تقدیم به شاعر پارسی گو حکیم نظامی
به مناسبت ایام تکریم مقامش
دلش که والهی شوق خداخدا میشد
بساط سبز مناجات او به پا میشد
زلال آینهی او همیشه مجنونوار
به شوق دیدن لیلا هجاهجا میشد
کنار دفتر سجاده مینشست و دلش
پر از تلاوت گنجینهی دعا میشد
زمانه و قلم و دفتر و دوات همه
برای گفتن از این شور یکصدا میشد
به یک سلام به دیدار دوست پر میزد
سخن نگفته همه حاجتش روا میشد
حکیم بود و چنان درد عشق را میگفت
که هرکه با همهی شوق مبتلا میشد
کرشمههای تعابیر را چنان میساخت
که خود مسبب اعجاز واژهها میشد
ز جوهر قلمش میچکید اکسیری
که واژههای مسی یکبهیک طلا میشد
چنان ز گوهر جانش به شعر جان میداد
که حق واژه و بیت و غزل ادا میشد
برای خسرو عشقش چه شعر شیرین بود
سخن به معجزهی سحر او چهها میشد
ز باغ سبز تعابیر او همیشه دری
به سوی مخزنالاسرار عشق وا میشد
نظام عشق دلش را ربود و عاشق شد
حکیم زندهی جاوید شد، نظامی شد
#بزرگداشت_نظامی
#احمد_رفیعی_وردنجانی