13.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌آسیب شناسی رمان مذهبی/ از نامهربانی در حوزه ها تا ضرورت تغییر در ذائقه مخاطب
🔹#رمان و ادبیات ابزار مدرنی است که با گذشت روزگار، به مصرف بالینی بسیاری از مردم خصوصا جوانان و نوجوانان با انواع سلایق تبدیل شده است. دیگر نمی توان رمان نویسی را یک پدیده لاکچری و برای قشر خاص و یا امری نخبگانی تلقی نمود. پی دی اف ها و اپلیکیشن هایی که در فضای وب، #رمان_خوانی را به یک امر روزمره و عادی تبدیل کرده و رگ های جامعه را چه خوب یا چه بد، درگیر خود کرده است.
🔹این مساله وقتی جدی می شود که مساله ای به نام رمان دینی یا رمان نویسی با ژانر مذهبی به تدریج در حال نضج گرفتن و شکل گیری است و وارد گود پرتلاطم و سنگین رقابت برای ذائقه سازی و مصرف اجتماعی_فرهنگی شده است. در همین رابطه پایگاه خبری تحلیلی صدای حوزه مصاحبه ای ترتیب داده با یکی از خواهران طلبه جوانی که وارد عرصه رمان نویسی شده و با یک چارچوب ذهنی دینی و ماموریت تبلیغی، تالیفاتی را به انجام رسانده و در کنار شغل و زندگی شخصی، به تدریس و تربیت نیرو برای این عرصه همت گماشته است.
مطالعه متن کامل مصاحبه در سایت #صدای_حوزه:
https://v-o-h.ir/?p=12035
صدای حوزه 💢 @sedayehowzeh
همین که مادر بین حرف هایش تکرار کرد جواب مثبت است، امید داد بلندی زد و باعث شد آزاده از اتاق بیرون بیاید. هنوز مادر در حال حرف زدن و قرار گذاشتن برای برنامهی بعدی بود که امید به حیاط رفت تا راحت داد بزند و خوشحالی کند. مادر به محض قطع کردن تلفن، طوری که امید بشنود صدایش را بالا برد.
-انگار کرهی ماه رو فتح کرده. مرد گنده خجالت نمیکشه.
امید که در پوست خود نمیگنجید، زمزمه کرد.
- من قلب ماه رو فتح کردم شما که اینو نمیدونین.
داستان دختری اقتصاددان که دل از پسری بدخلق شده برد. نگاه و تلاش امید در برابر مریم حکایتی دارد و این بین دستهایی در کار است که زندگی و وصل را به چالش بکشاند.
رمانی که به زودی پارتگذاری خواهد شد.
#رمان
#قلب_ماه
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
همین که مادر بین حرف هایش تکرار کرد جواب مثبت است، امید داد بلندی زد و باعث شد آزاده از اتاق بیرون بیاید. هنوز مادر در حال حرف زدن و قرار گذاشتن برای برنامهی بعدی بود که امید به حیاط رفت تا راحت داد بزند و خوشحالی کند. مادر به محض قطع کردن تلفن، طوری که امید بشنود صدایش را بالا برد.
-انگار کرهی ماه رو فتح کرده. مرد گنده خجالت نمیکشه.
امید که در پوست خود نمیگنجید، زمزمه کرد.
- من قلب ماه رو فتح کردم شما که اینو نمیدونین.
داستان دختری اقتصاددان که دل از پسری بدخلق شده برد. نگاه و تلاش امید در برابر مریم حکایتی دارد و این بین دستهایی در کار است که زندگی و وصل را به چالش بکشاند.
رمانی که به زودی پارتگذاری خواهد شد.
#رمان
#قلب_ماه
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739