاش های قلعه تاریک ذهن شهر
بهتر که آرزو نکنند آفتاب را
روزی یکی از این همه مظلوم در زمین
می افکند به گردن ظالم طناب را
#غزل
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii📚 از کتاب #اکنون
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمیکند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این « هست و نیست» کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درد دل کنم و دردسر شود
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود
#غزل
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii📚 از کتاب #ضد
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی ست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
#غزل
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
من آسمان پر از ابرهای دلگیرم
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم
من آن طبیب زمینگیر زار و بیمارم
که هرچه زهر به خود می دهم نمی میرم
من و تو، آتش و اشکیم در دل یک شمع
به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم
به دام زلف بلندت دچار و سرگرمم
مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم
درخت سوخته ای در کنار رودم من
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم
#غزل
#فاضل_نظری |🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
📚 از کتاب #ضد
تعریف تو از عقل همان بود که باید
عقلی که نمی خواست سر عقل بیاید
یک عمر کشیدی نفس اما نکشیدی
آهی که از آیینه غباری بزداید
از گریه بر خویشتن و خنده دشمن
جانکاه تر، آهی ست که از دوست برآید
کوری که زمین خورد و منش دست گرفتم
در فکر چراغیست که از من برباید
با آن که مرا از دل خود راند، بگویید
ملکی که در آن ظلم شود، دیر نپاید
#غزل
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
📚 از کتاب #کتاب
گرچه میگویند این دنیا به غیر از خواب نیست
ای اجل! مهمان نوازی کن که دیگر تاب نیست
بین ماهی های اقیانوس و ماهیهای تنگ
هیچ فرقی نیست وقتی چاره ای جز آب نیست!
ما رعیتها کجا! محصول باغستان کجا؟!
روستای سیب های سرخ ، بی ارباب نیست
ای پلنگ از کوه بالا رفتنت بیهوده است
از کمین بیرون مزن، امشب شب مهتاب نیست
در نمازت شعر میخوانی و میرقصی، دریغ!
جای این دیوانگی ها گوشه محراب نیست
گردبادی مثل تو یک عمر سرگردان چیست؟
گوهری مانند مرگ این قدر هم نایاب نیست!
#غزل
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
📚 از کتاب #اقلیت