# پای درس مکتب ،،حاج قاسم،،
*درس هایی که یک شاعر ونویسنده می توانداز مکتب حاج قاسم بیآموزد...*
شهید حاج قاسم سلیمانی دارای یک شخصیت تک بعدی نبود ،یک انسان جامع وکامل وذوابعادی بود که هر کسی بنا به فراخور حال واحوال واندیشه خودش می تواند از زوایای مختلف پیدا وپنهان زندگی وسیره او درس بگیرد.
#درس اول:
اولین درس حاج قاسم در حوزه شعر ونویسندگی ،درس صداقت در بیان وگفتار وکرداربود،هر چه در درون به آن ایمان وباور داشت در گفتار ونوشتار و رفتار او ساری وجاری بود،دست نوشته ها ،یادداشت ها ،ونوشته های او به معنی واقعی کلمه ،،جان نوشته ،بود
حرفی را می زد که عمیقا به آن باور داشت،شعری را انتخاب می کرد که حرف دلش بود،نوشته های او بازی با الفاظ وکلمات نبود،درس او برای یک شاعر ونویسنده این بود ،که حرفی را بزنیم که با همه ی وجود به آن ایمان داشته باشیم.
وقتی از عمق جان این غزل مولانا را می خواند با تک تک سلولهایش باور داشت،
*رقص جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رّ هّند از دست خود دستی زنند
چون جّهند از نقص خود رقصی کنند*
#درس دوم:
درس دوم حاج قاسم این بود که می گفت:شاید همه ی انسان ها شاعر ونویسنده چیره دست وتوانا ومعروفی نباشند،ولازم هم نیست همه مردم شاعر ونویسنده باشند،او ثابت کرد یک انسان اهل دل ودردمند می تواند حتی بیشتر وبهتر از یک شاعر و نویسنده خوب اثر گذار ومفید باشد،او باور داشت به قول سعدی:
*علم چندانکه بیشتر دانی..
چون عمل در تو نیست نادانی*
#درس سوم،
حاج قاسم آموخت که شاعری ونویسندگی به زیاد سرودن وزیاد گفتن وزیاد نوشتن واثر زیاد خلق کردن نیست،بلکه گاهی با یک اثر خوب ،یک شعرخوب ،یک جمله ی خوب وحتی انتخاب یک شعر خوب هم می شود برای همیشه اثرگذار وجاودانه شد،
*از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوَار بماند*
#درس چهارم
حاج قاسم به معنی واقعی مرد میدان بود،نه تنها مرد میدان جنگ،که مرد همه ی میدان ها بود ،مرد میدان حرف وشعر وشعار توخالی نبود،شعر خوانی حاج قاسم هم عین عمل بود،به عقیده من او ،،علّامه ی عامل،،بود،
او باور داشت مرد میدان بودن ،یعنی جرآت انجام هر کاری را داشتن ،درس حاج قاسم این بودکه یک انسان واقعی ،یک هنرمند،شاعر ونویسنده در عین دانایی باید توانا هم باشد!
*ای مرغ سحر عشق زپروانه بیآموز
کان سوخته را جان شد وآواز نیامد
این مدعیّان در طلبش بی خبرانند
آن را که خبر شد خبری باز نیامد*
#درس پنجم
حاج قاسم می گفت :هیچوقت منتظر این نباشیم که دیگران از ما چیزی بگویند وبسرایند وبنویسند،او ثابت کرد هر انسان دردمندی خودش بهترین راوی داستان زندگی خوش است ،مصداق این درس ،همین کتاب ،خودنوشت زندگی نامه ی خودش به نام ،،از چیزی نمی ترسیدم بود.
#درس ششم
درس دیگر حاج قاسم این بود که همیشه انچه هستیم را به نمایش بگذاریم ،نه انچه نیستیم و ادعّا میکنیم ویا شاید در آینده خواهیم شد.او مرد در لحظه زندگی کردن بود،وبه قول سهراب:
زندگی یعنی عجالتآ...
#درس هفتم
حاج قاسم اموخت دو خصلت نشان اهل دل است،سخنِ دلپذیر ودلِ سخن پذیر
ویک شاعر ونویسنده وسخنور باید اهل دل واهل درد باشد،همواره در مسیر زندگی ،یک رو ،یک دل ،یک زبان ،یک رنگ ،ویک دست باشد،
*ای من فدای انکه دلش با زبان یکی ست،
واو ثابت کرد مرد اگر سرش برود قولش نمی رود..
روحش شاد..ویادش همیشه سبز
# حسین کیوانی
#چهارمین سالگشت شهادت
شهید القدس
# پای درس مکتب ،،حاج قاسم،،
*درس هایی که یک شاعر ونویسنده می توانداز مکتب حاج قاسم بیآموزد...*
شهید حاج قاسم سلیمانی دارای یک شخصیت تک بعدی نبود ،یک انسان جامع وکامل وذوابعادی بود که هر کسی بنا به فراخور حال واحوال واندیشه خودش می تواند از زوایای مختلف پیدا وپنهان زندگی وسیره او درس بگیرد.
#درس اول:
اولین درس حاج قاسم در حوزه شعر ونویسندگی ،درس صداقت در بیان وگفتار وکرداربود،هر چه در درون به آن ایمان وباور داشت در گفتار ونوشتار و رفتار او ساری وجاری بود،دست نوشته ها ،یادداشت ها ،ونوشته های او به معنی واقعی کلمه ،،جان نوشته ،بود
حرفی را می زد که عمیقا به آن باور داشت،شعری را انتخاب می کرد که حرف دلش بود،نوشته های او بازی با الفاظ وکلمات نبود،درس او برای یک شاعر ونویسنده این بود ،که حرفی را بزنیم که با همه ی وجود به آن ایمان داشته باشیم.
وقتی از عمق جان این غزل مولانا را می خواند با تک تک سلولهایش باور داشت،
*رقص جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رّ هّند از دست خود دستی زنند
چون جّهند از نقص خود رقصی کنند*
#درس دوم:
درس دوم حاج قاسم این بود که می گفت:شاید همه ی انسان ها شاعر ونویسنده چیره دست وتوانا ومعروفی نباشند،ولازم هم نیست همه مردم شاعر ونویسنده باشند،او ثابت کرد یک انسان اهل دل ودردمند می تواند حتی بیشتر وبهتر از یک شاعر و نویسنده خوب اثر گذار ومفید باشد،او باور داشت به قول سعدی:
*علم چندانکه بیشتر دانی..
چون عمل در تو نیست نادانی*
#درس سوم،
حاج قاسم آموخت که شاعری ونویسندگی به زیاد سرودن وزیاد گفتن وزیاد نوشتن واثر زیاد خلق کردن نیست،بلکه گاهی با یک اثر خوب ،یک شعرخوب ،یک جمله ی خوب وحتی انتخاب یک شعر خوب هم می شود برای همیشه اثرگذار وجاودانه شد،
*از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوَار بماند*
#درس چهارم
حاج قاسم به معنی واقعی مرد میدان بود،نه تنها مرد میدان جنگ،که مرد همه ی میدان ها بود ،مرد میدان حرف وشعر وشعار توخالی نبود،شعر خوانی حاج قاسم هم عین عمل بود،به عقیده من او ،،علّامه ی عامل،،بود،
او باور داشت مرد میدان بودن ،یعنی جرآت انجام هر کاری را داشتن ،درس حاج قاسم این بودکه یک انسان واقعی ،یک هنرمند،شاعر ونویسنده در عین دانایی باید توانا هم باشد!
*ای مرغ سحر عشق زپروانه بیآموز
کان سوخته را جان شد وآواز نیامد
این مدعیّان در طلبش بی خبرانند
آن را که خبر شد خبری باز نیامد*
#درس پنجم
حاج قاسم می گفت :هیچوقت منتظر این نباشیم که دیگران از ما چیزی بگویند وبسرایند وبنویسند،او ثابت کرد هر انسان دردمندی خودش بهترین راوی داستان زندگی خوش است ،مصداق این درس ،همین کتاب ،خودنوشت زندگی نامه ی خودش به نام ،،از چیزی نمی ترسیدم بود.
#درس ششم
درس دیگر حاج قاسم این بود که همیشه انچه هستیم را به نمایش بگذاریم ،نه انچه نیستیم و ادعّا میکنیم ویا شاید در آینده خواهیم شد.او مرد در لحظه زندگی کردن بود،وبه قول سهراب:
زندگی یعنی عجالتآ...
#درس هفتم
حاج قاسم اموخت دو خصلت نشان اهل دل است،سخنِ دلپذیر ودلِ سخن پذیر
ویک شاعر ونویسنده وسخنور باید اهل دل واهل درد باشد،همواره در مسیر زندگی ،یک رو ،یک دل ،یک زبان ،یک رنگ ،ویک دست باشد،
*ای من فدای انکه دلش با زبان یکی ست،
واو ثابت کرد مرد اگر سرش برود قولش نمی رود..
روحش شاد..ویادش همیشه سبز
# حسین کیوانی
#پنجمین سالگرد شهادت حاج قاسم گرامی باد
شهر راز