eitaa logo
خودسازے و تࢪڪ گناھ
1.8هزار دنبال‌کننده
688 عکس
813 ویدیو
46 فایل
https://eitaa.com/joinchat/2173240167C847a1cc6ec گروه پاسخ به سؤالات شرعی خانمها‌ ⚘💙 ﷽ ✍پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم: گنهڪارے ڪه به رحمتِ خدا اميدوار است از عابدِ مأيوس، به درگاهِ خدا نزديڪتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_چهل‌و_دوم مســافران را تڪ تڪ بررسي می‌ڪنند. چندين ماشــين ساواڪ و
🌻 ✨🌱✨🌱✨🌱✨ شــب بود ڪــه با ابراهيم و ســه نفراز رفقا رفتيم مســجد لــرزاده. حاج آقا چاووشــي خيلي نترس بود. حرف هائــي روے منبر مي زد ڪه خيلي ها جرأت گفتنش را نداشتند. حديث امام موســي ڪاظم ڪه مي فرمايد: «مردے از قم مردم را به حق فرا مي خواند. گروهي استوار چون پاره هاے آهن پيرامون او جمع مي شوند» خيلي براے مردم عجيب بود. صحبت‌هاے انقلابي ايشان همينطور ادامه داشت. ناگهان از ســمت درب مسجد سر و صدايي شــنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهاے ساواڪ با چوب و چماق ريختند جلوے درب مسجد و همه را ميزنند. جمعيت براے خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها، هر ڪسي را ڪه رد مي شد با ضربات محڪم باتوم مي زدند. آن ها حتي به زن و بچه ها رحم نمي ڪردند. ابراهيم خيلي عصباني شــده بود. دويد به ســمت در، با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفرے ابراهيم را مي زدند. توے اين فاصله راه باز شد. خيلي از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند. ابراهيم با شجاعت با آن ها درگير شده بود. يڪ‌دفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار ڪرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم ڪه درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم شهيد و مجروح شدند. ضرباتی‌ ڪه آن شب به ڪمر ابراهيم خورده بود، ڪمردرد شديدے براے او ايجاد ڪرد ڪه تا پايان عمر همراهش بود. حتي در ڪشتي گرفتن او تأثير بسيارے داشت. با شروع حوادث سال ۵۷ همه ذهن و فڪر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعلامیه ها و... او خيلي شــجاعانه ڪار خود را انجام مي داد. اواسط شهريور ماه بسيارے از بچه ها را با خودش به تپه‌هاے قيطريه برد و در نماز عيد فطر شهيد مفتح شرڪت ڪرد. بعد از نماز اعلام شد ڪه راهپيمائي روز جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهد شد. ✍ادامه دارد...
آیت اللّٰه ناصری(ره): امام زمان(عج) محیط به عالم وجود است شما هم هر موقع گرفتارے دارید چه گرفتارے مادے، چه معنوے "یابن الحسن" را فراموش نڪنید خودشان فرمودند: "إنّا غيرُ مُهمِلين لِمُراعاتكُم ولا ناسينَ لِذِرِكُم من شما را رها نڪردم و فراموشتان هم نڪردم"
خودسازے و تࢪڪ گناھ
🌻 ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_چهل‌و_سوم شــب بود ڪــه با ابراهيم و ســه نفراز رفقا رفتيم مسـ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ ۱۷ شهريور راوی: امير منجر صبح روز هفدهم بود. رفتم دنبال ابراهيم. با موتور به همان جلســه مذهبي رفتيم. اطراف ميدان ژاله ( شهدا ). جلسه تمام شد. سر و صداے زيادے از بيرون مي آمد. نيمه هاے شب حڪومت نظامي اعلام شده بود. بسيارے از مردم هيچ خبرے نداشتند. سربازان و مأموران زيادے در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيــت زيادے هم به ســمت ميــدان در حرڪت بود. مأمورهــا با بلندگو اعلام مي ڪردند ڪه: متفرق شويد. ابراهيم سريع از جلسه خارج شد بلافاصله برگشت و گفت: امير، بيا ببين چه خبره؟! آمدم بيرون. تا چشــم ڪار مي ڪرد از همه طرف جمعيت به ســمت ميدان مي آمد. شــعارها از درود بر خميني به ســمت شــاه رفته بود. فرياد مرگ بر شــاه طنين انداز شده بود. جمعيت به ســمت ميدان هجوم مي آورد. بعضي‌ها مي گفتند: ساواکي ها از چهار طرف ميدان را محاصره ڪرده اند و... لحظاتي بعد اتفاقي افتاد ڪه ڪمتر ڪسي باور مي‌ڪرد! از همه طرف صداے تيراندازے مي آمد. حتي از هلي ڪوپترے ڪه در آســمان بود و دورتر از ميدان قرار داشت. ســريع رفتم و موتــور را آوردم. از يــڪ ڪوچه راه خروجــي پيدا ڪردم. مأموري در آنجا نبود. ابراهيم سريع يڪي از مجروح ها را آورد. ✍ادامه دارد... ‌‌‌ شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ‌‌‌‎ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_چهل‌و_چهارم ۱۷ شهريور راوی: امير منجر صبح روز هفدهم بود. رفتم دن
✨🌱✨🌱✨🌱✨ با هم رفتيم سمت بيمارستان سوم شعبان و سريع برگشتيم. تا نزديڪ ظهر حدود هشت بار رفتيم بيمارستان. مجروح ها را مي رسانديم و بر مي گشتيم. تقريباً تمام بدن ابراهيم غرق خون شده بود. يڪــي از مجروحين نزديك پمــپ بنزين افتاده بود. مأمورهــا از دور نگاه مي ڪردند. هيچکس جرأت برداشتن مجروح را نداشت. ابراهيم مي خواست به سمت مجروح حرکت ڪند. جلويش را گرفتم. گفتم: آن ها مجروح رو تله ڪرده اند. اگه حرڪت ڪني با تير مي زنند. ابراهيم نگاهي به من ڪرد و گفت: اگه برادر خودت بود، همين رو مي گفتي!؟ نمي دانستم چه بگويم. فقط گفتم: خيلي مواظب باش. صداي تيراندازے ڪمتر شده بود. مأمورها ڪمي عقب تر رفته بودند. ابراهيم خيلي سريع به حالت سينه‌خيز رفت داخل خيابان، خوابيد ڪنار مجروح، بعد هم دســت مجروح را گرفت و آن جوان را انداخت روے ڪمرش. بعد هم به حالت سينه خيز برگشت. ابراهيم شجاعت عجيبي از خودش نشان داد. بعد هم آن مجروح را به همراه یڪ نفر ديگر سوار موتور من ڪرد و حرڪت ڪردم. در راه برگشت، مأمورها ڪوچه را بستند. حڪومت نظامي شديدتر شد. من هم ابراهيم را گم ڪردم! هر طورے بود برگشتم به خانه. عصر رفتم منزل ابراهيم. مادرش نگران بود. هيچڪس خبري از او نداشت. خيلي ناراحت بوديم. آخر شــب خبر دادند ابراهيم برگشته. خيلي خوشحال شــدم. با آن بدن قوے توانســته بود از دست مأمورها فرار ڪند. روز بعد رفتيم بهشت زهرا در مراسم تشييع و تدفين شهدا ڪمڪ ڪرديم. بعد از هفدهم شهريور هر شب خانه يکي از بچه‌ها جلسه داشتيم. براے هماهنگي در برنامه ها. مدتي محل تشڪيل جلسه پشت بام خانه ابراهيم بود. مدتي منزل مهدي و... در اين جلســات از همه چيز خصوصاً مسائل اعتقادے و مسائل سياسي روز بحث مي شد. تا اينڪه خبر آمد حضرت امام به ايران باز مي‌گردند. ✍ادامه دارد...
گفتن: به شفاعت ما نمیرسه! ‏پرسیدن: چه ڪسی؟ ‏- اونی ڪه نماز میخونهـ؛ ‏اما نمازش اولویت ڪارهاش نیست ! ↷❤️j๑ïท↓💌 خـــــودسازے تـــرڪ گنـــاه
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_چهل‌و_پنجم با هم رفتيم سمت بيمارستان سوم شعبان و سريع برگشتيم. ت
✨🌱✨🌱✨🌱✨ بازگشت امام راوی: حسين الله ڪرم اوايل بهمن بود. با هماهنگي انجام شده ، مسئوليت يڪي از تيم هاے حفاظت حضرت امام(ره) به ما سپرده شد. گروه ما در روز دوازده بهمن در انتهاے خيابان آزادے(منتهي به فرودگاه) به صورت مسلحانه مستقر شد. صحنه ورود خودرو حضرت امام را فراموش نمي‌ڪنم. ابراهيم پروانه وار به دور شمع وجودے حضرت امام مي چرخيد. بلافاصلــه پس از عبور اتومبيل امام، بچه ها را جمع ڪرديم. همراه ابراهيم به سمت بهشت زهرا رفتيم. امنيت درب اصلي بهشــت زهرا از ســمت جاده قم به ما ســپرده شد. ابراهيم در ڪنار در ايســتاد. اما دل و جانش در بهشت زهرا بود. آنجا ڪه حضرت امام مشغول سخنراني بودند. ابراهيم مي گفت: صاحب اين انقلاب آمد، ما مطيع ايشانيم. از امروز هر چه امام بگويد همان اجرا مي شود. از آن روز به بعد ابراهيم خواب و خوراڪ نداشــت. در ايام دهه فجر چند روزے بود ڪه هيچڪس از ابراهيم خبرے نداشت. تا اينڪه روز بيستم بهمن دوباره او را ديدم. بلافاصلــه پرسيدم: ڪجائي ابرام جون!؟ مادرت خيلي نگرانه. ✍ادامه دارد... ‌‌‌ شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ‌‌‌‎ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_چهل‌و_ششم بازگشت امام راوی: حسين الله ڪرم اوايل بهمن بود. با ه
✨🌱✨🌱✨🌱✨ مڪثــي ڪرد وگفت: توے اين چند روز، من و دوســتم تلاش مي‌ڪرديم تا مشخصات شهدائي ڪه گمنام بودند را پيدا ڪنيم. چون ڪسي نبود به وضعيت شهدا، تو پزشڪي قانوني رسيدگي ڪنه. شــب بيســت و دوم بهمن بود. ابراهيم با چند تن از جوانــان انقلابي براے تصرف ڪلانتری محل اقدام ڪردند. آن شــب، بعد از تصرف ڴلانتري ۱۴ با بچه ها مشغول گشت زني در محل بوديم. صبح روز بعد، خبر پيروزے انقلاب از راديو سراسرے پخش شد. ابراهيــم چند روزے به همراه امير به مدرســه رفاه مي رفــت. او مدتی جزء محافظين حضرت امام بود. بعد هم به زندان قصر رفت و مدت ڪوتاهي از محافظين زندان بود. در اين مدت با بچه هاے ڪميته در مأموريت‌هايشان همڪارے داشت، ولي رسماً وارد ڪميته نشد. ✍ادامه دارد... ‌‌‌ شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ‌‌‌‎ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━
ـ 🌻 • نمازِ شب، قبر فرد را به باغی از باغ هاو نخلستان هاے بهشت، تبدیل می‌ڪند!🌱🪴💚 ✨تو را بایـد خواند؛ شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه.. ❋
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#تمارین_صبر 29 💢با سڪوت، تعادل روانی دارے، و آسیب رسانی و آسیب پذیرےات به حداقل میرسه، 👈چون میزانِ
30 ✴️سڪوت برات رقّت قلب، و حضور قلب میاره. براے ارتباط با خدا، دور خیز ڪن❗️ 👈یعنی؛ قبل از عبادت، با تمرینِ سڪوت در دو بخش ڪلام وخیال، مناجاتِ آرامش بخشی رو تجربه ڪن.
تمرین سڪوت حضور قلب شما را در نماز و مناجات افزایش میدهد
بدزبانی ( فحش و ناسزا ) شڪل باطنت رو وحشتناڪ میڪنه یڪی یڪی ترڪشون ڪن
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_چهل‌و_هفتم مڪثــي ڪرد وگفت: توے اين چند روز، من و دوســتم تلاش مي‌
✨🌱✨🌱✨🌱✨ جهش معنوے راوے: جبار ستوده، حسين الله‌ڪرم در زندگي بســيارے از بزرگان ترڪ گناهي بزرگ ديده مي شود. اين ڪار باعث رشــد ســريع معنوے آنان مي گردد. اين ڪنترل نفس بيشتر در شهوات جنسي است. حتي در مورد داستان حضرت يوسف خداوند مي‌فرمايد: «هرڪس تقوا پيشه ڪند و(در مقابل شهوت و هوس)صبر و مقاومت نمايد، خداوند پاداش نيڪوڪاران را ضايع نمي ڪند.» ڪه نشان مي دهد اين يڪ قانون عمومي بوده و اختصاص به حضرت يوسف ندارد. از پيروزے انقلاب يك ماه گذشت. چهره و قامت ابراهيم بسيار جذاب تر شده بود . هر روز در حالي ڪه ڪت و شلوار زيبائي مي‌پوشيد به محل ڪار مي آمد. محل ڪار او در شمال تهران بود. يڪ‌روز متوجه شدم خيلي گرفته و ناراحت است! ڪمتر حرف مي زد، تو حال خودش بود. به سراغش رفتم و با تعجب گفتم: داش ابرام چيزے شده؟! گفت: نه، چيز مهمي نيست. اما مشخص بود ڪه مشڪلي پيش آمده. گفتم: اگه چيزے هست بگو، شايد بتونم کمڪت ڪنم. ڪمي سڪوت ڪرد. به آرامي گفت: «چند روزه ڪه دخترے بي‌حجاب، توے اين محله به من گير داده! گفته تا تو رو به دست نيارم ولت نمی‌ڪنم!» رفتم تو فڪر، بعد يڪ‌دفعه خنديدم! ابراهيم با تعجب ســرش را بلند ڪرد و پرسيد: خنده داره؟! گفتم: داش ابرام ترسيدم، فڪر ڪردم چي شده!؟ بعــد نگاهي به قد و بالاے ابراهيم انداختم و گفتم: با اين تيپ و قيافه ڪه تو ✍ادامه دارد... ‌‌‌ شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ‌‌‌‎ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_چهل‌و_هشتم جهش معنوے راوے: جبار ستوده، حسين الله‌ڪرم در زندگي بسـ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ دارے، اين اتفاق خيلي عجيب نيست! گفت: يعني چي؟! يعني به خاطر تيپ و قيافه‌ام اين حرف رو زده. لبخندے زدم وگفتم: شڪ نڪن! روز بعد تا ابراهيم را ديدم خنده ام گرفت. با موهاے تراشيده آمده بود محل ڪار، بدون ڪت و شــلوار! فرداے آن روز بــا پيراهن بلند به محل ڪار آمد! با چهره‌اے ژوليده‌تر، حتي با شــلوار ڪردے و دمپائی آمده بود. ابراهيم اين ڪار را مدتي ادامه داد. بالاخره از آن وسوسه شيطاني رها شد. ريزبيني و دقت عمل در مسائل مختلف از ويژگي‌هاے ابراهيم بود. اين مشخصه، او را از دوستانش متمايز می‌ڪرد. فروردين ۱۳۵۸ بود. به همراه ابراهيم و بچه‌هاے ڪميته به مأموريت رفتيم. خبر رسيد، فردے ڪه قبل از انقلاب فعاليت نظامي داشته و مورد تعقيب می‌باشــد در يڪی از مجتمع‌هاے آپارتماني ديده شده. آدرس را دراختيار داشتيم. با دو دستگاه خودرو به ساختمان اعلام شده رسيديم. وارد آپارتمان مورد نظر شديم. بدون درگيرے شخص مظنون دستگيرشد. مي خواستيم از ســاختمان خارج شــويم. جمعيت زيادے جمع شده بودند تا فرد مورد نظر را مشــاهده ڪنند. خيلي از آن ها ساڪنان همان ساختمان بودند. ناگهان ابراهيم به داخل آپارتمان برگشت و گفت: صبر ڪنيد! باتعجب پرسيديم: چي شده!؟ چيزے نگفت. فقط چفيه‌اے ڪه به ڪمرش بسته بود را باز ڪرد. آن را به چهره مرد بازداشت شده بست. پرسيدم: ابرام چيڪار می‌ڪني !؟ در حالی‌ ڪه صورت او را مي بست جواب داد: ما بر اساس يك تماس و خبر، اين آقا را بازداشت ڪرديم، اگر آنچه گفتند درست نباشد آبرويش رفته و ديگر نمي تواند اينجا زندگي ڪند. همه مردم اينجا به چهره يڪ متهم به او نگاه می‌ڪنند. اما حالا، ديگر ڪسي او را نمي شناسد. اگر فردا هم آزاد شود مشڪلي پيش نمي آيد. وقتي از ساختمان خارج شديم ڪسي مظنون مورد نظر را نشناخت. به ريزبيني ابراهيم فکر می‌ڪردم. چقدر شخصيت و آبروے انسان ها در نظرش مهم بود. ✍ادامه دارد... ‌‌‌ شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ‌‌‌‎ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ 🍃
📝 عادتِ به بحث ڪردن، براے اینڪه بگیم "حق با منه" ؛ از درون ما یه دیو می‌سازه! ➖ حتی اگر حق با شماست ، ➖ حتی اگر مطمئنید، طرف مقابل، داره اشتباه می‌ڪنه، خُلقِ بحث ڪردن (مِراء)، اونقدر سرطانی و بدخیمه، ڪه از شدّت تیزے و تندےِ درون، ما رو قرن‌ها از مقام یڪ انسان_تراز دور می‌ڪنه! بطورےڪه به فرموده‌ے پیامبر ص؛ دست اهل بیت علیهم‌السلام براے شفاعت، به ما نخواهدرسید. ❌ بحث نڪنید آقا جان! اگر طرف ما، اهل تفڪر و پذیرش، باشه، با یه بار گفتن، متوجه میشه، حتی ممڪنه روزها، ماهها و یا سالها بعد... اما میشه ! اگر هم نباشه ... ڪه با بحث ڪردن، داریم خودمونو به لجن می‌ڪشیم ! 👈 تمارین ترڪ جدال در مجموعه 👇 همراه ما باشید با این مجموعه باارزش در کانال خــودسازے و تـــرڪ گنــاهـ
▪️ مجموعه ※ در این مجموعه با مهارتهاے ڪلامی آشنا خواهیم شد. ※ مجموعه شامل ۳۷ فایل می‌باشد. ↓↓↓↓