eitaa logo
فرصت زندگی
201 دنبال‌کننده
1هزار عکس
812 ویدیو
10 فایل
فرصتی برای غرق شدن در دنیایی متفاوت🌺 اینجا تجربیات، یافته‌ها و آنچه لازمه بدونین به اشتراک میذارم. فقط به خاطر تو که لایقش هستی نویسنده‌ی از نظرات و پیشنهادهای شما دوست عزیز استقبال می‌کنه. لینک نظرات: @zeinta_rah5960
مشاهده در ایتا
دانلود
💢‏حمله به پلیس، آتش زدن پرچم ایران و آتش زدن قرآن، کار یک ایرانی نیست، فقط از عهده مزدوران سعودی و صهیونیسم برمیآید! 🔹وقتی پلیس را تحقیر و تضعیف میکنید، زمینه برای ورود انواع تروریست ها مهیا میشود. اگر فردا این مزدوران را سَقَط کردند، نگویید چرا مردم را می کشید. اینها مزدوران و تروریست های آموزش داده شده برای کشتار و تخریب در ایران هستند. دوباره مثل فتنه آبان 98 در دام نیفتید! 🔹امروز تمام دشمنان ایران با کمک ایادی مزدور خود در داخل و خارج، برای نابودی ایران با اسم رمز ‎مهسا امینی بسیج شده اند. هوشیار باشیم! 🗣صراف‌پور 🔴به پویش بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آتش زدن مامور نیروی انتظامی توسط عوامل تروریست 🔴 به اعتراض مرگ یه زن با شعار انسان دوستی، حق زندگی، همدردی با خانواده‌ش و هزاران شعار رنگی دیگه از دیروز تا حالا طبق گزارشاتی که دیده و شنیده شد، چندین زن مورد اذیت و ... قرار گرفتن، چندین نفر کشته شدن، چندین نفر مورد ضرب و شتم به روش داعشیا قرار گرفتن، چندین خیابون ناامن شد و اهالیش از ترس لرزیدن، چندین نفر ماشین‌شون نابود شد و ... یکی انصاف خرج کنه و جواب بده: اینا که آسیب دیدن، آدم نبودن؟ اینا خانواده نداشتن؟ اینا عزیز کسی نبودن؟ اینا حق آرامش و امنیت نداشتن؟ کاش اصول جامعه مدنی رو در حد قانون جنگل قبول داشتیم. جنگل با همه وحوشش یه سری قوانین واسه خودش داره که اهالیش ناچار به رعایتش میشن. جامعه رو از جنگل پست‌تر نکنیم https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند بار گفتیم نرید تو خیابون تحویل بگیرید داعشی‌های منافق زدن یه دختر بیچاره رو کشتن تا جمهوری اسلامی رو محکوم کنند بچه‌هاتون رو از کف خیابون جمع کنید، این حرومی‌ها رحم ندارن 🗣Amin Mosavi 2 🔴به پویش بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلسوزان جامعه، بنا به سفارش اساتید بیاین برای دفع فتنه و مرگ جوونامون لطفا همه با هم دوره‌های ختم صلوات رو شروع کنیم. هر تعداد که می‌تونید شریک بشین تا بلاهای داخلی و خارجی از سر جوونامون دور بشه و به سلامت از این بحران بیرون بیان.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چادر کشیدن و هتک حرمت یک خانم در اعتراضات! ▪️مامور پلیس رو آتیش می زنند حتی به آمبولانس بیمارستان هم رحم نمی کنند،زن محجبه رو چادر از سر می کشند، فردای براندازی قراره اینا کشور رو دست بگیرند؟! ابوبکر بغدادی که باید پیش اینا لنگ بندازه! 🔴به کمپین فصل بیداری بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1635647570C3725f53a3d
فرصت زندگی
🎥 چادر کشیدن و هتک حرمت یک خانم در اعتراضات! ▪️مامور پلیس رو آتیش می زنند حتی به آمبولانس بیمارستان
 فراز مشهوری از خطبه 27 نهج البلاغه : ….. اطلاع یافته ام یکى از سربازان معاویه به یک زن مسلمان حمله کرده و دیگرى به زنى غیر مسلمان که با مسلمانان هم پیمان بوده است؛ سپس طلاهاى او را از بدنش بزور بیرون آورده است و زن تنها وسیله ى دفاعش التماس، خواهش و گریه و درخواست کمک بوده است. سربازان معاویه بدون رنج و زحمت و بدون ریختن یک قطره خون و زخم دیدن با دست پر بازگشته اند. * اگر مرد مسلمانى از این پس از روى تأسف و غصه بمیرد سزاوار است و سرزنش نمى شود.* بسیار جاى تعجب است بخدا سوگند اتحاد اینان در راه باطل و اختلاف و متفرق بودن شما در راه حق قلب را ریشه کن میکند و غم را افزایش می‌دهد. فریاد امام علیه السلام روى شما زشت باد، زیان و ضرر متوجه تان گردد، هدف دشمن شده اید. به شما حمله می کنند، شما تکان نمى خورید، با شما جنگ می کنند، شما از خود دفاع نمى کنید پیروان معاویه گناه می کنند و شما به گناه آنان راضى هستید.
10.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌پخش زنده سخنرانی رهبرمعظم انقلاب در دیدار جمعی از پیشکسوتان و فرماندهان دفاع مقدس 🔹زمان: چهارشنبه ۳۰شهریورماه،ساعت ۱۰:۳۰ صبح 🔹 از رسانه KHAMENEI.IR و شبکه‌های صدا و سیما 🆔 @mh_ramazani
🔎مثلث جنگ شناختی در ماجرای مهسا امینی و فرایند کلان مدیریت بحران 🔹بعد از حادثه فوت تاسف برانگیز خانم مهسا امینی، دومینویی از حوادث در حال رقم خوردن است که شناسایی اضلاع ماجرا را ضروری می نماید. چرا این ماجرا خورده و پرونده حقوقی تبدیل به مساله امنیتی شده است؟ 🔸اینکه گشت ارشاد و نحوه مدیریت و راهبری حجاب و عفاف در کشور چه مکانیسمی باید داشته باشد به حاشیه رفته و یک مساله فرهنگی بدلیل گفتمان داخلی ضعیف و قوی، از فرم فرهنگی اش خارج شده و تسویه حساب های سیاسی و امنیتی به میدان آمده است. 🔹فرایند اغتشاشات اخیر از حادثه ای احساسات برانگیر استارت میخورد. با دروغ و شایعه همراه می شود و در فضای مجازی ضریب می‌خورد. هشتگ سازی و کمپین آفرینی ها به اعتبار و تعمیق منفی ماجرا می انجامد و فراخوان هایی با به اغتشاش و خیابان نوردی و آشوب ختم می‌شود. 🔸اما چرایی ماجرا و فرایند این قصه را چگونه می‌توان صورت بندی کرد؟ حادثه ای که به جنگی ترکیبی بدل شده و از آمریکا و انگلیس و اقلیم کردستان و شبکه های خبری ماهواره‌ای، تغذیه حیاتی می‌کند. 1⃣ اِلیت ها و فضای ذهنی ماجرا: اعتراضاتی که صورت اغتشاش به خود گرفته اند، در ابتدای امر، ضلع ذهنی دارند. الیت ها و روشنفکران سهم بسزایی در شکل گیری ذهنیت های مخالف و شبهه پذیر دارند. 🔹وقتی اندیشمندان و تئوریسین های یک تفکر را به مناظره و مجادله معقول نکشانیم(ولو اینکه قبولشان نداریم و استدلال آنچنانی نداشته باشند و اهل شانتاژ باشند)، بایستی پیامدش را در کف خیابان ها و در لابلای ذهنیت های عمومی درو کنیم که گاهی کار از کار گذشته و بدلیل رسوب یافتگی و ، پذیرش پاسخ به حداقل رسیده و به خشونت نزدیک می‌شود. 2⃣سلبریتی ها و فضای مجازی ماجرا: ضلع دوم ماجرا حکم فراگیری یک ذهنیت و تبدیل شدن آن به فرهنگ و افکار عمومی را دارد. وقتی کتاب ها و الیت ها و کرسی‌های دانشی و منابر بینشی مسموم شد، استارت وایرال شدن مسمومیت در فضای مجازی رقم می‌خورد و سلبریتی ها و بلاگرها، به مهره موثر و بازیگر اصلی این فضا تبدیل می‌شوند. 🔹از این به بعد فلان فوتبالیست یا هنرمند و بازیگر تعیین می‌کنند که چه چیزی یا چه کسی خوب یا بد هستند. از طرفی با توجه به ، bbc و VOA و maonto و...تعیین می کنند که دستور روز چیست و اولویت نخست کشور کدام است؟ 3⃣لمپن ها و فضای میدانی ماجرا: وقتی فضای ذهنی و مجازی با و تسخیر شد، ضلع سوم ماجرا که در انتظار جرقه ای است، با یافتن بهانه ای وارد فاز عملیاتی و میدانی می‌شود. 🔹لمپن ها، قلچماق و اوباش، بازیگران موثر این فاز از فتنه هستند و ذهنیت هایی که به موقع رسوب زدایی نشده و بخشی از افکار عمومی که از و فابینگ رنج می‌برند نیز با اقدامات لیدرهای اراذل همراهی می‌کنند. 🔸مهندس و ماجرا نیز با اتصال محیطی این سه لایه و سیاست گذاری حرفه ای در بستر رسانه ای و با رویکرد جنگ‌شناختی، اهداف سه گانه اختلال ذهنی، گسل اجتماعی و فلج سیستمی را به بهانه و آزادی و حقوق زنان دنبال می‌کند. 🔹 نیز با واکنش بموقع و درست و همزمان در نسبت با هر سه لایه محقق می‌شود. 1⃣گفتگو و مجادله منطقی با لایه اول در رسانه رسمی که آتش ماجرا را زمین ‌های فکری بازگرداند 2⃣اقناع و تبیین و سواد انتقادی رسانه در لایه دوم(بررسی دقیق و سریع متن اتفاق،علل حادثه و نتایج واقعه) که سیاهی لشگر خیابانی را دچار تردید و ریزش کند 3⃣ برخورد قانونی و هوشمندانه با پیوست رسانه ای در لایه سوم که منجر به هزینه مضاف نشود. 🔻قائل به نظریه آشوب و اثر پروانه ای در جامعه شناسی نیستیم ولی وقایع را تک خطی و بسیط هم نمی‌دانیم. ضروری است که را بطور کامل در نظر داشته و نسبت به هر لایه با اشراف محیطی و موثر وارد کارزار شویم تا از جزییات مغفول، آسیب نبینیم و سیستم را به هزینه بیشتر وادار نکرده و به مخاطره نیندازیم که این هیاهو گذراست. ✍علیرضامحمدلو، کارشناس رسانه و پژوهشگر علوم اجتماعی 🆔@andisheengelabi
بسم الله و الحمدلله ✍🏻 به قلم خانم 🔺جناب مکرون شما در برابر مردی از حقوق زنان گفتید که چند روز قبل، میلیونها نفر در یک همایش بی بدیل به پاسداشت عظمت بانویی مجاهد، پیام آور و تاریخ ساز از اجداد مطهر ایشان شرکت کرده بودند؛ راهپیمایی عظیم اربعین، بازسازی دلاوری و صبر عزتمندانه ی یک شیر زن از سلاله ی پاکان است که بزرگترین قدرت زمانه را به معجزه ی کلمات و سکنات و وجناتش به عجز و استیصال واداشت. 🔺جناب مکرون اینبار اگر خواستید از حقوق زنان صحبت کنید، آماری از دختران اخراجی از مراکز آموزشی کشورتان بگیرید که تنها جرمشان این بود که در یکی از کانونهای مدعی دموکراسی، حجاب اسلامی را به عنوان پوشش خود برگزیده بودند. 🔺جناب مکرون نمیدانم رابطه خوبی با درس تاریخ، در دوران تحصیلتان داشته اید یا نه؛ و آیا اصلا سیاستمداران پیشینتان صلاح دانسته اند که در کتب درسی تان، مبحثی به نام وضعیت رقت انگیز زنان تن فروش فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم نگاشته شود و از رنج زنهایی بدانید که اجدادتان با سرهای تراشیده تحقیرشان کردند و بعضی را به جوخه اعدام سپردند، چون از شدت فقر و فلاکت و حتی گاهی برای جاسوسی خود را به آغوش اشغالگران آلمانی سپرده بودند. 🔺جناب مکرون در آثار ادبیات کلاسیک غرب کتاب لولیتای ناباکوف را خوانده اید که جزء مفاخر ادبی در محافل دانشگاهی تان محل مناقشه و بحث است و در سینمایتان هم به تصویر در آمده و البته اکنون جای خود را به بردگان جنسی با همین نام داده است؛ لولیتا یعنی همان دخترکان دست و پا بریده ای که در دنیای غرب، جهت تمتع انسان نماهایی شهوت پرست به فجیع ترین صورت ممکن مهیای بردگی جنسی میشوند. 🔺جناب مکرون کشور شما از بزرگترین قدرتهای استعمارگر تاریخ است. آیا اصطلاح ماداماتو یا همان نکاح استعماری تا به حال به گوشتان خورده که در برابر بالاترین مقام اجرایی یک کشور شیعه که نسب شناسنامه اش به بانویی میرسد که تولدش، بشارت کوثر برای آخرین پیامبر الهی بوده و وجودش خیر کثیر عالم کون و مکان است، متذکر حقوق زنان میشوید؟ 🔺جناب مکرون تا به حال محاسبه کرده اید که اگر صنعت پورنوگرافی را از اقتصاد دنیای سرمایه داری غرب حذف نمایید چه ضرر هنگفتی به سودجویان استثمارگرتان وارد خواهد شد که جسم و روح زنان را ابزاری برای تجارت پر منفعت خود کرده اند؟ 🔴 حرف آخر: دنیای شما آنقدر از خشونت لبریز شده که کمدی تراژیک اطوارهای دلسوزانه تان برای دختری که بدون هرگونه اعمال خشونت، توسط پلیس غیرتمند ایرانی دعوت به مکانی برای تذکر و آموزش شده بود و مع الاسف، پیمانه ی عمرش لبریز گردید، راه به جایی نمیبرد؛ حتی اگر با هدایت و برنامه ریزی آشوب و اغتشاش، موقتا ابزاری شود جهت فرونشاندن عصبانیت و خشم دنیای غرب از ناکامی در مذاکرات هسته ای و یا اضطراب ناشی از بی آبرویی بحران انرژی و قحطی احتمالی که قرار است سالها هیمنه ی پوشالی تان را مفتضح ساخته و با فریاد زدن شکست دنیای استکباری، درون این طبل توخالی را آشکار سازد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ ◀️ با کانال که محفل حضور نخبگان کشورمان است، میتوانید باشید و از آخرین اخبار و تحلیل‌های مهم ایران و جهان در حوزه و کسب آگاهی کنید. ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
فرصت زندگی
🔹🔶🔹🔶🔹🔶 🔶🔹🔶🔹🔶 🔹🔶🔹🔶 🔶🔹🔶 🔹🔶 🔶 🔸 #یا_رفیق_من_لا_رفیق_له 🔸 📓رمان امنیتی #رفیق 📓 🖋 به قلم: #فاطمه_شکیبا
🔹🔶🔹🔶🔹🔶 🔶🔹🔶🔹🔶 🔹🔶🔹🔶 🔶🔹🔶 🔹🔶 🔶 🔸 🔸 📓رمان امنیتی 📓 🖋 به قلم: حسین، کلافه و خواب‌آلود در میان موهایش چنگ زد و روی صندلی رها شد. چشمانش را بر هم گذاشت و سرش را به پشتی صندلی تکیه داد: - کاری که گفتم رو بکنید. چاره دیگه‌ای نیست. ذهنش رفت سمت میلاد؛ راستی چند روزی می‌شد که ندیده بودش! از کمیل پرسید: راستی، خبری از میلاد نشده؟ کمیل شانه بالا انداخت: - نمی‌دونم قربان، مرخصی رد کرده چند روز، پیمان اومده به جاش. مثل این که درگیر مشکلات خانوادگیشه. این جملات کمیل، حس بدی به حسین داد. میلاد کجا رفته بود؟ نمی‌دانست. چندبار تلاش کرد با میلاد تماس بگیرد؛ اما موفق نشد. تلفنش خاموش بود. حدس کم‌جانی که در ذهنش جوانه زده بود، داشت کم‌کم جان می‌گرفت. *** تعداد شرکت‌کنندگان به طرز قابل‌توجهی از روزهای قبل کم‌تر شده بود؛ اما خیابان‌های تنگ و شلوغ مرکز شهر با همان جمعیت کم هم بند می‌آمدند. مانند روزهای قبل، صدف و شیدا میان جمعیت میانداری می‌کردند و حسام و شاهین، هواداری. کمیل که روی موتورسیکلتش نشسته بود، خواست کمی از استرس بچه‌ها را بکاهد؛ مخصوصاً پیمان و مرصاد را که تازه‌کار بودند و نگرانی‌شان بیشتر. پشت بی‌سیم گفت: - بچه‌ها، دقت کردین این دختر و پسرا چقدر با هم مهربونن؟ اصلاً تاحالا این حجم از محبت و همبستگی رو یه جا دیده بودین؟ دست در دست هم، پا به پای هم! فکر کنم اصلاً مشکلشون انتخابات و اینام نباشه، احتمالاً دیدن اوضاع شلوغه، پا شدن اومدن عشق و حال! صدای خنده عباس را از پشت بی‌سیم شنید. خودش هم خنده‌اش گرفت. انگار واقعاً هدف خیلی از جوان‌های حاضر در تظاهرات، چیز دیگری بود و بهانه‌اش را انتخابات جور کرده بود! ناجا تعداد نیروهایش را نسبت به قبل بیشتر کرده و هر چند متر، یک ون ناجا به همراه چندین مامور پلیس ایستاده بودند. پشت سرشان هم، یکی دو لایه صف از بچه‌های بسیج بود. بعضی از بسیجی‌ها اصلا سنی نداشتند؛ تازه داشت پشت لبشان سبز می‌شد و لباس‌های چریکی بسیج به تنشان زار می‌زد. نیروهای انتظامی و بسیجی، انتهای خیابان را هم بسته بودند تا بتوانند جمعیت را متوقف کنند و نگذارند معترضان به سمت مراکز حساس بروند. بعضی مردم سرشان را از پنجره ساختمان‌های اطراف بیرون آورده بودند و با موبایلشان فیلم می‌گرفتند. هوا گرم‌تر از قبل شده بود و بر التهاب مردم می‌افزود. معترضان ابتدا فقط شعار می‌دادند؛ ولی وقتی به نیروهای انتظامی رسیدند، شروع کردند به هو کردن و سنگ‌پرانی. حسام جلوتر از همه، سنگ اول را پرتاب کرد و سنگ مستقیم خورد به کلاه کاسکت یکی از ماموران پلیس. بعد از آن، باران سنگ روی سر بچه‌های ناجا و بسیج باریدن گرفت و کم‌کم، درگیری شروع شد. نیروهای انتظامی ته خیابان را بسته بودند و آرام‌آرام جلو می‌آمدند تا آشوبگران را متفرق کنند. جمعیت سرازیر شدند به سمت میدان انقلاب. آن‌هایی که برای کنجکاوی آمده بودند، کم‌کم خودشان را گم و گور کردند تا گیر نیفتند. جمعیت تقریباً نصف شد. رفتن به پارت اول: https://eitaa.com/forsatezendegi/2937 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739 🔶 🔹🔶 🔶🔹🔶 🔹🔶🔹🔶 🔶🔹🔶🔹🔶 🔹🔶🔹🔶🔹🔶
فرصت زندگی
🔹🔶🔹🔶🔹🔶 🔶🔹🔶🔹🔶 🔹🔶🔹🔶 🔶🔹🔶 🔹🔶 🔶 🔸 #یا_رفیق_من_لا_رفیق_له 🔸 📓رمان امنیتی #رفیق 📓 🖋 به قلم: #فاطمه_شکیبا
🔹🔶🔹🔶🔹🔶 🔶🔹🔶🔹🔶 🔹🔶🔹🔶 🔶🔹🔶 🔹🔶 🔶 🔸 🔸 📓رمان امنیتی 📓 🖋 به قلم: دیگر خبری از تظاهرات آرام و مسالمت‌آمیز نبود؛ صحنه خیابان کم‌کم به یک جنگ شهری کوچک تبدیل می‌شد. حسام و شاهین که تا قبل از آن، هوای شیدا و صدف را داشتند، حالا خودشان زودتر قصد فرار کرده بودند.‌آمآی صدای ترقه و دزدگیر ماشین‌ها در هم پیچیده بود و گلوله‌های دودزا و اشک‌آور، اجازه نمی‌دادند کسی جلوی پایش را ببیند. صابری روسری سبزش را جلوی دهانش گرفته بود و چشم از شیدا و صدف برنمی‌داشت. صدای مهیبی مانند صدای ترقه به گوش رسید؛ اما از صدای ترقه بلندتر. نه فقط صابری؛ که عباس، مرصاد، پیمان و کمیل هم که داشتند بقیه سوژه‌ها را پوشش می‌دادند، از شنیدن این صدا تعجب کردند. صدا شبیه صدای شلیک گلوله بود؛ اما نیروی انتظامی حق تیر نداشت. کمیل که حدس می‌زد دشمن بخواهد سوژه‌ها را حذف کند، در بی‌سیم به عباس و مرصاد و خانم صابری گفت: - نذارید از دست ناجا فرار کنن، بگیریدشون. اگرم فرار کردن خودتون برید دنبالشون. صدای ترقه برای چند لحظه قطع شد. شاهین سکندری خورد و روی زمین افتاد؛ و همین هم باعث شد در محاصره دو مامور پلیس قرار بگیرد. کمیل که دید شاهین گیر افتاده، به سمت حسام دوید تا جلوی فرار کردن او را هم بگیرد. حسام دقیقاً مقابل کمیل، در جهت مخالف او می‌دوید؛ اما ناگاه از حرکت ایستاد. خشک شد سر جایش؛ آن هم در آن همهمه و بلوا. کمیل هم سر جایش ایستاد؛ هاج و واج مانده بود. متوجه شد یک نقطه قرمز روی پهلوی حسام ایجاد شده و درحال گسترش است. حسام شروع کرد به تلوتلوخوردن و دست بر زخمش گذاشت. کمیل فهمید ماجرا چیست؛ دوید به سمت حسام و قبل از این که توجه مردم را به خود جلب کند، او را روی کولش انداخت و دوید... . باز هم صدای تیر در گوش مردم پیچید. آن‌هایی که داشتند از پنجره ساختمان‌ها به خیابان نگاه می‌کردند و فیلم می‌گرفتند، سرشان را داخل بردند تا گرفتار تیر غیب نشوند. هیچ‌کس نمی‌دانست تیر از کجا شلیک می‌شود؛ حتی خود نیروهای ناجا. صابری که دیگر شک نداشت این صدای گلوله است. با این که نفس‌هایش به شماره افتاده بود، تندتر دوید و به صدف تنه زد تا بر زمین بیفتد و از اصابت تیر در امان باشد. صدف محکم خورد روی زمین. صابری خیالش از بابت صدف که راحت شد، دوید به سمت شیدا و خواست او را هم بر زمین بیندازد؛ اما قبل از این که به شیدا برسد، صدای شلیک دیگری در فضا پیچید و شیدا روی زمین زانو زد. صابری تندتر از قبل، خودش را به شیدا رساند و کنارش نشست. زانوهایش بر زمین خراشیده شد و پشت سرش را نگاه کرد. چند مامور آمده بودند سراغ صدف و صدف راه نجات نداشت؛ جیغ و داد‌هایش هم راه به جایی نمی‌برد. نگاه صابری دوباره برگشت سمت شیدا که مانند ساختمانی ویرانه بر زمین رها شد و لکه خون آرام داشت روی شال سبزرنگش پخش می‌شد. گلوله در سرش نشسته بود. صابری با ناامیدی انگشت بر گردن شیدا گذاشت. نبضی در کار نبود. موهای رنگ‌شده شیدا حالا رنگ خون به خود گرفته و دور گردنش پیچیده بودند. رفتن به پارت اول: https://eitaa.com/forsatezendegi/2937 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739 🔶 🔹🔶 🔶🔹🔶 🔹🔶🔹🔶 🔶🔹🔶🔹🔶 🔹🔶🔹🔶🔹🔶