#محمدحسین
دستهای بستهای که
هر چه از عمرشان میگذرد،
بازتر میشوند،
حکایت بینیازی موجودی هستند که
محتاطانه قدم به عالم ماده گذاشته
و دستش را به این زودی مقابل دنیا دراز نمیکند.
مسافرهای کوچکِ تازه از راه رسیده،
یک دنیا دارند به نام #مادر
آنها به آنچه دارند قانع هستند
و چیزی از دنیای ما نمیخواهند🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
کوچولوی ۸۳۰ روزه من!
شلوغکردنهایت به حد اعلی رسیدهاند،
آنقدر که حریف جمع کردن نمیشویم و تو با تمام توان همه چیز را روی زمین میریزی و با همه چیز بازی میکنی!
حتما «مامان زیمن»(زینب) صبر زیادی دارد که تو این همه آزادانه همه چیز را تجربه میکنی و حتما خیلی خسته میشود، اما خستگی را به جان میخرد و تو شاید هیچوقت نفهمی که مادر و پدر چقدر برایت صبر و حوصله گذاشتند تا بتوانی تجربه کنی.
به هرکسی که اسمش مثل خودت #محمدحسین است، میگویی #من و حتی میخواهی صدایش کنی باز هم میگویی من! و این بارقههای هویتی شخصیت توست که دارد خودش را نشان میدهد، تا همین چند وقت پیش وقتی میپرسیدیم کی هستی؟ میگفتی «نینی» هستم یا میگفتی «جوجی» هستم، اما حالا وقتی میپرسیم با قاطعیت و صدای بلند میگویی «نینی نیستم جوجی نیستم #من هستم!»
تو حالا یک آقاپسر دوسال و دوماهه پر از سوال و پر از حرکت و پر از شلوغی هستی که دارد خودش و تواناییهایش را در دنیا پیدا میکند، پیداشدنت مبارک پسرم🌱
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann