سیر مقام "اَو اَدنی" اختصاص به وجود مبارک خاتم الانبیا صلیاللهعلیهوآلهوسلم دارد.
منتها سیر انسانی که فوق آن تصور شدنی نیست، سیر حضرت خاتم الانبیا صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، این سیر، صمد است، پُر است، جای خالی برای دیگری ندارد، مثل این که نبوت آن حضرت هم صمد است، قرآن آن حضرت هم صمد است، جای خالی برای کتاب دیگری نیست.
📔تجلی اعظم، ص۱۴ _ اثر استاد سید علی طباطبایی
#تازه_های_نشر
#معرفی_کتاب
کتاب «تحول علوم انسانی از مبادی تا روششناسی»
اثر دکتر سید محمدرضا تقوی استاد روانشناسی بالینی دانشگاه شیراز در ۴۴۷ صفحه توسط انتشارات مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا منتشر شد.
آشنایی با محتوای کتاب و دانلود PDF بخشی از کتاب
خرید کتاب از فروشگاه صدرا
مجمع عالی علوم انسانی اسلامی
🔸 دیدگاه استاد #خسروپناه در این باره و این کتاب
✅ @feghheakbar
علوم انسانی مدرن از سدۀ نوزدهم پدید آمده است و نباید آن را ادامۀ علوم انسانی سنتی دانست. دانشمندان علوم انسانی، از زمان ارسطو تا قرن نوزدهم، معمولاً به توصیف انسان مطلوب و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب میپرداختند. اما مسئلۀ شناخت انسان محقق از سدۀ نوزدهم آغاز شد و دانشمندان گاه بهدنبال کشف علتهای پدیدههای مربوط به انسان محقق بودهاند و گاهی کشف دلایل انسان محقق را دنبال کردهاند. اگوست کنت و دیلتای رهبران دو جریان فکری تبیینی و تفسیری در حوزۀ علوم انسانی هستند.
اتفاق دیگری که در رنسانس رخ داد این بود که دانشمندان علوم انسانی با مبانی اومانیستی، سوبژکتیویستی و سکولاریستی به تبیین انسان در هر سه ساحتِ توصیف انسان مطلوب، توصیف انسان محقق و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب پرداختند و این مثلث (اومانیسم، سوبژکتیویسم و سکولاریسم) همواره مانند سایهای همراه نظریهها و در واقع آبشخور نظریهها شد؛ هرچند نظریهپردازان به آن مبانی توجه یا تصریح نکرده باشند. البته مبانی مدرنیته از قرن شانزدهم آغاز و مستقر شد، اما علوم انسانی مدرن در قرن نوزدهم شکل گرفت.
از سوی دیگر، حدود هشتاد سال است که افرادی، مانند اسماعیل فاروقی در واشنگتن و محمد نقیب العطاس در کوالالامپور، بحث اسلامیسازی علوم و علم دینی را آغاز کردهاند و افراد دیگری، مانند دکتر سید حسین نصر و آیتالله مصباح یزدی، و مراکزی مانند ستاد انقلاب فرهنگی، شورای تحول علوم انسانی و پژوهشگاه علوم انسانی این هدف را ادامه دادهاند. چنین دغدغهای در تأسیس دانشگاههایی همچون دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه تربیت مدرس از جانب افرادی مانند دکتر احمد احمدی نیز قابل مشاهده و پیگیری است.
آنچه در این هشتاد سال مشهود است، رشد و تکاملی است که در بحث علم دینی حاصل شده که زمینه را برای تولید علوم انسانی اسلامی، بیش از پیش، فراهم کرده است. المعهد العالمی للفکر الإسلامی در آمریکا، حدود سیصد کتاب دربارۀ علوم انسانی اسلامی منتشر کرده است و مراکز دیگری، مانند مؤسسۀ بینالمللی اندیشه و تمدن اسلامی (ایستاک) در مالزی و دانشگاه شریف هدایتالله در اندونزی، نیز در این زمینه آثار و فعالیتهای متعددی دارند.
استادان علوم انسانی در کشور ما، بهویژه در سی سال اخیر، کارهای متعددی انجام داده و نتایج قابلتوجهی به دست آوردهاند؛ مثلاً از سال ۱۳۸۶ تاکنون فقط در مؤسسۀ امام خمینی(ره)، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی در مجموع بیش از پانصد جلد کتاب در زمینۀ علوم انسانی اسلامی منتشر شده و همچنین بیش از هزاروپانصد مقاله در زمینههای علوم اجتماعی، اقتصاد، علوم سیاسی، علوم تربیتی، روانشناسی، مدیریت، حقوق و دیگر علوم انسانی نوشته شده است.
یکی از دستاوردها و آگاهیهای مهمی که در این مدت به دست آمده این است که ما بهجای اسلامیسازی علوم انسانی ـ که پالایش، تهذیب و اصلاحی متناسب با معارف اسلامی نسبت به همین علوم انسانی موجود است ـ باید علوم انسانی اسلامی را دنبال کنیم و این مهم نیز پس از تولید نظریههایی مبتنی بر مبانی و روش اسلامی و جمع آن نظریهها حاصل میشود، آنگاه که به دیسیپلین تبدیل شوند؛ یعنی علوم انسانی اسلامی هیچگاه بدون نظریههای اسلامی تولید نخواهد شد. البته اسلامیسازی علوم انسانی تصمیمی مدیریتی و از باب حکم ثانوی است که باید صورت میگرفت؛ زیرا تولید علوم انسانی اسلامی زمانبر است. اما تولید و تکوین علوم انسانی اسلامی حرکتی علمیمعرفتی است که باید صورت پذیرد و نظریهپردازان علوم مختلف انسانی ناچارند علوم انسانی مدرن و انسان و جامعۀ مدرن را بشناسند، از آخرین دستاوردهای نظریههای دیگر آگاه باشند و با تکیه بر بلوغ معرفتی و اجتماعیای که در دانشگاهها و حوزههای ما حاصل شده است، به تولید نظریه بپردازند تا زمینههای تولید علوم انسانی اسلامی فراهم آید.
چنانکه میدانید، علم در عقلانیت جمعی تولید میشود و نظریه بدون قرار گرفتن در معرض داوری عالمان دیگر شکل نمیگیرد. مقصود از تولید علم جمعی این نیست که علم و نظریههای علمی روش ندارند؛ بلکه علم در چهارچوب روششناسی شکل میگیرد، اما در ادامۀ استنتاج روششناختی، نوعی عقلانیت جمعی پدید میآید و مشارکت دیگران را در پذیرش و توسعۀ آن فراهم میسازد. تأکید میکنم که مهمترین ساحت تولید علم، تولید و رشد در روششناسی علم است. روششناسی مبتنی بر معرفتشناسی و منطق و حکمت اسلامی میتواند رویکرد جدیدی را در علوم انسانی به ارمغان آورد.