eitaa logo
فرصت زندگی
204 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
876 ویدیو
12 فایل
فرصتی برای غرق شدن در دنیایی متفاوت🌺 اینجا تجربیات، یافته‌ها و آنچه لازمه بدونین به اشتراک میذارم. فقط به خاطر تو که لایقش هستی نویسنده‌ از نظرات و پیشنهادهای شما دوست عزیز استقبال می‌کنه. لینک نظرات: @zeinta_rah5960
مشاهده در ایتا
دانلود
فرصت زندگی
#رمان_قلب_ماه #پارت_98 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙 ❤🌙 امید دست مریم را گرفت و خیره به او نگاه م
❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙 ❤🌙 پشت دست مریم را نوازش و سر کج کرد. -میشه بذاری نگات کنم. توی این مدت هر بار دیدمت سرتو بلند نکردی. حسرت دیدن چشات به دلم مونده. مریم چشمکی زد و خندید. -نگام کن. نگات می‌کنم. ولی یادت نره حالا دیگه یه عمر وقت داریم تو چشای هم نگاه کنیم و غزلای عاشقونه بخونیم. خانه آرام و خالی شد و آرزو و شوهرش هم به خاطر لجبازی هلنا که خسته بود، رفتند. مریم که موهایش را باز کرده بود، کمی از آرایشش کم کرد و از اتاق خارج شد. پدر و مادر با دیدنش از او خواستند کنار آن‌ها بنشیند. نشست و پدرشوهرش که امروز برای اولین بار مریم را بدون چادر و حجاب دیده بود، تعجبش را از زیبایی او به زبان آورد. مادر شوهر هم همین طور و حتی اعتراف کرد که فکر نمی‌کرد آنقدر زیبایی در پس حجابش داشته باشد. آقای پاکروان در مورد امید پرسید. _خوابیده. _آخه نمی‌دونم این پسره چرا اینقدر بی‌فکره. آخه الان اول زندگی گرفته تخت خوابیده؟ خداییش مام با این پسر داشتنمون نوبرشو آوردیم. _اشکال نداره. الان خوابید. بیچاره میگه چند روزه از استرس خوابش نبرده. مادر که دلش برای پسرش سوخته بود، رو به مریم کرد. -طفلی بچه‌م پیر شد تا بهت برسه. مریم خانم قدر علاقه‌شو بدون. پدر شوهر برای حمایت از عروس محبوبش جواب همسرشو داد. -همچین میگه طفلی بچه‌م کسی ندونه میگه درباره بچه شش هفت ماهه‌ش صحبت می‌کنه. خانم، این پسر بیست و هشت ساله شده. تازه خوبه که راحت به دستش نیاورده. آدم قدر چیزایی که سخت به دست میاره رو بیشتر می‌دونه. رفتن به پارت اول: https://eitaa.com/forsatezendegi/1037 https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
فرصت زندگی
#رمان_قلب_ماه #پارت_99 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙 ❤🌙 پشت دست مریم را نوازش و سر کج کرد. -میشه
❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙 ❤🌙 مریم احساس کرد که لازم است چیزی بگوید تا خیال مادر شوهرش را راحت کند. -مامان جان من همه سخت گیریایی که کردم به خاطر این بود که توصیه شده قبل از ازدواج چشاتونو کامل باز کنید و درست انتخاب کنید اما بعد از ازدواج چشاتونو ببندید و با گذشت زندگی کنید. تا اینجاشو عمل کردم. بهتون قول میدم بقیه رو هم عمل کنم. -آفرین خوشم اومد. رو به شوهرش کرد. _عزیزم دارم مطمئن میشم تعریفایی که از پختگی و هوشش می‌گفتی اغراق نبوده. همین لحظه صدای فریاد امید بلند شد. مریم سراسیمه به طرف اتاق که در طبقه بالا بود، دوید. پدر و مادر هم دنبال او دویدند. مریم امید را دید که روی تخت بهت زده نشسته و اشک می‌ریخت. امید با دیدن مریم آرام گرفت. -یعنی این خواب نبود؟ تو الان اینجایی؟ پس همه چیز خواب نبود؟ وقتی چشم باز کردم و دیدم نیستی، فکر کردم همه چیزای امروزو خواب دیدم. حالا که اومدی خیالم راحت شد. پدر و مادر که با ترس جلوی در ایستاده بودند، نگاهی به هم انداختد. - بیا خانم. بیا بریم. خدا شفاش بده ان‌شاءالله. فکر کنم همین بچه واسه دیوونه کردن من کافیه. مادر هم با چشم غره از اتاق رفت. اما مریم لبخند زنان به امید نزدیک شد. -دیدم خوابیدی گفتم برم پیش پدر و مادرت که تنهان. فکر نمی‌کردم اینقدر زود بیدار بشی. عزیز من یه جوری رفتار می‌کنی همه بگن این دختره جوری سخت گرفته که عقل از سر پسر رییسش برده. راستی امید جان یادته اولین بار که بهت گفتم بچه رییس. - تازه می‌خوان بگن؟ مثل این‌که هنوز باور نکردی دیوونم کردی. بعدشم بچه رییسو مگه میشه یادم بره؟ تا حالا کسی جرأت نداشت منو این جوری صدام کنه. وای که چقدر حرص می‌خوردم. سهیلا خانم، خدمتکار خانه، صدا ز و اعلام کرد که شام را کشیده. رفتن به پارت اول: https://eitaa.com/forsatezendegi/1037 https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت حسین عیله السلام به نیت ظهور حضرت حجت عج الله   (علیه السلام)
┅⊰༻▪️⚫️▪️༺⊱┅ ایران همیشه ایران بوده. در جنگ جهانی دوم، شمال در دست شوروی بود. مرکز و جنوب در اختیار انگلیسی‌ها. برای بردن کالایی تجاری از جنوب به شمال باید گذرنامه می‌گرفتند! «ایران مرز پرگهر» ماست. اما این شعار، کشور ما را نجات نداد. ◾️◾️ هشت سال همه‌ی دنیا در مقابل ایران قرار گرفتند؛ اما در نتیجه چیزی عایدشان نشد؛ حتی یک وجب از خاک سرزمین‌مان. قبل از اینکه ایرانی باشیم، مسلمانیم. رزمندگان‌مان با «یا حسین یا حسین» جان دادند. روز خطر این ما را نجات می‌دهد. این است که وقتی ایران سخنی می‌گوید، تمام جهان روی حرفش حساب می‌کند. برداشتی از بیانات حضرت آیه الله جوادی آملی -مد ظلّه العالی- ┅⊰༻▪️⚫️▪️༺⊱┅ 📣کانال @forsatezendegi https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739 علیه السلام (علیه السلام)
🏴⚘🏴⚘🏴⚘🏴⚘🏴⚘🏴⚘ (علیه السلام) بصیرت ابالفضلی علمدار حسین ع میان خاندانی که به زیبایی شهرت داشت، به ماه لقب گرفته بود. با خودت فکر کن اگر جوانی با هیکلی ورزیده و پهلوانی، با چشمانی جذاب و چهره‌ای که از زیبایی دل از همه عرب ببرد باشی، جنگاوری بی‌رقیب هم باشی، چقدر خودت را می‌گیری و به خود می‌نازی؟ اما عباس ع که باشی و مادرت ام‌البنین باشد، زیر پا می‌گذاری همه عنوان‌ها و نام‌آوری‌ها را. حتی بر فرزند اسدالله بودن هم چشم می‌بندی. فدا می‌کنی هر چه چراغ سبز که برای دور کردنت از امیر نشان داده‌اند. عباس ع که باشی رکاب می‌گیری برای بانوی مخدره و محافظش می‌شوی، شانه‌هایت خواستگاه دخترک سه ساله اربابت می‌شود. عباس ع که باشی به رسم ادب با همه قهرمانیت، همچون غلام حلقه به گوش می‌شوی در برابر مولایی که برادرت است. عباس ع که باشی، وقتی سپاه دشمن امان‌نامه برایت می‌فرستد و گرین کارت به دستت می‌دهد، جای خوشحالی غرور، می‌شکنی و در هم می‌شوی. حرص می‌خوری و کمر خم می‌کنی. می‌دانی چرا؟ با خود می‌گویی مرا چه فرض کرده‌اند؟ چرا به وفاداریم شک داشتند و به خود جرات فرستاد امان نامه داده‌اند؟ چرا دل بانو را به آن برگه لرزانده‌اند؟ کاش عباس ع باشیم که به کارزار عمل و در کشاکش فتنه شک نکنیم در یاری ولی و امام. کاش عباس ع باشیم که در باغ سبز دشمنان دست و پایمان را نلرزاند. کاش عباس ع باشیم که با همه پهلوانی، به اضطراب دخترکی دل بلرزانیم. کاش عباس ع باشیم و بصیرتمان گوش فلک را کر کند. کاش عباس ع باشیم و دل ولی و امامان را به ایستادگی‌مان قرص کنیم. کاش ... «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ ...». 🏴⚘🏴⚘🏴⚘🏴⚘🏴⚘🏴⚘ (رحیمی) https://eitaa.com/forsatezendegi/1037
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت حسین عیله السلام به نیت ظهور حضرت حجت عج الله   (علیه السلام)
10.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ تجربه شیرینِ عشق 🔻مگه بهت بد می‌گذره کم میای؟ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
جهان به نام تو قیام کرده به عزایی فراگیر. خون تو بار دیگر در رگ‌های عالم جریان یافته. ای مایه‌ی حیات عشق! ای پرچم برافراشته‌ی اسلام! این اشک‌های آکنده به حماسه را که به نام لحظه لحظه‌ی کربلای تو از دیدگان می‌چکند، با نام عهدنامه‌ی سربازی مولای عصر (عج) از ما بپذیر و در بهشت پیروی‌ات برایمان جایی مقرّر بدار! ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📣کانال @forsatezendegi https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739 علیه السلام   (علیه السلام)