عمری کشیده نازِ نگاه تو را غزل
برخاسته به حرمت عشقت بهپا غزل
این قابها برای نگاه تو کوچکاند
باید سرود عشق تو را در فراغزل
وقتیکه در هوای تو درد و دوا یکی است
هم درد من غزل شده و هم دوا غزل!
من قول داده بودم عزیزم که بعد از این
دیگر مزاحمت نشوم گرچه با غزل
من را ببخش -اگرچه مقصر نبودهام-
پای تو را کشیده به این ماجرا غزل!
گفتند ابتدا تو غزل را سرودهای
اما سروده است گمانم تو را غزل
این بار هم نشد بشود شاعری کنم؛
از من چقدر فاصله افتاده تا غزل
تسلیم آیهآیهٔ قرآنِ چشمهات
در پیشگاه عشق تو ما هیچ، ما غزل!
#رؤیا_باقری
عمری کشیده نازِ نگاه تو را غزل
برخاسته به حرمت عشقت بهپا غزل
این قابها برای نگاه تو کوچکاند
باید سرود عشق تو را در فراغزل
وقتی که در هوای تو درد و دوا یکی است
هم درد من غزل شده و هم دوا غزل!
من قول داده بودم عزیزم که بعد از این
دیگر مزاحمت نشوم گرچه با غزل
من را ببخش -اگرچه مقصر نبودهام-
پای تو را کشیده به این ماجرا غزل!
گفتند ابتدا تو غزل را سرودهای
اما سروده است گمانم تو را غزل
اینبار هم نشد بشود شاعری کنم؛
از من چقدر فاصله افتاده تا غزل
تسلیم آیه آیهٔ قرآنِ چشمهات
در پیشگاه عشق تو ما هیچ، ما غزل!
#رؤیا_باقری