قدم قدم تا بندگی
#شرح_دعای_عهد #زندگی_مهدوی_در_سایه_دعای_عهد #قسمت_چهارم 1.اللهم رب النور العظیم؛ پروردگار نور بزرگ
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
#شرح_دعای_عهد
#زندگی_مهدوی_در_سایه_دعای_عهد
#قسمت_پنجم
👇👇👇👇👇👇👇
۳. ورَبِّ البَحرِ المَسجور؛ ای پروردگار دریای پر از شعله
در قرآن دریای شعله ور و جوشان و خروشان آمده است.
در آیه ۶ سوره تکویر میخوانیم:
«وَاذا الْبِحارُ سُجِّرَت»
منظور از این دریا، یا دریا هایی است که در آستانه قیامت برافروخته می شوند و یا مواد مذاب و جوشان قعر زمین است که همچون دریایی از آتش، هر چندگاه یکبار از دهانه آتشفشان ها فوران میکند.
خلاصه آنکه قرآن نازل، و قرآن صائد (دعا) توجه انسان را از دیدنیها به نادیدنی ها سوق میدهد و به مسائلی توجه می دهد که شاید باور کردنش در ابتدا سخت باشد. اما برای خداوند متعال این مسائل آسان و ممکن است و او برهر امری توانا است.
#ادامه دارد...
#زندگے مهدوی
#دعای عهد
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@gadamgadamtabandegi
قدم قدم تا بندگی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 #رمضان #با_شهدا 📙 #داستـــــان #خالڪوبی_تا_شهـادت #قسمت_چــهارم ✍تا میخواهیم برای مج
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#رمضان
#با_شهدا
📙 #داستـــــان
#خالڪوبی_تا_شهـادت
#قسمت_پـنـجـم
مجید قربانخانی
مجید سوزوڪی نیست
✍داستان مجید را بسیاری با «مجید سوزوڪی» اخراجیها مقایسه ڪردهاند.
پسر شروشور و لات مسلڪی ڪه پایش را به جبهه میگذارد و بهیڪباره متحول میشود؛
اما خواهر مجید میگوید مجید قربانخانی، مجید سوزوڪی نیست:
«بااینڪه خودش از مجید اخراجیها خوشش میآمد؛
اما نمیشود مجید ما را به مجید اخراجیها نسبت داد.
برای اینڪه مجید سوزوڪی به خاطر علاقه به یڪ دختر به جبهه رفت؛
اما مجید به عشق بیبی زینب همهچیز را بهیڪباره رها ڪرد و رفت.
از ڪار و ماشین تا محلهای ڪه روی حرف مجید حرف نمیزد.
مجید سوزوڪی اخراجیها مقبولیت نداشت؛ اما مجید ما خیلی محبوب بود.
ماشین مجید همیشه بدون هیچ قفل و دزدگیری دم در پارڪ بود.
هیچکس جرات این را نداشت که به ماشین او دست بزند.
همه میدانستند ماشین مجید است.
برای مجید همه احترام قائل بودند؛ اما او با همه اینها همهچیز را رها ڪرد و رفت.»
👈شهید مجید قربانخانی 💐
⏪ #ادامہ_دارد...
🌺🍃🌺🍃🌺🍃
@gadamgadamtabandegi
قدم قدم تا بندگی
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 #سلوک_با_زیارت_عاشورا #قسمت_چهارم 🔹🔹حقيقت لعن با ورود به فضاي عاشورا دريافت مي
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#سلوک_با_زیارت_عاشورا
#قسمت_پنجم
✍خون ريختن يا بايد بر اساس شهوات و غضب مادي انسان باشد که
👹دستگاه شيطاني همين کار را مي کند و مثلاً جنگ اول و دوم جهاني را راه مي اندازد و بمبي مي اندازد و صد هزار انسان را نابود مي کند.
《 اين غضب و شهوت را که
ما نمي خواهيم 》
◾️🔻 در جنگ اسلامي، #غضب_الهي است که خود را نشان مي دهد.
بايد ديد غضب الهي چه وقت و چگونه تحريک مي شود؟
انسان وقتي به #متن_حادثه عاشورا برود و #زشتي_فعل_دشمنان خدا را ببيند، چنين غضبي پيدا مي کند.
🔰خود امام حسين (عليه السلام) در روز عاشورا که دلش تا يک لحظه قبل براي دشمنان مي سوخت و مي فرمود:
👈 «من خير شما را مي خواهم، اجازه بدهيد حجت را بر شما تمام کنم و حرفم را بزنم، چرا هلهله مي کنيد و ...»
، يک لحظه بعد وقتي مي گويند:
«بُغضاً لِاَبيک»،
ذوالفقار را از اين طرف لشگر دشمن مي گذارد و از آن طرف بيرون مي آيد!
💢◾️راوي مي گويد: تا حالا نديدم يک آدم مجروح غصه دار گرسنه و تشنه و ... اين گونه مبارزه کند.
(فو الله ما رأیت مکثورا قط قد قتل ولده و أهل بیته و أصحابه أربط جاشا منه)(2)
🍃💢🍃💢🍃💢🍃💢🍃💢🍃💢🍃
👈 اينجا جاي دلسوزي نيست. آنجا که خدا عذاب مي کند اگر دلت سوخت، خودت هم مستحق عذاب مي شوي! و اين #دلسوزي، علامت #ضعف_ايمان است.
❌ آنجا که خدا عذاب مي فرستد و يا وليّ خدا (که معدن الرحمه است) به اذن الله عذاب مي کند، جاي دلسوزي نيست؛
✅◾️ اين اشفاق و محبت، اشفاق انحرافي و محبت #انحرافي است و اشفاق و محبت خدايي نيست.
💢👇💢👇💢👇💢👇💢👇💢👇💢
✍خدايي که ارحم الراحمين است اشد المعاقبين هم هست؛
🔹«أنَّكَ أرْحَمُ الرّاحِمينَ في مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ، وَ أشَدُّ الْمُعاقِبينَ في مَوْضِعِ النَّكالِ وَ النَّقِمَةِ»(3)
هر دو، خوب است. هم جهنم خوب است هم بهشت. اميرالمؤمنين، فقط قاسم الجنه نيست،
🔹«قَاسِمُ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ»(4) است؛
تقسیم کننده ی بهشت وجهنم است۰
🔹هم «نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَي الْأَبْرَارِ» است ۰
نعمت است برای نیکان
🔹و هم «نَقِمَتِهِ عَلَي الْفُجَّار».
عذاب است برای بدکاران
📚حجت الاسلام میرباقری
@gadamgadamtabandegi
17.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بصیرت_افزایی
#با_ولایت_تا_شهادت
#با_هم_بخوانیم
#کتاب_صوتی_دکل
#قسمت_پنجم
دکل⇦مستند داستانی گام دوم انقلاب
🔔 شروع زنگ دوم
✅مطالبی که قراره در قسمت پنجم بشنویم👇👇
🦋به نام آنکه دل پروانه ی اوست🦋
🤳سلفی با حاج آقا و غیب شدن گوشی همراه📱
حاج آقا مهره ی مار داره📿
💠مهمان محله⇦اگر امام زمان﴿عجل الله تعالی فرجه الشریف﴾بخواهند ظهور کنند چه شرایطی باید فراهم شود تا جان ایشان حفظ شود⁉️⁉️⁉️
@gadamgadamtabandegi
#با_ولایت_تا_شهادت
#بصیرت_افزایی
#با_هم_بخوانیم
#دشمن_شناسی_از_دیدگاه_قرآن
#قسمت_پنجم
📚فصل اول:
🔰نگرشی به مکتب سیاسی قرآن کریم در زمینه شناخت دشمنان
⛔️⛔️⛔️
🔴تمایلات و اهداف کافران
4⃣مکر و نیرنگ از جمله سلاح همیشگی آنان است:
[...زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ...]سوره مبارکه رعد.آیه۳۳
[...ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﻧﻴﺮﻧﮓ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﺸﺎﻥ ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﺷﺪﻩ...]
🔻🔻🔻
5⃣کوشش برای نابودی حقّ:
[...وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ...]سوره مبارکه کهف.آیه۵۶
[...ﻛﺎﻓﺮان ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﻃﻞ ، ﺳﺘﻴﺰﻩ ﺟﻮﻳﻲ ﻭ ﻧﺰﺍﻉ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺗﺒﺎﻩ ﻛﻨﻨﺪ...]
🔻🔻🔻
6⃣تلاش برای بازگردانیدن اهل حقّ،از آن:
[وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً...]سوره مبارکه نساء.آیه۸۹
[ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻛﺎﻓﺮﺷﻮﻳﺪ ، ﺗﺎ [ ﺩﺭ ﻛﻔﺮ ﻭ ﺿﻠﺎﻟﺖ ] ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻭ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﻴﺪ...]
⛔️⛔️⛔️
#ادامه_دارد
@gadamgadamtabandegi
#با_ولایت_تا_شهادت
#بصیرت_افزایی
#رمان
#تنها_میان_داعش
#قسمت_پنجم
#به_قلم_فاطمه_ولی نژاد
انگار با بر ملاشدن احساسش بیشتر از نگاهم خجالت میکشید و دستان مردانهاش به نرمی میلرزید.
موهای مشکی و کوتاهش هنوز از خیسی شربت میدرخشید و پیراهن خیس و سپیدش به شانهاش چسبیده بود که بیاختیار خندهام گرفت.
خندهام را هرچند زیرلب بود، اما شنید که سرش را بلند کرد و با مهربانی به رویم لبخند زد. دیگر از راز دلش خبر داشتم که تا نگاهم کرد از خجالت سر به زیر انداختم.
تا لحظاتی پیش او برایم همان برادر بزرگتر بود و حالا میدیدم در برابر خواهر کوچکترش دست و پایش را گم کرده و عاشق شده است. اصلاً نمیدانستم این تحول عاشقانه را چگونه تعبیر کنم که با لحن گرم و گیرایش صدایم زد :«دخترعمو!»
سرم را بالا آوردم و در برابر چشمان گرم و نگاه گیراترش، زبانم بند آمد و او بی هیچ مقدمهای آغاز کرد :«چند روز بود بابا سراغ اون نامرد رو میگرفت و من نمیخواستم چیزی بگم. میدونستم اگه حرفی بزنم تو خجالت میکشی.»
از اینکه احساسم را میفهمید، لبخندی بر لبم نشست و او به آرامی ادامه داد :«قبلاً از یکی از دوستام شنیده بودم عدنان خیلی به تکریت رفت و آمد داره. این چند روز بیشتر حساس شدم و آمارش رو گرفتم تا امروز فهمیدم چند ماهه با یه گروه بعثی تو تکریت ارتباط داره. بهانه خوبی شد تا پیش بابا عذرش رو بخوام.»
مستقیم نگاهش میکردم که بعثی بودن عدنان برایم باورکردنی نبود و او صادقانه گواهی داد :«من دروغ نمیگم دخترعمو! حتی اگه اونروز اون بیغیرتی رو ازش ندیده بودم، بازم همین بعثی بودنش برام حجت بود که دیگه باهاش کار نکنیم!»
پس آن پستفطرتی که چند روز پیش راهم را بست و بیشرمانه به حیایم تعرض کرد، از قماش قاتلان پدر و مادرم بود! غبار غم بر قلبم نشست و نگاهم غمگین به زیر افتاد که صدای آرامشبخش حیدر دوباره در گوشم نشست :«دخترعمو! من اونروز حرفت رو باور کردم، من به تو شک نکردم. فقط غیرتم قبول نمیکرد حتی یه لحظه جلو چشم اون نامرد باشی، واسه همین سرت داد زدم.»
کلمات آخرش بهقدری خوشآهنگ بود که دلم نیامد نگاهش را از دست بدهم؛ سرم را بالا آوردم و دیدم با عمق نگاهش از چشمانم عذر تقصیر میخواهد.
سپس نگاه مردانهاش پیش چشمانم شکست و با لحنی نرم و مهربان نجوا کرد :«منو ببخش دخترعمو! از اینکه دیر رسیده بودم و تو اونقدر ترسیده بودی، انقدر عصبانی شدم که نفهمیدم دارم چیکار میکنم! وقتی گریهات گرفت، تازه فهمیدم چه غلطی کردم! دیگه از اونروز روم نمیشد تو چشمات نگاه کنم، خیلی سخته دل کسی رو بشکنی که از همه دنیا برات عزیزتره!»
احساس کردم جمله آخر از دهان دلش پرید که بلافاصله ساکت شد و شاید از فوران ناگهانی احساسش خجالت کشید!
میان دریایی از احساس شفاف و شیرینش شناور شده و همچنان نگاهم به ساحل محبت برادرانهاش بود؛ به این سادگی نمیشد نگاه خواهرانهام را در همه این سالها تغییر دهم که خودش فهمید و دست دلم را گرفت :«ببین دخترعمو! ما از بچگی با هم بزرگ شدیم، همیشه مثل خواهر و برادر بودیم. من همیشه دلم میخواست از تو و عباس حمایت کنم، حتی بیشتر از خواهرای خودم، چون شما امانت عمو بودید! اما تازگیها هر وقت میدیدمت دلم میخواست با همه وجودم ازت حمایت کنم، میخواستم تا آخر عمرم مراقبت باشم! نمیفهمیدم چِم شده تا اونروز که دیدم اون نانجیب اونجوری گیرت انداخته، تازه فهمیدم چقدر برام عزیزی و نمیتونم تحمل کنم کس دیگهای...»
و حرارت احساسش بهقدری بالا رفته بود که دیگر نتوانست ادامه دهد و حرف را به جایی جز هوای عاشقی برد :«همون شب حرف دلم رو به بابا زدم، اونقدر استقبال کرد که میخواست بهت بگه. اما من میدونستم چیکار کردم و تو چقدر ازم ناراحتی که گفتم فعلاً حرفی نزنن تا یجوری از دلت در بیارم!»
سپس از یادآوری لحظه ریختن شربت روی سرش خندهاش گرفت و زیر لب ادامه داد :«اما امشب که شربت ریخت، بابا شروع کرد!» و چشمانش طوری درخشید که خودش فهمید و سرش را پایین انداخت.
دوباره دستی به موهایش کشید، سرانگشتش را که شربتی شده بود چشید و زیر لب زمزمه کرد :«چقدر این شربت امشب خوشمزه شده!»
سپس زیر چشمی نگاهم کرد و با خندهای که لبهایش را ربوده بود، پرسید :«دخترعمو! تو درست کردی که انقدر خوشمزهاس؟»
من هم خندهام گرفته بود و او منتظر جوابم نشد که خودش با شیطنت پاسخ داد :«فکر کنم چون از دست تو ریخته، این مزهای شده!»
با دست مقابل دهانم را گرفتم تا خندهام را پنهان کنم و او میخواست دلواپسیاش را پشت این شیطنتها پنهان کند و آخر نتوانست که دوباره نگاهش را به زمین انداخت و با صدایی که از طپشهای قلبش میلرزید، پرسید :«دخترعمو! قبولم میکنی؟»...
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
#با_ولایت_تا_شهادت
#بصیرت_افزایی
#مباحث_معرفتی
#یاد_خدا
#قسمت_پنجم
✅ یاد خدا مدام ذکر گفتن زبانی نیست!!
👈اینه که ، چشمت به جای گناه رسید کنترل کن
👈دستت به خیانت و دروغ و خلاف رفت،
کنترل کن
👈پیام ناجوری اومد کنترل کن ، انتقال ندی
✅یاد خدا در موقع حلال و حرام
میشه دائم الذکر
💢در مورد غافلین فرمود اولئک کالانعام .... . مثل چهار پا می مونن
حتی از چهاار پا بدتر .
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━
#معرفت_افزایی_مهدوی
#وظایف_منتظران
#قسمت_پنجم
#استادـابراهیم_افشاری
💢 وظیفه پنجم: یک منتظر باید درخواست «معرفت امام عصر عج» را از خداوند داشته باشد؛ و این درخواست باید در طول زندگی اش تداوم پیدا کند. (این وظیفه در کتاب مکیال، به عنوان وظایف 17 و 18 قید شده.)
🔰 تفاوت معرفت با شناخت:
معرفت به امام با شناخت امام خیلی تفاوت دارد؛ خیلی از افراد هستند شناخت خوبی به امام زمان دارند، اطلاعات زیاد دارند؛ شاید عنوان استاد هم دارند و به عنوان استاد این حرفه شناخته می شوند، و در هر زمینه ای در این خصوص سوال کنی اطلاعاتش زیاد است؛ اما آن معرفتی را که باید نسبت به امام داشته باشد را ندارد. گاهی وقت هم یک پیرمرد یا پیر زنی که حداقل های اطلاعات را نسبت به امام زمان دارد، اگر یک سری سوالات ساده را هم ازش بپرسی به خاطر کمبود اطلاعات در زمینه مهدویت نمی تواند جواب دهد؛ اما نسبت به امامش خیلی معرفت دارد.
💢آیه هشتم سوره تغابن به این موضوع پرداخته، می فرماید:
✅ایمان بیاورید به خدا و رسولش و نوری که ما نازل کردیم.
امام باقر(ع) در تفسیر این آیه به ابوخالد کابلی می فرماید: «همانا نور امام در دلهای مومنین، از خورشید تابان در روز روشن تر است. و به خدا سوگند دلهای مومنین را روشن تر می سازند و خدای عزوجل نورشان را از هر کسی بخواهد می پوشاند؛ پس بعضی از دلها تاریک می شود.» امام باقر (ع) قسم می خورد که «هیچ بنده ای ما را دوست ندارد و از ما پیروی نکند؛ تا اینکه خداوند دلش را پاک گرداند؛ و خداوند دل بنده ای را پاک نسازد تا اینکه به ما تسلیم شود و با ما سازگار باشد؛ پس هر کس با ما سازگار شد خداوند او را از سختی های حساب به سلامت خواهد داشت و از هراس بزرگ روز قیامت ایمنش می سازیم.»
پس در آیه 8 سوره تغابن از مردم درخواست می شود به آن نور که شناخت امام است ایمان بیاورند و اینجا تعبیر می شود این نور بر دلهای مومنین می تابد که منظور معرفت است.
✅حدیثی در خصوص شناخت معرفت، از امام صادق (ع) سوال کردند که معرفت ساخته ی کیست؟ یعنی چطور می شود معرفت را در دلمان ساخت؟ فرمودند: «از ساخته های خداوند است و بندگان را در آن ساخت بهره ای نیست.» یعنی آن معرفت را باید خدا در دلت بسازد. به تعبیری معرفت و آن نور، یک رزقی هست که خدا به بعضی ها می دهد؛ و باید این روزی را از خدا طلب بکنیم، همانند سایر روزی های دیگر.
بعضی از مردم فقط مادیات را روزی می دانند، در حالی که روزی فقط مادیات نیست، خیلی از نعمت ها و توفیقات معنوی که ما داریم مصداق همین روزی است. پس این معرفت یک روزی هست که همه از این روزی بهره مند نمی شوند.
💢اگر نسبت به امام معرفت داشته باشی، ریزش نمی کنی؛ و ما تا آخرالزمان خیلی از این ریزشها را داریم. خیلی ها ریزش می کنند بویژه هر چه به ظهور نزدیکتر می شویم ریزشها بیشتر و شرایط سخت تر می شود. حتی در روایت هست شرایط بسیار سخت قبل از ظهور که رخ می دهد. امام صادق(ع) می فرماید: «بعضی از منتظران، در وجود امام و حتی در ولادت امام شک می کنند.» بعضی ها می گویند امام به دنیا نیامده و بعضی ها می گویند در کودکی از دنیا رفته، یا بعد از یک مدت زندگی کردن از دنیا رفته، منتظر امام زمان در وجود امام شک می کند!! و بعضی ها بعد از ظهور به قیام علیه امام فتوا می دهند!!
👈این اتفاقات ناشی از نبود معرفت است که اگر این معرفت بود؛ همچین اتفاقات نمی افتاد به قول معروف بی معرفتها ریزش می کنند.
⁉️چیکار کنیم جزو بی معرفتها نباشیم و معرفت امام پیدا کنیم؟
این معرفت ساخت دست بشر نیست کار خداست. مثل یک زمین کشاورزی است که آماده کردن اسباب، آب و زمین با ماست، اما ساخت، پرداخت، پروراندن و رویاندنش دست خداست. معرفت امام زمان عج یک روزی هست که باید از خدا طلب بکنیم و کسی که معرفت امام عصر را از خداوند طلب بکند؛ خدا این روزی را به او عطا می کند.
معصومین(ع) کار ما را راحت کردند و به ما یاد دادند چگونه این روزی را از خدا طلب کنیم «با دعای معرفت»
✅از امام صادق (ع) روایت شده: «در آخرالزمان بر این دعا مداومت کن، این مداومت باعث می شود معرفتت نسبت به #امام_زمان افزایش پیدا کند و با معرفت شوی» بهتر است این دعا را در قنوت نمازها، بعد از نماز و در اماکن مذهبی بخوانیم؛ و اگر جزو برنامه روزانه این معرفت را از خدا طلب کنیم، قطعا مستجاب می شود؛ چرا که در روایات داریم هر دری را زیاد بزنی آخرش آن در باز می شود و باعث استجابت می شود.
#ادامه_دارد...
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━
#مطالعه
#با_هم_بخوانیم
#کتاب_هیچ_کس_به_من_نگفت
#قسمت_پنجم
#نویسنده:
#حجت_الاسلام_والمسلمین_حسن_محمودی
✅که شما مهربان ترین فرد عالم هستید؛ هزار بار مهربانتر از مادر و قتل و کشتار از روش شما به دور است. مگر نه این است که قرار شده بر سیره و روش جد بزرگوارتان رسول مهر و رحمت عمل کنید(1) که در فتح مکه، با اینکه قدرت داشت، از همه گذشت از همان کسانی که او و یارانش را آزرده بودند.
✅مگر نه این است که شما خود را رحمت گسترده الهی معرفی کرده اید(2) و در دعای ندبه، همگی ما آن رافت و مهربانی و دعای خیر را از شما طلب می کنیم.(3)
من نمی دانستم که شما پدری مهربان، همدم و مونسی دلسوز و رفیقی خیرخواه هستید(4) و چقدر دیر فهمیدم که شما یار بی کسان، طبیب دردمندان، راهنمای گمشدگان و انیس غریبانی.
1- کمال الدین، ج2، ص122.
2- «السلام علیک ایها العلم المنصوب ... و الرحمه الواسعه». (مفاتیح الجنان، زیارت آل یاسین)
3- «…وهب لنا رافته و رحمته و دعائه و خیره…». (مفاتیح الجنان، دعای ندبه)
4- اصول کافی، ج1، ح1، ص225.
✅و من چقدر دیر دانستم که شما نمایانگر صفات خدایی؛ و مهربانی تنها یکی از صفات اوست، که در شما نور افشانی می کند.
✅من تازه شنیده ام که شما با غم ما غمناک و با شادی ما، شاد می شوی(1) و نسبت به ما از خودمان، مهربان تر و دلسوزتری و صلاح مرا بهتر از خودم می دانی و به سعادت و کمالم مشتاق تر از خودم هستی. کاش این مهربانی را از نوجوانی درک می کردم تا حال، دیگر قلبم انیس و مونسِ این غربت و تنهایی می شد.
1- بحارالانوار، ج26، ص140؛ منتهی الامال، ج2، 2869.
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━