✍سرزمین زیتونهای سبز
سرزمین زیتونهای سبز با تو سخن میگویم. رد خونین چکمههای سربازان اشغالگر را چگونه طاقت میآوری؟
نگاه معصومانه کودکی سهساله بر جسد خونین مادر را چگونه میبینی؟
خمپارههای شبانه نشسته بر رختخواب خونین را چگونه نظاره میکنی؟
دویدن سربازان خون آشام به سمت هدفی از جنس کودک بیپناه را چگونه تاب میآوری؟
باور دارم روزی لباس آزادی را بر تن زخمیات خواهیم پوشاند. یقین دارم به امامت مولایمان حضرت حجت ارواحنالهالفداء نماز را در مسجدالاقصی خواهیم خواند.
میدانم چشمان به خون نشستهات به انتظار چنین روزی پلک هم نمیزند.
صبر کن! ای سرزمین مقدس. به زودی لشکری از یاران دهه نودی سیدعلی، در صحن مقدس مسجد گنبد خضرایت سرود فتح و پیروزی خواهند خواند.
#مناسبتی
#روز_قدس
#القدس_لنا
سنگ را در دستان کوچکش جابهجا کرد. چند سالی است با برادرش سلیم برای مبارزه میرود.
هرچند سنش کم است ولی امید دارد و انگیزه.
نگاهش به صفحه تلویزیون خیره میشود .
صدای مادرش به گوش میرسد؛
-فردا روز قدس، کل دنیا برای نجات ما راهپیمایی میکنند. خدا امام خمینی رو رحمت کنه .
بعد دستانش را به آسمان بلند میکند و میگوید:
-انشالله هر چه زودتر شر این اسرائیل از سر ما کم بشه .
پسرک سنگ در دستان کوچکش را محکمتر میگیرد.
در دل میگوید:
به زودی آزاد میشه مادر، از دست این اسراییلیها راحت میشیم.
#القدس_لنا
ذوق فردا خواب را از چشمانش رانده بود. نسیم خنک و صدای باد میان برگ های درخت برایش مثل لالایی مادرش می ماند.
- اخ، قربونت برم مامان. کجایی الان..؟
دستانش را بهم فشرود.
و زیر لب گفت: انتقامت رو میگیرم. میگیرم مامان. انتقام بابا، سعید، فاطمه، حسن و اقا معلم. همه ی اینا، انتقام همه ی این ها رو میگیرم. خدااااااا...
و شروع کرد به گریه. رده های اشک روی صورتش جاده ایی را باز کرده بود در میان انهمه خاک و خون صورتش. هنوز هم منتظر است مادرش صورتش را بشوید. دلش برای بچگی تنگ شده است..
برای بچه بودن.. براستی که چقدر در این سن کم بزرگ شده..!!
#مینیمال
#پویش
#قدس
#دریا
✍شیشهشکستهها
چشمان یاسر سرخ میشود. صورت خاکآلودش با اشک دو چشم سیاهش، آبراههایی به پایین صورتش به راه میاندازد. دستان کوچکش را در جیب پیراهنش میکند. قلوه سنگها را میفشارد. همانجا پیماننامه را با انگشت زدن در خون سر مادرش امضاء میکند. آنطرفتر پدر را میبیند. خستگی سالها جنگیدن با دستانِ پُر از خالی را با خوابی عمیق درمیکند.
کنار پنجره رو به درختان زیتون، خواهر کوچکش اسماء، دراز میکشد و عروسک موطلاییاش را به سینه میچسباند. با خون سرش رگههایی از مِش سرخ بر موی عروسک میپاشد. لبخند خونین بر لبان کوچک هر دو نقش میبندد.
یاسر در خون سر خواهر زانو میزند. شیشه شکستها را از زیر بدن خواهرش جمع میکند. طاقت دیدن خراشهای کوچک بر پوست نازک او را ندارد.
اشکهای یاسر، رنگ خون به خود میگیرد. اینبار با گذاشتن لبهایش بر خون سر دختر پیماننامه را دوباره امضاء میکند.
رنگ سیاه مرگ، زادگاهش الخلیل را فرا میگیرد.
خود را به سربازان اسرائیل که از زیر چکمههایشان خون میپاشد، میرساند. قلوهسنگها را به سمت آنها نشانه میگیرد. گلولهای زوزهکشان به سینهاش بوسه میزند. خونها به آغوش درخت زیتون پناه میبرند. درخت قد میکشد و ناله انتقام سرمیدهد.
#داستانک
#مناسبتی
#القدس_لنا
هنوز هم خیره به تلوزیون ایستاده.
صحنه های وحشت انگیز جنایت ها پشت سر هم در مغزش مانور میدهند. یکهو دلش ریخت. نگاهش ناخوداگاه علی را هدف گرفت و به او خیره شد. زیر لب گفت: خدایا اینا هم ادمن اخه؟ اخه چرا بند هات اینقدر بی رحمن. اون بچه ها هم مثل علی خودم، علی کوچولوی خودم.
پرده ایی از اشک چشمانش را در اغوش خود فشرود. برای لحظاتی دلش اینقدر تنگ امده بود که میخواست فریاد بزند.
دوباره زیر لب گفت: خدایا، شر این اسرائیلی ها رو کم کن. الهی..
و با دلی اشفته و حیران به همانطور که به علی خیره بود، به پیشش رفت. در اغوشش کشید و گریه کرد. گریه های سرد و اما دلی پر از امید. علی که مادرش را در ان حال دید. صورت مادر را در دستان لطیف و کوچکش گرفت و غرق بوسه کرد. مادر، ایندفعه بیشتر گریه اش گرفت و ناله سر می داد.
بترسید از ناله هایی که از سوز دل براید. هر کس خدایی دارد...
#پویش
#فلسطین
#دریا
داریم به روز قدس نزدیک میشویم.
فردا روز قدس
روز همدردی با مردم مظلوم فلسطین.
خواهر و برادر فلسطینی من؛
ما در کنار شما هستیم.
به زودی سرزمین زیتونها ، سرزمین انبیا
از دست شیاطین نجات پیدا خواهد کرد.
و دوباره صدای خنده کودکانتان به آسمان خواهد رسید.
خواهر عزیزم؛
گریههای تو را بر سر پیکر پاک طفل خردسالت دیدم. تصویری که قلب جهانیان را به درد میآورد.
بدان که آه تو و خون پاک کودکت این شجره ملعونه را خشک خواهد کرد.
برادرم مجاهدم؛
تلاشت را برای جنگیدن با این شیاطین انساننما دیدم.
خداوند همواره یاورتان هست.
اندکی صبر، صبح پیروزی نزدیک است.
#پویش
#قدس
📣سوالات صهیونیستیطور زیباکلام و پاسخهای توئیتری
🔹به گزارش خبرنگار #صدای_حوزه، صادق #زیباکلام، در توئیتی با پرسش ۴ سوال، به استقبال #روز_قدس رفته و به نحوی تلاش کرده است در اصل این روز، ایجاد تردید کند.
✍️ذیل همین #توئیت، کاربران به سوالات زیباکلام پاسخ های مختلفی داده اند که در ادامه برخی از آنها را مرور خواهید کرد:
✍️ ali
وظیفه حمایت از اسرائیل را چه کسی بر عهده شما گذارده؟
✍️وحید عربیان:
و دو سوال؟!
شما مسلمان هستی؟! (در دین ما حمایت از #مظلوم توصیه شده، البته در ادیان دیگر هم.. )
آیا شما تابعیت ایرانی داری یا زاده #رژیم_صهیونیستی هستی؟! (البته که اگر هر جایی هم بدنیا آمده باشی، جای ظالم و مظلوم را نباید عوض کنی..)
جوابها مشخصه.. و امیدی بهتون وجود نداره..
✍️خورشید خانوم
#راهپیمایی روز قدس رو ببین جواب سوالات رو میگیری. هرچند روز موعود که برسه تعداد بیشتری از مردمی که توی راهپیمایی میبینی حضور پیدا میکنن
✍️مرداب
توی کارنامه ات فقط تعریف و تمجید از #اسرائیل رو کم داشتی که به این مهم هم نایل آمدی
✍️النستغیث بالله
وظایف ما در قبال مردم جهان
۲- اصل۳ #قانون_اساسی: دولت جمهورى اسلامى ايران موظف است، همه امكانات خود را براى امور زير به كار برد:
بند ۱۶- تنظيم سياست خارجى كشور بر اساس معيارهاى #اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمايت بىدريغ از #مستضعفان_جهان
مشاهده پاسخ های بیشتر:
v-o-h.ir/?p=41911
🆔 @sedayehowzeh
من . تو . ما . مسلمان . مسیحی . لائیک و ...
همه و همه انسان ها
از درد کشیدن و رنج کشیدن انسانی دیگر
ناراحت و غمگین میشویم.
از ضجه های یک مادر
از اشک های یک دخترک عروسک به بغل
از صورت زخمی و خاک آلود آن پسر نوجوان
از دست های به خون آغشته یک پدر
همه ما ظلم را دوست نداریم. همه ما قلب هایمان به درد می آيد.
✊ روز دفاع از قدس و فلسطین برای همه ماست.
#پویش
#قدس
#پویش
#زهرا_دختری_از_فلسطین
بچه ها بعد از ورود معلم کتابها را از کیف درآوردند تا روی میز بگذارند
معلم گفت امروز می خواهم در مورد قدس صحبت کنم پس لازم نیست کتابها را باز کنید
بعد روی صفحه یک تصویر زیبا از قدس رو نمایش داد و پرسید
بچه ها چرا ما با اسرائیل دشمن هستیم مریم گفت چون زورگو هستند
لیلا دستش رو بالا گرفت و گفت چون ظالم اند و بچه ها را می کشند
الهه گفت خانم چون دروغگو اند
فاطمه گفت خانم چون مستکبر ند و دنیا را به هم می ریزند
معلم می خواست از قدس بگوید ولی اشک های زهرا توجهش را جلب کرد خوب می دانست زهرا چرا چشم هایش اشکی شده
معلم زهرا را صدا زد
و گفت بچه ها زهرا دوست تون از بچه های فلسطین هست
بچه ها با تعجب زهرا را نگاه می کردند خیلی از بچه ها فکر می کردند او عراقی و بعضی هم فکر می کردند پاکستانی است بعضی هم که فقط می دانستند غیر ایرانی است
فردا هم روز قدس
موافق باشید داخل این برگه ها که الهه پخش می کند برای دوستتان نامه بنویسید
بچه ها مشغول نوشتن شدند و زهرا هر از گاهی صحبت می کرد
بچه ها می خواهید نامه بنویسید بدانید فلسطین جدا سرزمین زیبا و دیدنی است ان شاءالله بعد از پیروزی شما هم به کشور من بیاید
بچه ها واقعا رژیم صهیونیستی غاصب و اشغالگر و دروغگو هست من تا 6 سالگی بیشتر نتوانسته ام با پدر و مادرم زندگی کنم
بچه ها اسرائیلی ها وحشیانه به ما و خانه هایمان حمله می کنند
خوب می دانستم هر حرف زهرا قصه ای می شود در ذهن دوستانش و غمی که همه با او همدلی می کنند و فردا حضور چشم گیری خواهند داشت
نامه ها یکی یکی نوشته می شد و به دست زهرا می رسید و زهرا با خواندن هر کدام از نامه ها صورتش بشاش تر می شد
از او خواستم نامه های دوستانش را به مردم سرزمینش برساند و خودم تنها عکس هایی برای تابلو اعلانات مدرسه گرفتم تا این روز برای همیشه در قاب دل من و زهرا و تک تک دوستانش ماندگار شود
بسم الله
امروز از رختخواب که کنده شدم، نشسته م، که برای بچه ها صبحانه آماده کنم اما صدای جیغ وفریاد سلما دختر همسایه نگذاشت.
در را که بازکردم با حسام و مادرش سراسیمه واردشدند و تا آمدم دعوتشان کنم که بر سر سفره بنشینند، صدای سوت ممتد خمپاره در گوشم می پیچد.
و صدای تکراری بمب، جیغ، ویرانی، صدای تکراری این روزها دوباره پخش میشود.
ومن لابه لای جیغ و فریاد در خانهای در تهران بیدار میشوم. روی تخت نرم ومهربان و هراسان میدوم به سمتی که صداها را میشنوم و میفهمم دخترانم مشغول بازی هستند وجیغشان از سر خوشی، پرده رویاها واوهامم را پاره کرده.
پرده های فکر وخیال و ذهن، آنقدر جابه جا میشوند که خودم را پیدا میکنم اینجا تهران است. پایتخت امن ترین و استوارترین کشورجهان.
ومن.. من امروز قرار است به یاد تمام مادرهایی که رویاها وکودکانشان، دم به دم جلوی چشمشان به خون کشیده میشوند،،
به خاطر تمام نوجوانانی که رخت دامادی برتنشان نشد،
به خاطر تمام پدرانی که هرگر نوزاداشن را دراغوش نکشیدند
وبه خاطر مسجدی که محل معراج رسول اکرم بوده و از سلیمان نبی تا نبیاعظم، قبله گاه همه بوده است.
من یک مادرم ونخواهم گذاشت مادرانگی های زنان فلسطینی در مقلوبه پزان خلاصه شود.
فلسطین سرزمین اسلام است و این روزها نغمهی آزادیش، در فضا پیچیده. فلسطین پاره تن اسلام است و به اغوش اسلام، بازخواهدگشت.
#پویش
#روز_قدس
#فلسطین
12.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید| ماجرای ترور بیولوژیک مرحوم نادر طالب زاده از زبان خودش
🔹در خرداد ۱۳۹۵ #نادر_طالبزاده در مصاحبه ای از ترور بیولوژیکی خود خبر داد.
🔸او به خبرگزاری فارس عنوان نمود که: «یک سال و نیم پیش با گروهی از لبنان برای راهپیمایی #اربعین به عراق رفتم؛ که چمدان من را از هتلی که در نجف بودم از میان صدها چمدان برداشتند و ۵ الی ۶ روز بعد در کربلا نصفه شب تحویلم دادند.
🔹لپ تاپ من را خالی و بررسیهای کامل را انجام داده بودند. از همان روز که چمدان را تحویل گرفتم حالم بد شد اما متوجه این ماجرا نبودم.»
🔸او در پاسخ به این سؤال که داخل لپتاپتان چه چیزی بود؟ گفت: «لیست مهمانهای #افق_نو بود. کنفرانسی که یک سال و نیم پیش در تهران برگزار شد. کنفرانسی که انجمن «ADL» آمریکا با آن مخالفت میکرد که متخصصین و متفکرینشان به ایران نیایند و صحبت نکنند.
🔹درست بعد از آن بود که این اتفاقات افتاد اما فکر میکردم آنها محتویات لپتاپ را میخواهند و گمان نمیکردم با خودم کاری داشته باشند. از همان روز به بعد #سرفههای_خونی داشتم.»
🆔 @sedayehowzeh