eitaa logo
فرصت زندگی
211 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
874 ویدیو
12 فایل
فرصتی برای غرق شدن در دنیایی متفاوت🌺 اینجا تجربیات، یافته‌ها و آنچه لازمه بدونین به اشتراک میذارم. فقط به خاطر تو که لایقش هستی نویسنده‌ از نظرات و پیشنهادهای شما دوست عزیز استقبال می‌کنه. لینک نظرات: @zeinta_rah5960
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋 منتظر نقد و نظرات با ارزشتون هستم👇 https://6w9.ir/Harf_10582246
سخنی با نوجوان های عزیزم که آینده ساز هستند و پرتلاش 👇 🍃شما شبیه کسانی خواهید شد که بیشترین رابطه را با آن‌ها دارید. 🍃انسان بطور مداوم در حال تغییر است، تغییرات اجتناب ناپذیر است، اما جهت تغییرات قابل کنترل. 🍃دوستانی که با آن‌ها معاشرت دارید کتاب‌هایی که میخوانید، فیلم‌هایی که می‌بینید آهنگ‌هایی که گوش می‌دهید، محتواهایی که در شبکه‌های اجتماعی با آن‌ها تعامل برقرار می‌کنید. همه در جهت تغییرات شما نقش دارند، 🍃در انتخاب تعاملات و معاشرت‌های خود دقت کنید ،دوران نوجوانی دوران تقویت اراده و خود کنترلی ست 💪خودت را قوی کن و سالم زندگی کن ❌هرآنچه به جسم و روانت آسیب میزند و به آبرو و عزتت لطمه می‌زند از آن دوری کن کارشناس خــ🌱 ـــانواده و استاد دانشگاه ⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣✾••❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••❀ ‌❣️ https://eitaa.com/joinchat/1081803223Cc60a0cb30a مشاوره تلفنی👈@moshaver_khob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرصت زندگی
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋 🕸🦋 🦋 #حصر_پنهان #پارت_36 -ننه من غریبم بازی در نیار! رفتی یه‌جا یه تج
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋 🕸🦋 🦋 -... -تسنیم... -امکان نداره!... اون... اونکه خیلی محکم بود! -شاید نه اونقدری که ما فکر میکردیم...! بردیا با دهانی نیمه‌باز و چشمانی درشت شده، دستش را در موهایش برد و پریشان‌ترشان کرد. -تو از کجا میدونی؟ -نپرس! البته شاید بعدا فهمیدی! تو این چند وقته مجالسشونو رفتی؟ -گاهی بهشون سر میزدم؛ اما دورهمیا و مهمونیا رو یه‌دو-سه ماهی هست که یا نمیرم یا تک‌وتوک میرم. -ازینبه‌بعد منظم برو! دنبال یه‌دختر چادریَم نباش! بردیا نفسش را پرغصه بیرون داد. ارمیا که انگار چیزی یادش آمده باشد، سریع اضافه کرد: -البته اگه سختت نیست یا... -سختم که هست؛ اما دیگه اغفال نمیشم، خیالت راحت! ارمیا با لبخندی، دوطرف بازوهای برادرش را محکم گرفت و چشمانش را مطمئن برهم گذاشت. حصر دوم تقریبا همه روزهای دی به امتحاناتمان گذشت. تمام این مدت آناهید کنارم بود و هوایم را داشت. ورد زبانش عذرخواهی بود و توضیح اینکه نمیدانسته. یکسره برایم از این میگفت که گناهی ندارم و از آدم‌های مختلف مثال میزد، از اینکه یکسری کارشان این است و عذاب وجدان ندارند، آنوقت من... آنقدر این چیزها را گفت تا کمی آرام گرفتم. خودم‌هم سعی می‌کردم به‌روی خودم نیاورده و تمرکزم را روی درس‌هایم بگذارم؛ که میشود گفت در این امر، آناهید نقش بزرگی داشت. امتحان‌هایم را به لطف روحیه دادن‌های آناهید و کمک بچه‌ها خوب دادم. مادر و پدرم پیشنهاد داده‌بودند تا در فرجه میان دو ترم، به آنجا بروم؛ اما ترجیح دادم بمانم و پس‌از کارهای انتخاب‌واحد، کمی درس‌های ترم بعد را پیش‌خوانی کنم. به پهلوی چپ روی تختم دراز کشیده و دستم را ستون سرم کردم تا راحت‌تر نقاشی کنم. آناهید تختم را دور زد و کنارم نشست. نگاهی به طرح گنجشکی که روی شاخه درخت، ایستاده بود انداخت و گفت: ✍م.خوانساری 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بازگشت به پارت اول👇 https://eitaa.com/forsatezendegi/4821 🦋 🕸🦋 🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋🕸🦋
فرصت زندگی
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋 🕸🦋 🦋 #حصر_پنهان #پارت_37 -... -تسنیم... -امکان نداره!... اون... ا
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋 🕸🦋 🦋 -چقدر قشنگ میکشی! لبخندی به رویش زدم و بدون اینکه چیزی بگویم به کارم ادامه دادم. بعداز کمی من‌من کردن دوباره لب بازکرد: -میگم تسنیم! نگاهش کردم. -یه چیزی میگم نه نگو! با اخم ریزی، منتظر، نگاهش کردم. ادامه داد: -فردا یه‌دورهمی و مهمونی کوچیکه، دلم می‌خواد توهم باشی. اخمم عمق گرفت. با انزجار رو برگرداندم و بلند گفتم: -اصلا حرفشم نزن! -تا کی میخوای دورهمی یا مهمونی نری؟ بالأخره که باید یه‌روز مواجه شی! ابرویی بالا انداخته و در جوابش گفتم: -کی گفته باید یه‌روز مواجه شم؟! اونموقع که اینطور مهمونیا رو نمی‌رفتم، چی‌شد؟ -تسنیم این‌یکی فرق میکنه. یه دورهمی ساده‌ست، همین! اونبارم که هول شدم و لیوان اشتب... -بسه آناهید! آناهید کمی سکوت کرد و دستش را روی دستم گذاشت: -خواهش می‌کنم تسنیم! اتفاقی نمیوفته، مطمئن باش! دلم میخواد خاطره تلخت ازبین بره... خواهش میکنم! سرش را کج کرده‌بود و ملتمس نگاهم می‌کرد. دربرابر لحن مطمئنش که مدعی نیوفتادن اتفاقی بود و چهره خواهشگرش، کم آوردم: -باشه! آناهید ذوق‌زده بغلم کرد و گفت: -عزیزم! می‌دونستم که روی منو زمین نمی‌ندازی! ✍م.خوانساری 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بازگشت به پارت اول👇 https://eitaa.com/forsatezendegi/4821 🦋 🕸🦋 🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋 منتظر نقد و نظرات با ارزشتون هستم👇 https://6w9.ir/Harf_10582246
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من حجاب اجباری رو نمی پذیرم، مگر نفرمود لااکراه فی الدین؟! پاسخ خوب https://eitaa.com/forsatezendegi
✨ نوجوان اشراق؛ جایی برای یادگیری، رقابت و هیجان! ✨ 🎵 از موسیقی تا ، کلی آموزش جذاب و کاربردی! 🎯 چالش‌های هیجان‌انگیز با جوایز شگفت‌انگیز مثل موبایل، پاوربانک و ساعت هوشمند! همین حالا وارد دنیای اشراق شو و تجربه‌ای متفاوت رو شروع کن! 🚀💡 👇👇👇👇 🖥️ https://nojavan.eshragh.ir 👆👆👆👆 زیرنظر حتما ثبت نام کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا