سبکشناسی با شعر طنز 😂😂
سبک نیمایی
از ناصر فیض
بگذریم از بازگشت و از وقوع
چون که کمکم سبک نیما شد شروع
بود نیما، مردی از اَبنای یوش
شعرهایش، خیلی چیزها داشت توش!
واژههایش،داخل منزل نبود
شعر او، تنها برای دل نبود...
روز و شب، با فکر یک چیز جدید
شعرهایی بس عجیب میآفرید...
شعر نیما، بی در و دروازه بود
لیک وجصافاً،* زبانش تازه بود
گرچه زد بدجور قالب را شکست
کارش اما، بهتر از شعر وی است
کار نیما، کودتا در سبک بود
راه رفتن، با روال کبک بود
یافت از او شعر نو، ترویج را
پس خدا رحمت کند یوشیج را
*وجصافاً: یعنی وجداناً و انصافاً. به طنز و برساختهی شاعر است.
املت دستهدار، مجموعه شعر طنز ناصر فیض، ص ۹۵ - ۹۸.
#سبکشناسی
#سبکنیمایی
#ناصرفیض
کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز...
که پیش از این؟ که هماکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟
و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟
که تا ابد؟ که همیشه؟ که جاودان؟ که هنوز..
چقدر دلخورم از این جهانِ بی موعود؛
از این زمین که پیاپی... و آسمان که هنوز...
جهان سه نقطۀ پوچیست، خالی از نامت؛
پر از «همیشه همین طور» از «همان که هنوز»
همه پناه گرفتند در پسِ «هرگز»
و پشت «هیچ» نشستند از این گمان که «هنوز»
ولی تو «حتماً»ی و اتفاق میافتی!
ولی تو «باید»ی ای حسّ ناگهان که هنوز-
در آستان جهان ایستاده چون خورشید؛
همان که میدهد از ابرها نشان که هنوز
شکسته ساعت و تقویم، پاره پاره شده
به جستجوی کسی، آن سوی زمان، که هنوز
#محمدسعید_میرزایی
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۹ خرداد سالروز درگذشت علی شریعتی
(زاده ۲ آذر ۱۳۱۲ سبزوار – درگذشته ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ انگلیس) نویسنده، جامعهشناس و پژوهشگر دینی
او فرزند محمدتقی شریعتی مزینانی استاد دانشگاه مشهد بود.
در دانشسرای مقدماتی مشهد، علاوه بر خواندن دروس دانشسرا از کلاسهای پدرش نیز بهره میگرفت و پس از پایان تحصیلات دانشسرا، به آموزگاری پرداخت.
در سال ۱۳۳۴ در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد وارد شد و رشته ادبیات فارسی را برگزید و در همین سال با همکلاسیاش پوران شریعترضوی ازدواج کرد.
در سال ۱۳۳۷ با دریافت لیسانس ادبیات فارسی برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد و در آنجا به تحصیل علوم جامعه شناسی، مبانی علم تاریخ و تاریخ و فرهنگ اسلامی پرداخت و با استادان بزرگی چون ماسینیون، گورویچ و سارتر و... آشنا شد و از آنان بهرههای بسیار برد.
دوران تحصیل شریعتی همزمان با جریان نهضت ملی ایران بهرهبری مصدق بود که او نیز با قلم و بیان خود و نوشتههای محکم و مستدل از این حرکت دفاع میکرد. وی پس از سالها تحصیل با مدرک دکترا در رشتههای جامعهشناسی و تاریخ ادیان به ایران بازگشت.
در سال ۱۳۴۴ اداره فرهنگ مشهد او را بهعنوان دبیر انشاء استخدام کرد و چندی بعد در دبیرستان بهتدریس پرداخت و سپس بهعنوان استادیار تاریخ وارد دانشگاه مشهد شد.
وی در سال ۱۳۴۸ بهحسینیه ارشاد دعوت شد و مسئولیت امور فرهنگی حسینیه را پذیرفت و به تدریس جامعه شناسی مذهبی، تاریخ شیعه و معارف اسلامی پرداخت.
در سال۱۳۵۲ حسینیه ارشاد تعطیل و او روانه زندان شد.
در آن زمان پدرش زیر فشار قرار گرفت تا پسرش را محکوم کند، اما او سر باز میزد و دکتر شریعتی خود را در اختیار آنها گذاشت تا پدرش را رها کنند.
در مهر ماه ۱۳۵۳ ساواک میخواست او را وادار به همکاری در نمایش تلویزیونی کنند اما موفق نشد.
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#علی_شریعتی
خدایا
جای سوره ای به نام
"عشق "
در قرآنت خالی ست
که اینگونه آغاز می گردد:
و قسم به روزی که قلبت را می شکنند
وجز خدایت مرهمی نخواهی داشت...
#دکتر_علی_شریعتی
.
نقش و جایگاه زبان در شعر معاصر/دکتر کاووس حسنلی
...............................................
با ظهور نیما و طرح تازهای كه او در شعرِ فارسی افکند، جریان شعر فارسی در مسیر تازهای راه یافت و انواع جدیدی از شعر فارسی پدید آمد. نیما راهی تازه را به شاعران پس از خود نشان داد تا آنان، هر یك به فراخورِ استعداد، توانایی و ذوق خویش از آن راه، دنیاهای تازهای را تجربه كند.
زبان به عنوان یكی از بنیادیترین ابزارهای بیانی، در كانونِ توجه برخی از شاعران معاصر ایران قرار گرفت و در نزد آنان «زبانورزی» هدفِ اساسی شعر قلمداد شد. این بخش از شعر امروز ایران با تأكید بر تكنیك، پرهیز از استعارهپردازی و تزیینگرایی و فاصلهگیری از ادبیت در شعر، تلاش میكند تا شعری كاملن متفاوت باشد و راهی تازه را برگشاید و بازنماید. اما پافشاری مداوم شیفتگان "شعرِ زبانگرا" بر نحوشكنیهای پی در پی، زمینهی سوءِتفاهمی گزنده را برای بسیاری از نوآمدگان امروز فراهم آورده است و آن سوءتفاهم گزنده این است كه به جای آن كه شعر را یك آفرینش هنری گمان كنند، آن را تا حد یك پدیدهی فنی پایین میآورند.
جهت گیری عمومی شعر کلاسیک فارسی به سوی زبان و بیانی فاخر و رسمی است و بسیاری از واژهها و ساختهای زبانی را به جرم «غیرشاعرانه بودن» به خود راه نمیدهد. به همین دلیل، از بیان طبیعی و منطق معمول كلام فاصله گرفته است. تنگنای وزن و قافیه نیز در افزایش این فاصله سهم زیادی دارد. ما از قلههای سرافراز و غرورآفرین شعر فارسی كه بگذریم، انبوه شاعرانِ مقلد را میبینیم كه یا درك شایستهای از زمانِ خویش نداشتهاند یا آن چه که آن روز پنداشتهاند، با شرایط امروزِ جامعهی ما و با زیبایی شناسی معاصر سازگاری ندارد.
البته روشن است كه «نو و معاصر بودن یك اثر - شعر- مشروط به درك موقعیتهای زمانی - مكانی و اشراف بر پدیدهها و عناصری است كه به این زمان و مكان و به «این جا» و «اكنون» مربوط میشود. بدین ترتیب استعاره، تمثیل، عاطفه، تخیل و … از منشور همین ادراك میگذرند. با این حال معاصر بودن یك اثر صرفن در پیوند با القای مفهوم یا تصویر یك مضمون سیاسی - اجتماعی كه فرضن كاركردی مثبت دارد، نیست. بلكه افزون بر آن حضور جدیدی در عرصهی زبان باعث میشود كه میزان نو و معاصر بودن یك اثر تا حدی روشن شود. یافتههای حسی شاعر از مضامین ِِ همه زمانی مانند عشق، مرگ و … اگر بر بستر زمان و مكان و زبان متحول «شكل» نگیرد، چه گونه میتواند نو و معاصر نامیده شود؟» (١)
نیما راهی تازه را به شاعران پس از خود نشان داد تا هریك متناسب با استعداد، توانایی و ذوق خویش با عبور از آن راه دنیاهای تازهای را تجربه كنند و در مسیرهای جدیدی پیش بروند. مهدی اخوانثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، یدالله رؤیایی، نادر نادرپور و … هریك به گونهای از تجربههای نیما بهره بردند و فضای شعر معاصر را گسترش دادند و كسانی كه نیما را بزرگ میدارند و ارزشهای رفتاری او را در شاعری می ستایند، ولی ضرورت و گسترهی تحولات را در همان پیشنهادهای نیما محدود میكنند، تفاوت چندانی با سنت گرایان زمانِ نیما ندارند. شرایط اجتماعی هر دوره هنر و ادبیاتِ خاص خود را میطلبد و شرایط ویژهی زمان نیما تا امروز بسیار تفاوت كرده است. پس امروز نیز هنر و ادبیاتِ امروز را میطلبد.
كوششهای پیگیرانهی نیما، همواره درجهتی بود كه بتواند همچنان كه مسیر تماشای خود را تغییر داده است، مسیرِ تماشای دیگر شاعران را نیز تغییر دهد و آنان را در آفرینشهای ادبی، از تكرار تجربههای پیشینیان بازدارد. نیما هوشیارانه از دنیای ذهنی گذشته فاصله گرفت و خود را غرق در عینیتهای دنیای پیرامون خود كرد. و از راهِ همین نگاهِ نو بود كه توانست با شهود هنرمندانه و حلول صمیمانه در ذات پدیدهها به دریافتهایی تازه دست یابد و آنها را به شایستگی بر زبان قلم آورد. او دیگران را نیز به همین درنگِ درونی و خلوتِ شاعرانه فرا میخواند تا لذت مكاشفهی هنری را به آنها بچشاند.
سخن سرایان توانا و پویا همواره در پی آفرینشِ تازگی و زیباییاند، اندیشههای تازه اگرچه ممكن است در قالب زبانِ معمول هم گفتنی و دریافتنی باشند، امّا راست آن است كه به سختی میتوان اندیشههای تازه را بدون هیچ تازگی در زبان، به شایستگی تمام بازگفت.
هرگاه بدون ماجراجویی و حادثه سازی در زبان و بدون به هم ریختن و شكستن هنجارها، تنها، برای بازگویی مطلبی سخن برانیم، از امكاناتِ رسمی و نخستین زبان بهره بردهایم. در این كاربرد، زبان، تنها، وسیلهای شده است برای بیانِ مقصود، و در چنین صورتی خود را، از امكانات نهفته و كاركردهای هنری زبان محروم كردهایم و متأسفانه بخش مهمی از شعر گذشته و معاصر ما دچار همین محرومیت است.
#بخش اول