#حجاب #هویت #جذابیت #حجاب_استایل
(این تجربهنویسی ابدا قصد قضاوت افراد را با نوع پوششی که دارند، ندارد و صرفا ثبت تجربه است، چه بسیار دوستانی دارم که پوشش اسلامی اما بدون چادر دارند و اتفاقا بیش از منِ چادری، معتقد به مبانی، اهل عمل، اهل خلوص نیت و توفیقات دیگر هستند، نوشته زیر یک رفتارشناسی مصداقی از دوره کودکی و نوجوانی در رابطه با حجاب است) :
مربی جدید حجاب اسلامی دارد، میگویم حجاب اسلامی چون به این نام رایج است، یعنی مانتوی بلند عبایی و روسری بزرگ...
وقتی دیدم ایشان مربی شده اولین گزارهای که به ذهنم رسید الگوبرداری دخترها بود، نه دخترهای بدحجاب، چون آنها از این شکل و شمایل غالبا الگوبرداری نمیکنند، ذهنم رفت سراغ دخترهای چادری مجموعه و این فقط یک گمانهزنی ذهنی بود.
اما مدتی بعد وقتی محجبهترین دختر چادری مجموعه را دیدم که #عبای مشکی پوشیده با روسری بزرگ و البته کاملا باحجاب، حدسم به یقین تبدیل شد که این اتفاق غالبا میافتد، چون خود مربی هم قبلترها #چادر میپوشید و بعد از آشناشدن با یک مجموعه طراحی #حجاب_استایل این پوشش را انتخاب کرد.
علیایحال مانتوی عبایی و روسری بزرگ هم یک حجاب کافی است اما حرفم این است که هرگز تصور نکنید با جذاب کردن #حجاب میشود کودک و نوجوان بیحجاب یا بدحجاب را محجبه کرد که اتفاقا تجربه نشان داده ماجرا خلاف تصور اتفاق میافتد، ضمن آنکه جذاب نشان دادن حجاب یک مسیر کاملا انحرافی است که به سرانجام نمیرسد و اصل و هویت و معنای حجاب به مفهوم #جذابیت هیچ ربط ماهوی و معنایی ندارد.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#سازمان_حاجخانم_را_از_دست_داد
حوالی سال 87 یک روز آمد و فهمیدیم که قرار است همکار ما باشد،
از همان اول "حاج خانم" صدایش کردیم
گرچه خودم این لفظ را هیچوقت دوست نداشته و ندارم اما اینطور لقب گرفت و من هم اینطور صدایش کردم.
آنقدر دوستداشتنی و محترم بود که همیشه میگفتیم او برای اینجا حیف است او نور است زلال است عین راستی و صداقت و اخلاص است و حیف است پشت سیستم بنشیند، حیف است تایپ کند، حیف است وقتش را اینجا بگذراند.
آنقدر مادر بود که همه دوستش داشتند، فارغ از سن و سال آدمها وجودش و نگاهش به همه چیز مادرانه بود، به هستی به موجودات و هرچیزی که مهر مادرانه میخواست و میخواهد.
اگرچه به جرات میتوانم بگویم در بین تمام همکاران، او استاد مسلم اکسل و اکسس و تمامی برنامههای پیشرفته دیگر بود و دلسوزانه حتی به مهندسین کامپیوتر میآموخت و اشکالاتشان را میگرفت اما خداوندگار تواضع بود، با دقت عجیبی نمیگذاشت کاغذها اسراف شوند و همه چیز باید به حد کمال خودش مصرف میشد.
حاج خانم حتی دقیقهای از ساعت کارش را به بطالت نمیگذراند، به اندازه چندنفر کار میکرد و کارش کاملا تخصصی بود، از تلفن اداره استفاده نمیکرد و در تمام این سالها به چای اداره که روزی چندبار برای همکاران میآورند، لب نزد.
اندک حقوقی که میگرفت به بهانههای مختلف برای دیگران هزینه میکرد و عجیبترین کسی بود که همه ما تجربه کرده بودیم.
مادربزرگ بود اما در همین سالها دانشجو شد، درس خواند، رتبه اول گرفت و بدون آزمون شد دانشجوی ارشد دانشگاه فردوسی، حالا کارش، سنگینتر شده بود، در فاصله دانشگاه و اداره همیشه در حال دویدن بود و برای او که باید هرکاری را به بهترین شکل انجام میداد، سختی مضاعف داشت. اما انگیزه قدرتمندش او را بهسان نوجوانی پرانرژی و چابک، نگاه داشته بود.
حاج خانم به جهت دانش و سواد و توانمندی و انگیزه و تعهدکاری و اخلاص چندسروگردن از همه ما در اداره جلوتر و بالاتر بود. اما قدرش دانسته نشد، حرمتش حفظ نشد، حقش ادا نشد، دلش شکسته شد و یک روز دیگر نیامد و دیگر به هیچ تلفنی پاسخ نداد و دیگر هیچکس را به حضور نپذیرفت.
به همین دردناکی و تلخی ما حاجخانم را از دست دادیم و او برای همیشه بدون خبر گذاشت و رفت. سازمان یک نیروی منحصربفرد را از دست داد و نتوانست حقش را ادا کند. سازمان برای همیشه از داشتن یک نیروی پرکار و دقیق و متخصص محروم ماند، چون نتوانست عادلانه و منصفانه با او رفتار کند، چون او اهل روابط نبود.
حاج خانم رفته است و جای خالیاش یقین دارم هیچ زمانی و با هیچ حضوری پر نخواهد شد و تا زمانی که در اجرای عدالت نابلد و ناتوان باشیم، این سرنوشت آدمحسابیهایمان خواهد بود.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#حال_خوب
سرم به کار خودم است که فرناز اجازه میگیرد و وارد میشود، دیدنش خوشحالم میکند همانطور که دیدن همه بچهها... مثل همیشه معانقه میکنیم، کمی بیشتر، کمی طولانیتر... و میفهمم که دلش گرفته است، مینشیند، میپرسم از دبیرستان چه خبر... آه میکشد، سر شوخی را باز میکنم که "چه جانسوز بود"، لبخندکی میزند، میپرسم تعریف کن، میگوید دوستشان ندارم، دروغگو هستند! مربیان مدرسه را میگوید و توضیح میدهد که آنها گفتهاند ما همهجا برایتان جاسوس گذاشتهایم، حتی در خیابان!... و نگاهش به گوشه اتاق خیره میماند... دلم آن #مربی را میخواهد که کف خیابان کتک بخورد و برای همیشه فرصت مربی بودن را از او بگیرند!
نگاهم به ظرف شکلات میافتد که باز توسط یکی که نمیدانم کیست، پر شده است. مقابلش میگیرم، چشمان غمگینش برق میزند و میگوید بایکیت! و هردو میخندیم. میگوید من پوست شکلاتهایم را از آن روزها نگه داشتهام و نگاهش قلبی میشود. بعد یک پاکت سبز درمیآورد و نشانم میدهد و میگوید یادتان هست شب افطاری در بوستان اینها را به ما دادید و گفتید 20 سال دیگر میگیریدشان؟حالا دوسال گذشته است... اینبار چشمهای من قلبی میشوند پاکت را میگیرم و باز میکنم و روزهای شیرین برایم زنده میشوند. میپرسم واقعا میخواهی نگهش داری؟
میگوید حتما و قطعا...
میخندیم و حال هردویمان خوب است.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#کتاب_خوب
یک مجموعه 5 جلدی خواندنی برای کودک و نوجوان با معرفی 5 قهرمان:
🔹آقامعلم: داستانهایی از استاد مطهری
🔹عموقاسم: درباره سردار سلیمانی
🔹داداش ابراهیم: درباره شهید ابراهیم هادی
🔹آقامحسن: درباره شهید محسن حججی
🔹علی لندی: نوجوان قهرمانی که...
به بچهها هدیه بدهیم و برای خواندنش جایزه بگذاریم، خواندن کتاب خوب یک فرصت طلایی در مسیر رشد است.
این فرصت را به بچهها بدهیم.
@ghalamzann
"همه"ی شما
که در این روزها
به خیابان آمدید یا نیامدید
فراخوان دادید
اغتشاش کردید
درب سلف شکستید
و ادعای نخبگی کردید...
در این خونها شریک هستید
چطور میتوانید آسوده بخوابید؟!...
#ایران_تسلیت
#شاهچراغ
@ghalamzann
#مردم
#مشهد_مقدس
یک گوشه بسیار کوچک از جمعیت منتظر شهدا...
#شاهچراغ
#برای_آرتین
#برای_آرمان
@ghalamzann
#روزنوشت
#او_و_دخترش
من و دخترم، او و دخترش نشستهایم و منتظریم کارمان راه بیفتد، دخترش موهای #کراتینه اش را دور شانهاش ریخته و یک #روسری کوچک روی موهایش طوری نشانده که از پشت و جلو کاملا بیرون باشند. مادر اما #چادر پوشیده و با حجاب کامل نشسته است.
طبق ناخودآگاه عاشقم که #کودک و #نوجوان را از هر نوعش میپرستد، با دخترک حرف میزنم. میگوید تولد 20 سالگیاش شده و میخواهد مژه بکارد و عکس بگیرد تا یادگاری بماند. میگویم چقدر نوجوانطور است چهرهات، از آنها که اصلا پیر نمیشوند. محجوبانه میخندد و به واقع حجب و حیای دخترانه دارد و چهرهای که از همان نگاه اول دوستش دارم.
مادرش وارد صحبت میشود با لحنی که ارتعاش دارد و هنوز نمیدانم چرا... میگوید قرار بود به مناسبت تولدش کلیپ درست کند و در اینستاگرام بگذارد اما دسترسی نداریم و مجبور است فقط عکس بگیرد. به شکل و شمایل محجبه #مادر این حرفها نمیخورد اما چیزی نمیگویم و دوباره با #دختر جوان مشغول صحبت میشوم. حتی خندیدنهایش محجوبانه است. میگویم وارد بهترین دهه زندگی داری میشوی خوش به حالت... میگوید برای همین میخواهم تولد متفاوتی بگیرم. داریم با هم حرف میزنیم که مادر با صدایی که همان ارتعاش عجیب را دارد میآید وسط کلاممان و میپرسد دختر شماست؟! میگویم بله... میپرسد چه رشتهای میخواند و بعد ابراز حیرت میکند از پاسخی که میشنود و هنوز نمیدانم چرا... بعدتر با صدایی که حالا دیگر کاملا مرتعش است و چشمانی که حتی مردمکش دارد تکان میخورد، میگوید به زودی سرنگون میکنیم اینهارا و از شرشان راحت میشویم. برای لحظاتی میمانم و بعد خیلی عادی میگویم هرچه خدا بخواهد و خیر باشد!
با عصبانیتی که ربطی به آن جمع و فضا و دوستی چنددقیقهای من و دخترش ندارد، صدایش را بلند میکند و میگوید من آدم معتقدی هستم اما از دخترم خواستهام حجابش را بردارد و به خیابان برود تا اینها سرنگون بشوند. با لبخند میپرسم چطور معتقد هستید اما از دخترتان این را خواستهاید؟! میگوید بخاطر گرانیها، اختلاسها، دروغگوییها... میگویم اینها که گفتید قبول اما چرا دخترتان باید حجابش را بردارد؟... میگوید به نشانه اعتراض... میگویم حکم خدا چه ربطی به خطای مسئولین دارد؟ میگوید جواب خدا را خودم میدهم مشکلی نیست اما اینها باید ادب شوند. میپرسم با برداشتن #حجاب دختر شما اینها ادب میشوند؟ صدایش را بلندتر میکند و میگوید بله هرکاری میکنم که اینها ادب شوند و بعد حرفهایی میزند که نوشتنش را هم دوست ندارم و عجیب است که دخترک 20 ساله در تمام این مدت محجوبانه نگاهش به پایین است. بغضم میگیرد برای دختری که هنوز #حیا دارد هنوز #عفیف است و هنوز یاد نگرفته صدایش را بلند کند.
دوباره سر صحبت را با دخترک باز میکنم و میگویم ان شاء الله جشن بعدی جشن دوتاشدنت باشد #خوشگل خانوم... لبخند محجوبانهای میزند و مادرش غرشوار میان کلامم میآید و میگوید عروسش نمیکنم تا وقتی که از این کشور بفرستمش برود و آنجا هرکاری که خواست بکند...دخترک همچنان در سکوت است و مادر دارد با صدای بلند به #حاکمیت بدوبیراه میگوید و من این میان دلم میخواهد دخترک زیبا را در بر بگیرم و از چنگال مادری که عقدههای فروخفتهاش را دارد سر دخترک جوانش جبران میکند و اصلا نمیدانم چگونه مادر شده است، بیرون بیاورم...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
سرگشاده برای #شورای_هماهنگی_تبلیغات:
مردم پای کار هستند
پای حفظ ارزشها
پای حفظ تمامیت ارضی
پای وحدت و همدلی
پای مبارزه با ظلم داخلی و خارجی
پای مبارزه با بیعدالتی
اما نمیشود آیا...
که شما هم مدبرانه عمل کنید؟ نمیشود پس ازینهمه سال اتاق فکر برای طراحی فیزیکی و محتوایی تجمعات داشته باشید؟ نمیشود تدبیری کنید که هزینه ایجاد نشود؟ که فرصتها تهدید نشوند؟ که شعارهای سبک و سطحی گفته نشوند؟ که شعار "مرگ بر بدحجاب" و امثال آن گفته نشود؟ که سیستم صوتتان عالی باشد؟ که انتخاب مسیرتان درست باشد؟ که زمانبندی مراسم باتدبیر باشد؟
نمیشود آیا که برای یک تجمع فوقمهم مثل تشییع شهدای شاهچراغ، یک مدیریت محتوایی درست اتفاق بیفتد؟ باورکردنی نیست که این برنامهریزی انجام نشده باشد و کاملا اتفاقی تریبون و ماشین صوت به مداحی سپرده شود که نگاه و تفکرش به مساله وحدت مذاهب شهره است، آنهم درست وقتی کشور در معرض آتش تفرقه مذاهب قرار گرفته است و ما در مراسم تشییع که باید حماسی باشد و وحدتآفرین،
و اتفاقا اهالی مذاهب دیگر هم حضور پیدا کردهاند، شاهد روضه فاطمیه ایشان باشیم!
یعنی نمیدانستید که ایشان قرار است در چنین مراسمی فقط از "هرچه دعواست پای نام علیست" بگوید و از "بیشرفی اذانهای بیطرف" و "بیاصل و نسبی کسانی که علی نمیگویند" ؟! یعنی نمیدانستید که مراسم تشییع آنهم همزمان با غائله فلان شهر، زمان ایجاد وحدت است؟!
به عنوان یک شهروند عاجزانه درخواست میکنم قبل از راهپیمایی 13 آبان صحبتهای رهبر این جامعه را خوب گوش کنید، به شاخصها و محتواها توجه کنید و فرصت طلایی پیشرو را تبدیل به تهدید نفرمایید.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
قلمزن
سرگشاده برای #شورای_هماهنگی_تبلیغات: مردم پای کار هستند پای حفظ ارزشها پای حفظ تمامیت ارضی پای وحد
پاسخی برای این مطلب رسیده است که به رسم امانت، عین آن را میگذارم و پاسخ ایشان ذیل آن منتشر خواهد شد:
"سلام علیکم
وقت بخیر عذرخواهم مزاحم شدم
متن شما در خصوص سرگشاده به شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و تشییع شهدای شاهچراغ را مطالعه کردم خواستم نکاتی عرض کنم که خدایی نکرده حق الناسی به گردنمون نماند
اداره مراسم تشییع شهدای شاهچراغ در مشهد به شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی مربوط نبود و هیچ دعوتی از سوی متولیان و برگزار کنندگان از شورای هماهنگی تبلیغات نشده بود
همه میدانند اصولاً تشییع شهدا در کشور با بنیاد شهید و سپاه و نهادهای امنیتی است
خود دوستانی که عضو شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی هستند به مراسم تشییع شهدا و نحوه اجرای آن انتقاد داشتند
علی ای حال خواستم عرض کنم ای کاش قبل از نشر مطالب در فضای ولنگار مجازی ( طبق فرموده ی آیت الله علم الهدی نماینده ی محترم حضرت آقا در استان) از صحت و سقم مسائل و زیرساختها و موارد پیرامونی آن مطلع باشیم تا خدایی نکرده حق فرد یا ارگانی ضایع نشود
امیدوارم بعد از روشنگری های مطروحه مطلب مندرج را به نحو مقتضی و مد نظر خودتون تصحیح نمایید
بازهم جسارت بنده را ببخشید
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته"
@ghalamzann
قلمزن
پاسخی برای این مطلب رسیده است که به رسم امانت، عین آن را میگذارم و پاسخ ایشان ذیل آن منتشر خواهد شد
پاسخ به ایشان:
سلام علیکم
از توضیحات حضرتعالی و از توجه شما متشکرم. پاسخ دادن آن هم به شکل منطقی،
یقینا بخشی از حل یک مسأله است.
اگر تولیت برگزاری تشییع شهدای شاهچراغ با شورای هماهنگی نبوده،
بنده عذرخواهی میکنم بابت ذکر مصداق،
اما حقیقت این است که این نامه و شکوائیه باید خیلی زودتر و حتی سالهای قبل نوشته میشد. در واقع تشییع یک مصداق و نمونه از مراسمات و تجمعات شهر مشهد در تمام سالیان گذشته بود.
ما مردم عادی عموما نمیدانیم که مثلا برگزار کننده این تجمع خاص با دیگر راهپیماییها و مراسمات شهر مشهد متفاوت است. ما آنچه را میبینیم و ادراک میکنیم، انتقال میدهیم.
آنچه میبینیم همیشه همین بوده،
انواع راهپیمایی و تجمع در شهر مشهد معمولا مشکلات فوق را دارند. مسیرهای نامناسب، صوت نامناسب، اعلام زمان نامناسب در بازه زمانی طولانی که جمعیت را پراکنده میکند، شعار و محتوای نامناسب و و...
نمونههای اخیرش راهپیمایی 6 آبان که بعد از نمازجمعه برگزار شد، یک شعارگو فریاد زد مرگ بر بیحجاب و شعارگوی بعدی عذرخواهی کرد!
راهپیمایی 13 آبان یعنی دیروز، تجمعی که با حضور گسترده مردم باید به بهترین شکل مدیریت میشد، اما مثل همیشه مشکل صوت وجود داشت،
شعارهای تکراری و سطحی که سالهاست تغییر نکرده و خودش را با نسلهای جدید انطباق نداده است، طراحی محتوایی که سنخیتی با روز دانشآموز و نسل نوجوان ندارد. آیا در مراسم 13 آبان رنگ و بوی نوجوانانه برای دانشآموزان دیدید و احساس کردید؟ آیا هنگام انتخاب شعارها، طراحی اتفاقات و حتی انتخاب سخنران، به مناسبت روز دانشآموز هم فکر شده بود؟
از نگاه ما مردم معمولی خیر...
در پایان به عنوان یک شهروند عادی اما مرتبط با نسل امروز نوجوان، از نهادهای مرتبط تقاضا دارم طراحیها و برنامهریزیهای مختلف را کمی به نسلهای تازهتر بسپارید و باور بفرمایید که نوع مناسبات این نسل با تمامی نسلهای گذشته متفاوت است.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann