شعر طنز: بالا و پایین 😂😂😂
از عمران صلاحی
قیمت جان آمده پایین؛ ولی نان رفته بالا
قیمت این آمده پایین؛ ولی آن رفته بالا
یک زمان از بیغذایی، آمده پایین فشارم
یک زمان از غصه و فکر فراوان، رفته بالا
دوش رفتم سوی میدان تا بگیرم جنس ارزان
دیدم آنجا نرخها تا سقف میدان، رفته بالا
من نمیگیرم برای بچهها جشن تولد
چون دگر نرخ پذیرایی ز مهمان، رفته بالا
در زمان تشنگی، با دستهایم آب نوشم
چون بهای استکان و تُنگ و لیوان، رفته بالا
زیر خود انداختم کیهان و ابرار و گلآقا
چون بهای قالی کرمان و کاشان، رفته بالا
دوش میآمد طلبکاری و دیدم در خیابان
کارمندی مثل گربه، از درختان رفته بالا...
لحظهای هم گوشهی چشمی نیندازد به پایین
هر که را پُست و مقام و شغل و عنوان، رفته بالا
میکنم اشعار خود را منتشر در این مجله
چون بهای انتشار و چاپ دیوان رفته بالا!
(کمال تعجب! ۱۳۷۴)
📚📚📚📚
دیوان ابوطیاره،گزیدهی مطایبه و طنز منظوم، عمران صلاحی، اشعار چاپشده در نشریات گلآقا، ص ۶۶ و ۶۷.
#شعرطنز
#بالاوپایین
#گرانی
#عمرانصلاحی