ساعت هنوز 6 صبح نشده که به قصد پیاده‌روی کفش و کلاه میکنم و راهی می‌شوم ، کفشم را که برمیدارم باز هم زیرش خوابیده است😱 آرام برمیدارم اما خودش را به غش و ضعف می‌زند و باز آن کار بدش را تکرار می‌کند که من باور کنم خودش را به مردن نزده و واقعا مرده است🤥 قد و قواره اش نشان می‌دهد تازه وارد دوره نوجوانی شده، شور و شیطنتش هم همین را نشان می‌دهد🧐😁 اصلا تقصیر خودش است که هی کفش مرا انتخاب می‌کند، وگرنه من نه با او و نه پدر و مادرش هیچوقت شوخی نداشته‌ام... 😩 پ.ن: این روزنوشت را امروز برای ورود دخترهای کلاس مثلا نویسندگی، به عرصه "روزنوشت"نویسی نوشتم، وقتی در گروهشان گذاشتم، غش و ضعف کردند و باورشان نمی‌شد که یک بچه مارمولک سوژه ماجرا باشد. علی‌ای‌حال آنقدر برایشان جذاب بود که تنبل‌خانم‌ها دست به کار شدند و چندتایشان تجربه اول صبح را نوشتند و گذاشتند. شیرین بود🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann

#وقتی_دخترها_می‌نویسند تبِ نوشتن، دخترها را گرفته است. امروز حریف خواندن نوشته‌هایشان نمی‌شدم که برای هر کدامش توجه و اعلام نظر می‌خواهند. اینکه خوب می‌نویسند یا نه فعلا مهم نیست اما اینکه یک گروه خسته از این نسل که احتمالا به اجبار خانواده وارد کلاس شده‌اند، انگیزه و حال فکر کردن و نوشتن پیدا کرده‌اند، جای شکر دارد. درباره حال و احوال نوشته‌هایشان که حرف میزنم قند توی دلشان آب می‌شود، دستشان را می‌گیرم می‌رویم داخل خیالی‌نوشته‌ها و روزنوشت‌ها و خاطره‌نویسی‌هایشان، حس خوبی داریم هم من هم آنها و از حق نگذرم چندتایشان خوب می‌نویسند، امروز وقتی با خواندن نوشته مستوره ضربان قلبم شدت گرفت، پر شدم از امید دوباره که این نسل اگرچه تنبلی‌هایی دارد، اما توانمند است، مستعد است و باید راه بیفتد و حرکت کند تا خدمتگزار آن فردای روشن و سبز موعود باشد🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann

#پیرمرد_نان_مشهدی_میخواست ابتدای صبح است و خیابان خلوت و هوا بوی شهریور می‌دهد. پیرمرد از روبرو دارد می‌آید. کمی شانه‌هایش خمیده، لباس مشکی دارد و تسبیح در دست. به هم که می‌رسیم با لهجه غلیظ ترکی که رنگ و بوی تهرانی هم دارد، سراغ نانوایی را می‌گیرد. می‌گویم چند کوچه بالاتر است و نزدیک نیست. تشکر می‌کند و راه می‌افتد. دنبالش می‌روم که چندنان می‌خواهید می‌گوید 4 یا 5 تا، می‌گویم صبر کنید برایتان بیاورم باز راه می‌افتد و می‌گوید نان تازه می‌خواهم، می‌گویم صبر کنید الان ماشین را می‌آورم و با هم می‌رویم، به راهش ادامه می‌دهد و می‌گوید که راضی به زحمت نیست. با عجله ماشین را بیرون می‌آورم خودم را می‌رسانم و خواهش میکنم سوار شود، خیلی عذرخواهی می‌کند و می‌نشیند. زائر هستند و از زائرسرای سر کوچه می‌آید توضیح می‌دهد که زائرسرا نان بربری می‌دهد و خانواده‌اش نان مشهدی می‌خواهند. ازینکه نمی‌دانم نان مشهدی کدام نان است خجالت می‌کشم، اما لااقل میدانم به نان نانوایی محله نان مشهدی نمی‌گویند و از خانواده همان بربری است، می‌گویم اینجا از آن نان که می‌خواهید ندارد و من هم نمی‌دانم از کجا می‌شود تهیه کرد و بیشتر خجالت می‌کشم، اما پیرمرد بزرگواری می‌کند و به رویم نمی‌آورد، پیاده می‌شود و دوتا نان داغ می‌گیرد و اصرار می‌کند منتظر نمانم، خیالش را راحت می‌کنم که همان طرفی می‌خواهم بروم و با هم برمیگردیم. پیرمرد نان مشهدی پیدا نکرده و با همان شبه‌بربری به زائرسرا برمی‌گردد و من هنوز نمی‌دانم که نان مشهدی را از کجا می‌شود تهیه کرد تا قبل از بازگشت‌شان به پیرمرد برسانم. ف. حاجی وثوق @ghalamzann

#عین_صاد آنها که از درون نجوشیده‌اند از بیرون پر خواهند شد... @ghalamzann

#سواد_رسانه وقتی می‌گوییم سواد رسانه دقیقا از چه چیزی صحبت میکنیم؟ به کار بردن واژه‌های #مرگ و #زندگی شاید ابتدا اغراق‌آمیز به نظر برسد، اما واقعیت این است که ما به همین ترسناکی داریم چوب کم‌سوادی و بی‌سوادی رسانه‌ای را می‌خوریم، این #ما که می‌گویم شامل همه افراد جامعه است، مذهبی و غیرمذهبی هم ندارد، انقلابی و غیر آن هم تفاوتی نمی‌کند، ما داریم چوبش را می‌خوریم اما هنوز دردش را احساس نکرده‌ایم، یک تدریج دلهره‌آور که دارد ذره‌ذره مارا اسیر بازی می‌کند و ما شده‌ایم اجیر بی‌جیره و مواجب که هی نقل کنیم و انتقال دهیم و تحلیل‌های آبکی به هم تحویل بدهیم و خیال کنیم که در همه چیز صاحب‌نظر هستیم، حال آنکه بزرگترهای ما دارند بازی رسانه را می‌بازند، نوجوان ما دارد مسحور می‌شود و جوان ما دارد بازی را باور می‌کند. به شدت و حدتِ کلامی که در ویدئو می‌شنویم بازی را واگذار خواهیم کرد اگر خیلی زود متوجه بی‌سوادی خود نشویم و اگر خیلی زود نهضت سوادآموزی‌اش را راه نیندازیم. بیایید به هم اشاره نکنیم، همه ما نیازمند سوادآموزی هستیم، سواد اکابر در این بازی پیچیده دستگیرمان نخواهد بود، شتاب کنیم تا سمت ناکوت بازی ما نباشیم. ف. حاجی وثوق @ghalamzann

#بالا_گرفته_کار_زیارت_نرفته‌ها اگر زائر اربعین هستید و دلتان می‌خواهد در زیارت یک آرزومند هم شریک باشید، یا امکان زیارت ندارید اما میتوانید کمک کنید تا یک نفر راهی شود، هنوز فرصت دارید. کسانی هستند که دلشان هر سال پر می‌کشد اما استطاعت مالی ندارند و با حسرت، رفتن دیگران را نگاه می‌کنند، ما می‌توانیم حتی با یک مشارکت اندک، شریک لحظات شیرین زیارت یک آرزومند باشیم. 5859831131278219 بانک تجارت، خانم نمازی لطفا در صورت مشارکت اطلاع بدهید. @ghalamzann

#ایده‌های_اربعینی قصد دارم به لطف خداوند ایده‌های خوب اربعینی را منتشر کنم، اگر ایده‌ای دارید یا تجربه‌ای یا جایی کار قابل تکرار و خوبی دیده‌اید، لطفا اطلاع دهید تا به اشتراک گذاشته شود. ف. حاجی وثوق @ghalamzann

#ایده‌های_اربعینی 1) دوستان بسته‌های نقاشی محرمی با مدادرنگی آماده کردند که در مسیر پیاده‌روی به کودکان ایرانی و عراقی هدیه بدهند تا سرشان گرم شود و به خاطرات شیرین‌شان افزوده شود، مدادرنگی ایرانی خوب خریده‌اند، داده‌اند نجار دونیم کرده تا تعداد دوبرابر شود و همه را تراشیده‌اند (چون مدادرنگی جنس خوب ایرانی در سایز کوچک موجود نیست و چقدر این تدابیر ساده، دوست‌داشتنی هستند) حالا هر بسته آماده توزیع در مسیر است. @ghalamzann

#ایده‌های_اربعینی ٢) بادکنک‌ها آماده اهدا به کودکان عراقی هستند، اول رفته‌اند چاپخانه تا رویشان پیام قدردانی و تشکر به زبان عربی چاپ شود، حالا در بسته‌ها قرار می‌گیرند و در مسیر آماده‌ی اهدا می‌شوند. @ghalamzann

#ایده‌های_اربعینی ٣)دخترهای نوجوان نشسته‌اند و هدایای متنوع و زیبا برای کودکان در مسیر اربعین ساخته‌اند، هدایایی که هم در مرحله تولید با شور و عشق و مهربانی همراه می‌شوند هم در مرحله اهدا، هم تولیدکنندگانشان را آباد می‌کنند و هم به وقت هدیه دادن، کودکان مجاور و زائر را شاد... @ghalamzann

#ایده‌های_اربعینی ۴)جاکلیدی های چرمی درست کرده‌اند و روی آنها جملاتی که مفهوم اتحاد دارند، چاپ کرده‌اند، مثلا "ایران و عراق لایمکن الفراق" و اینها را به موکب‌داران هدیه می‌دهند، هم تشکر است و هم انتقال یک حس همدلانه‌ی خوب که فاصله‌ها را کم می‌کند. @ghalamzann

#ایده‌های_اربعینی #در_هدیه_دادن_حواسمان_باشد ۵)کار خوب وقتی خوب‌تر است که با تدبیر انجام شود و همه‌ی حواشی آن سنجیده شوند، ما اجازه نداریم به یک فرهنگ تهاجم کنیم و حتی با نیت خیر، مداخله‌ی نادرست داشته باشیم، تک تک ما موظفیم هر کاری که میکنیم و هر قدمی که برمیداریم با احترام کامل به میزبانان محترم اربعین باشد، بنابراین لطفا توجه کنیم اگر قصد هدیه دادن به کودک عراقی داریم، آن را خاص کودکان خادم نکنیم، آنها طبق اعتقاد و باور رایجی که دارند، خدمت می‌کنند و نباید تصور کنند هدایای ما، در قبال خدمت آنهاست که اگر این باور شکل بگیرد، روحیه خدمت و میزبانی آسیب خواهد دید و ممکن است یک عادت نامطلوب در این فرایند ایجاد شود. بنابراین اگر هدیه‌ای هست به عموم کودکان و نوجوانان تعلق بگیرد و خادمین جدا دیده نشوند. در منظومه اربعین، مراقبت از زلالیت و خلوص خدمتگزاری بر عهده تک‌تک ماست،میزبان باشیم یا مهمان، توفیری ندارد. ف. حاجی وثوق @ghalamzann