گلی گم کردهام
چند وقت از شروع جنگ میگذرد؟
میگفت یک ماهی میشود که تک به تک بیمارستانها و سردخانهها را گشته است.
"گلی گم کردهام میجویم او را" ورد زبانش شده است.
اوایل سعی میکرد به گزینههای عجیب و غیرقابلتحمل فکر نکند؛ اما این روزها به آن هم راضی شده است. فقط خبری دریافت کند.
مثل آن کسی که گفتند در اثر اصابت مستقیم موشک، بدنش متلاشی شده و همهی خانهی آوار شده، رنگ او را گرفته بود؛ مثل همان که تکههایش در کوچه جمع شد.
بیخبری همیشه خوش خبری نیست. این روزها شاید بیخبر خبر از فاجعه داشته باشد.
درد آنجا سنگین میشود که میدانی آن گلی که گم کردی، داشت مثل همهی مردم، بیدغدعه زندگی میکرد؛ میدانی سلاحی نداشت؛ میدانی جرمش ایرانی بودن است؛ میدانی تاوان مرگ انسانیت را پس داده است؛ تاوان خباثت استکبار را؛ بدون آنکه سایهای از حقوق بشر بر سرش افتاده باشد.
دردها را به تدبیر ایستادگی و مقاومت میتوان درمان کرد. ما برای اینکه ایران خانهی خوبان شود، رنج دوران بردهایم.
#محکومین_بدون_جرم
#روایت_صادق
#زینتا
https://eitaa.com/forsatezendegi