از چراگاه های اصلان کوه اسب های اصيل را بردند
گرگ ها نيمه شب به قريه زدند ماه بانوی ايل را بردند
زيرِ مِينای سرخ موهايش اشک ريزان دو چشم زيبايش
لرزش شانه های رعنايش... دختر جبرئيل را بردند
خشک شد قريه خشک سالی شد روستا از درخت خالی شد
گويی از کوچه باغ های بهشت چشمه ی سلسبيل را بردند
هيچ کس عاشق کسی نشده ست بعد از آن روز گویی از اين کوه
همه ی دختران زيبا و پسرانِ «نجيب» را برند
::
اسمي از ماه بانوی ده نيست... مردم اما به ياد می آرند
که سوارانِ خان به قريه زدند اسب های اصيل را بردند
پ.ن: مِینا، روسری حریر بزرگی است که زنان بختیاری به سر می کنند. مِینای سرخ را عروس های بختیاری در شب عروسی به سر می کنند.
#پانته_آ_صفائی
#از_ماه_تا_ماهی
#شعر_اعتراض
#شعر_اجتماعی
فیضِ فیض👇👇👇
@feyzefeyz
هنوز اين آسمان آلودهٔ پرهای كركسهاست
و از خون تو، تر، دامان خشكیها و اطلسهاست
جهان تشنه ست، ماه آسمان تشنه ست، اما آب
هنوز آن سوی، دست بيعت (خشکمقدسها)ست
چنان پاشيده از هم نقشهای روزگار انگار
زمين يک كاشیِ افتاده از طاق مقرنسهاست
در آن سو گربه رقصانی شامیهاست و اين سو
شترها پای میكوبند و ميدان دست ناكثهاست
به دنيا برنگرد ای ذوالجناح تشنه! در اين عصر
اگر آن روزگار شمر بود اين عصر اشعثهاست!
#پانته_آ_صفائی
#شعر_اعتراض
از کتاب #آویشن_و_اندوه
@feyzefeyz 👈